تاريخ: چهارشنبه هجدهم دی ۱۳۹۲ ساعت: ۱۰:۱۹ ق.ظ
درشمارگان گذشته این سری ازمطالب با مروری بر چگونگی پیدایش جریان روشنفکری(CLAIRVOYANT) وتفاوت های آن با الگوهای خردورزانه(INELLECTUAL) و ارائه بحث جامعی درعرصه روشنگری مدل اروپایی و خیزش های الگوی ایرانی آن به این سئوالات مهم رسیدیم که درکدام بخش ازجامعه امروزین ایرانی روشنفکران را می توان دارای حضورو سهم قابل ملاحظه ای دید ویا در روندشکل گیری تحولات یافت ؟ویا به عبارتی کدام یک ازدیدگاه های سه گانه مورداشاره درمطالب پیشین مویدوجود روشنفکردرجامعه ما می باشد مثلا آیا درجامعه ما روشنفکران لایه اختصاصی به نام خودتشکیل داده اند که بگوییم آنها برای کسب میدان مانور ویا قدرت بیشتر خیزبرداشته اند ویا می توانیم بگوییم که روشنفکران ما به خاطربرخورداری از انحصار دانش به عنوان لایه ویا طبقه مسلطی شناخته می شوندکه جامعه برای آنها ارزش واعتبارویژه ای قایل است ویا درنهایت جامعه ای با شرایط ما آیا اساسا دارای پتانسیل وظرفیت انقلاب است که بگوییم روشنفکران ما ازاین نظر که می تواننداین پتانسیل بالقوه را بالفعل نمایند به چشم می آیند؟ وبا پاسخ به این سئوالات به این نتیجه رسیدیم که درایران هیچ یک ازاین مختصات به چشم نمی آید تا جایی که گفتیم با تغییرات جدی و عمده ای که درنوع مدیریت ونگاه مدیران مسئول جراید پیش آمده و به نوعی می توان عنوان نمودکه جرایدایران امروزبه جای یک موسسه تولیدوتوزیع منابع روشنگرانه به بنیادهای مالی تبدیل شده اندکه اساس فعالیت های آنان را کسب سود مادی ویا موقعیت سیاسی تشکیل می دهد واین شرایطی را ایجادکرده که براثرآن بسیاری ازفعالان درعرصه روشنگری امروزه نمی توانند با پا گذاردن برتعهدات اخلاقی وحرفه ای خود پی همکاری با چنین مجامعی را برتن بمالند و فعالیتی گسترده دراین عرصه ها داشته باشند ویا اگرهم بخواهند مقررات وخودممیزی های مستولی برجرایدآنها را ازاین کاربازخواهد داشت ازاین روی آنها اقبال خودرا به سوی فعالیت درعرصه های مجازی متمرکزساخته اندغافل ازاینکه این مراکز نیز دارای مشکلاتی به ترتیب زیرند
اولا نیروهای فعال درآنها دنبال تنهایی و سکوت می باشند زیرا که عمده آنها ازجنجال وهیاهوی واقعی موجوددرفضای زندگی فرارنموده اند ودرفضای مجازی دنبال آرامشی می باشندکه درلوای آن بتوانند دغدغه های خود را فرو کش دهند
دوما همدلی لازم اگرچه درظاهروجوددارداما بدلیل ورودی های فراوان ورنگا رنگی که درفضاهای مجازی وجوددارد تمرکز واستمرارفعالیت جهت دار بسیارسخت می گردد
وثالثا اینکه روشنگری صورت گرفته درفضای مجازی برای رفتن به بین مردم وپرانگیزه نمودن آنها هنوزبه آن قوام وپایداری دست نیافته که اسناد منتشرشده درآن را بتوان به عنوان سندی معتبر به مردم شناساند وبرمبنای آن افکارعمومی را برای درخواست و پیگیری انتظارات ومطالبات به حرکت درآورد که این خودعامل جدی برای انفعال و تلاش بیشتر وخسته کننده تر روشنگران به حساب می آید
با این اجمال به بحث این مقالمان می پردازیم وکاررا با این سئوال مهم پی می گیریم که پس با این مختصات وگرفتاری ها روشنفکرما که مسئولیت روشنگری درجامعه را دارد چکار بایدبکندویا چکاری می تواندبکندتا ضمن شکستن فضای ساکن وثابت درعرصه تولیدفکرو روشنگری انگیزه کاروفعالیت با برنامه ای را به آنانی که چون اومی اندیشند تزریق نماید.
