وبلاگ فرهنگی ،اجتماعی ثمر ابهر

خانوادگی ،اجتماعی،ثمرابهر،وبلاگ

درباره من
«عضو مركز توسعه وبلاگ نويسي ديني خراسان جنوبي با كد عضويت 50051»
به نام خدا
کار را با نام خدایی آغاز می کنم که آرامش دهنده دل هاست خدایی که عشق را آفریدوبه انسان یاد داد که دوست بدارد وامیدوارم در راهی که آغاز نموده ام آنچه از دلم بر می آید بر دل های مشتاق به محبت مردم عزیزمان بنشیند زیرا که من هم به محبت تمام مردم نیاز مندم وبرای جلب آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزم
و امادر باره وبلاگ  ثمر ابهر
پیدایش فضای مجازی و کاهش رسانه های سنتی در شهرستان ابهر و بر خورد سلیقه ای اربابان آنها به اجباربرای ایجاد ارتباط با مردم خوب ابهر استفاده از فضای مجازی را انتخاب نمودم که آرزو دارم در بهره گیری از این امکان مناسب اولا به هوای نفسم اجازه جولان ندهم ثانیا تنها برای ارتقاء سطح فرهنگ منطقه فعالیت نمایم و در نهایت اینکه چیزی را بنویسم که مرضای خداوند متعال و صاحبان حق باشد در این راه چون خود را کم توان و نیازمند کمک می دانم از عموم دوستاران فعالیت های فرهنگی در خواست می کنم که مرا در بجا اوردن رسالتی که بر دوش خود احساس می نمایم یاری دهند.

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی مستمندی در بسته باز کردن
                         "شیخ بهایی"
نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: پنجشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۲ ساعت: ۱۱:۴۹ ق.ظ
درشماره پیشیین مطلب پس ازبحث وبررسی روی موضوع دیدگاه مکاتب دینی ومادی درخصوص انسان وزن به پردازش موضوع انسان وتشکیل مفهوم آن ازدو جز بسیار ساده ارتباط با طبیعت وتلاش برای تامین نیازمندی های خودتشکیل گردیده است پرداختیم وتوضیح دادیم که اگر مفهوم انسان این مقدار پیچیده وسخت شده است تا جایی که باعث گردیده تا او به سختی زندگی نماید به خاطر آن است که 
اولا برای نوع ارتباط معقولی که او بایدبا طبیعت داشته باشد تعریف روشنی ارائه نشده است
ودرثانی نیاز های انسان با توجه به میزان احاطه ای که به طبیعت می یابدبه تابعی ازدانش وتوان اودرتسخیرطبیعت تبدیل شده وبا گسترش دانش نیازهای اوهم گسترده می گردد.
ودرپایان با اشاره به دو خصیصه ذاتی انسان یعنی
1- سرکشی
2- خودخواهی
عنوان نمودیم که با سرکشی فراموش می نمایدکه تعادل حیات را برهم می زند و با خودخواهی فراموش می کندکه بعدازاو ویا به غیرازاوکسان دیگری هم خواهند آمدو یا هستندکه می خواهندزندگی کنند ودراین گیرودار مسلم است که ثروت وقدرت اصل می گردد وزندگی و فلسفه انسانی آن فراموش ومغفول می ماند واین سرآغازی می شودبرای اینکه ظلم وتعدی به حقوق دیگران رایج گردد وگسترده شودودراین اثنی زن که درتمام ادوارتاریخی بخشی ازاموال ودارایی های مرد شناخته می شده است و زیر بلیط قدرت وتولیت اوواقع می گردیده بیش ازهر کسی وموجودی این ظلم وتعدی را تجربه ولمس می نماید
اما درادامه مطالب عرضه شده و دراین بخش می خواهم به این موضوع بپردازم که چرا وچگونه شد که زن جزیی از محدوده و قلمرو قدرت مردم وبخشی ازاموال ودارایی های او شمرده شد؟
جامعه شناسان ودیرینه شناسان معتقدندکه پس از کشف کشاورزی وابداع شیوه یک جا نشینی که زنان مبدع آن بودند این لایه جمعیتی توانست تا مدتها دارای سیطره وقدرت گردد اما با شکل گیری رام نمودن دام وپیدایش دامپروری که دارای ظرفیت تولیددرآمد زیادتری ازکشاورزی بودمردان توانستندبا انباشت سرمایه وقدرت خرید واژه ای به نام مال من را درفرهنگ وادبیات انسان واردسازند وازاینجا بودکه سرمایه بدست آمده ازدامپروری درمسیر گستراندن قدرت مالداری و تمول بکارآمدومزارع بزرگ که نیازبه تعدد وتمرکز نیروی انسانی ویا استخدام آن را الزامی می نمود بوجود آمد وزنان هم کم کم با از دست دادن ظرفیت های تولیدمستقل درحوزه کشاورزی به زیرمجموعه ای ازقدرت مردان متمول در آمدند 
پس چیزی که زن را درمحاصره ومقهورقدرت تصمیم گیری مرد درآورد نه آزمندی مردبلکه سمت شتاب دار استیلای مرد بر منابع اقتصادی و تدوین قوانین وقرار دادها درراستای تحقق امیال واهداف او بود ویا به عبارتی تنها می توان با سمت مناسب دادن به مسیر تولیددرآمد ودادن استقلال مالی به زنان زن را ازدایره تنگ تفسیر وتاویل سوء گیرانه قراردادها و قوانین توسط مرد خلاص نمود که این کاربسیارسخت و طاقت فرسایی خواهدبودکه راه رسیدن به آن به تلاشی همه جانبه برای تغییر درالگو ها وموازین نیازمندخواهدبود که سعی می نمایم درادامه مطالب به جهاتی ازاقداماتی که می شوددراین راستا به انجام رسانداشارات جامعی داشته باشم ازاین روی مطالب را به صورت دسته بندی شده درچهار عرصه فرهنگ،سیاست،اقتصاد و عرصه فعالیت های اجتماعی متمرکز می سازم ودراولین بخش به.
اقدامات فرهنگی که می تواند به شناسایی جایگاه واقعی زنان واختصاص یقینی آن به زنان کمک نماید می پردازم.
بدون تردیدتغییرات اجتماعی بدون فراهم آوردن زمینه های تغییرمخصوصا درعرصه فرهنگ ممکن نخواهد بود و عرصه فرهنگ برای ایجاد تغییرات بنیادی هموار وآماده نمی گردد مگرآنکه فضا برای مشارکت همه جانبه وبدون اما واگربرای همگان فراهم گردد که برای تحقق آن می بایداصولی رعایت شود تا زنان هم بتوانند با برخورداری ازحقوقی برای تغییرمشارکت داشته باشند زیرا برمبنای یک فرمول نانوشته ومذموم اجتماعی اساسا تغییر می بایدخودبه خود صورت پذیرد وتازه اگرهم قرارباشدتا درایجادتغییر نیروی خارجی وبرنامه ریز دخالت داشته باشد آن نیر نه از سوی تمام مردم (زنان ومردان )بلکه از سوی قشری خاص ودرآن میان هم نه زنان ومردان بلکه مردانی متعصب،خشن وسخت اندیش که درتعین قالب وقواره تغییرتنها ملاک هایی را درنظر بگیرندکه بازتاب دهنده فهم اختصاصی آنها ازحیات ومسئولیت ورسالت های انسان باشد.
مباحث عرضه شده کلیاتی را تشکیل داد درهم وپیچیده که تا جزبه جزبازنشود فکرنمی کنم که بشود اندازه ها ومعیارهایی را ازدرون آن استخراج نمود و راه کارهایی را ارائه داد تا برمبنای آنها بشود مشخص نمود که زنان ویا مردانی که ازحقوق اجتماعی خودمحرومند(ودراین میان زنان بیش ازمردان محرومیت ومهجوریت را احساس می نمایند) چگونه می توانندبه این محرومیت ها پایان دهند و به حقوقی که درشان آنان است دست بیابند.
ادامه دارد