بدون تردید بزرگترین کاری که یک روشنفکردر شرایط امروزین جامعه ما می تواندبه انجام آن مبادرت ورزد تا راه برای آیندگان و انتقال انگیزه وحساسیت های لازم به بین مردم هموارگردد همانا بازگشت به فلسفه روشنگری ویا روشنفکری است که عبارت می باشداز پرداختن به فلسفه مدرنیته که همانا آراسته ساختن جهان با زیور خرد و آگاهی و از میان بردن جهل و خرافات است ویا به عبارتی روشنفکرامروز ودرکشوری به نام ایران موظف می باشد که با ارائه تعاریفی روشن از آگاهی ،علم،خرد،جهل وخرافه که دشمنان همیشه درگیرتاریخ بشرمی باشند به قرون هفده وهیجده اروپا بازگردد تا ببیندکه چگونه می توان جامعه را برای آشتی با علم و منطق وهدایت آن به سوی دریافتی عالمانه ازفلسفه خلقت صاحب انگیزه نمود زیرا که مشکل امروزما نه در موضوع فهم دینی،رابطه دین وسیاست، عدم دریافت حساسیت های زمانی و...بلکه دقیقا درنهادینه نمودن فعالیت واثربخشی سه سطح آگاهی درروند عادی زندگی می باشد زیرا که ما با عنایت به تمام مختصاتی که آنها را درعرصه اندیشه وعمل ازخودنشان می دهیم به نوعی گرفتار جهل وخرافه ویا اگرصریحتر و روشن تربخواهیم بدان بپردازیم ارائه تصویری کاملا مبهم از زندگی در عصرفضا و انفجاراطلاعات ودانش وخرد شده ایم تا جایی که عملا درمسیری متفاوتراز دنیای پیرامون مان مخصوصا درجهان توسعه یافته درحرکتیم و شوربختانه تراینکه ازسربی توجهی و یا تعصب سخت و خشن آنها را منحرف و دورشده از رسالت انسانی معرفی می نماییم تا جایی که برای باز داشتن آنها ازمسیری که دربسیاری جهات درست وهمسو با رسالت انسانی می باشد موانعی را ایجادمی کنیم وبا تقویت آنها هزینه هایی را برگردش امور تمدن جهانی امروزتحمیل می نماییم.
دوستانی که سطورفوق را مطالعه می نمایند نباید هیجان زده گردند واگر موافق نظرنگارنده اند انگشت اتهام به سوی دیگران بگیرندواگرمخالفند مرا متهم به کج فهمی وهمسویی با مخالفان نظام وانقلاب بنمایند بلکه گروه اول بایدبدانندکه اگر حرف راستی زده شده و سمت درستی نشان داده شده همه ما در گرفتارشدن درآن مقصربوده ایم مخصوصا کسانیکه ادعای روشنفکری دارند وگروه دوم هم بایدبدانندکه من این حرف ها را برمبنای میزان تخریبی که درمنابع و فرصت های ساختن واردمی کنیم مطرح می سازم.
برای برقراری رابطه ای حسی با موضوع لازم می نمایدکه ابتدا تعریف روشنی ازمفاهیم برشمرده درسطورفوق ارائه نمایم تا با داشتن نوری از حقیقت بدنبال یافتن واقعیت های موجوددرجامعه ونقد وتفسیر آنها آنهم درفضای مجازی بربیاییم.
1- آگاهی
انسان ازطریق حس های دراختیار خودبا محیط پیرامون خود ارتباط برقرارمی نماید ودریافت هایی ازآن را بدست می آوردکه آگاهی نام می گیرد.
2- علم
اگرآگاهی های درهم وکلی ازمحیط پیرامون طبقه بندی گردد و استنتاجات حاصل ازآن برای تحکیم روابط مورداستفاده قرارگیرد گوییم که انسان عالم ویا دارای علم شده است.
3- خرد
اگر واشکافی ارتباط ها ونتایج آنها به مرحله ای برسدکه انسان بتواندبه این درجه از درک وقضاوت برسد که بتواند بین بدوخوب قضاوت نماید و انتخاب درستی برای تعمیق وگسترش ارتباط وادامه همکاری وفعالیت درمحیط داشته باشدگوییم که او خردمند شده است وخردورزانه در جامعه خویش عضویت وفعالیت دارد.
حال با این نگاه موجز به مسائل این سئوال پیش می آیدکه ما به عنوان انسان هایی که هم علم را درک نموده ایم وهم خرد ورزی را مطالبه و هدف خویش داریم چه مقدارازفعالیت ها ودریافت های خودرا مطابق با مدارجی ازعلم ویا خرد می نماییم و چه نشانه هایی را برای اثبات ادعایمان ارائه می دهیم ؟
ادامه دارد
