وبلاگ فرهنگی ،اجتماعی ثمر ابهر

خانوادگی ،اجتماعی،ثمرابهر،وبلاگ

درباره من
«عضو مركز توسعه وبلاگ نويسي ديني خراسان جنوبي با كد عضويت 50051»
به نام خدا
کار را با نام خدایی آغاز می کنم که آرامش دهنده دل هاست خدایی که عشق را آفریدوبه انسان یاد داد که دوست بدارد وامیدوارم در راهی که آغاز نموده ام آنچه از دلم بر می آید بر دل های مشتاق به محبت مردم عزیزمان بنشیند زیرا که من هم به محبت تمام مردم نیاز مندم وبرای جلب آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزم
و امادر باره وبلاگ  ثمر ابهر
پیدایش فضای مجازی و کاهش رسانه های سنتی در شهرستان ابهر و بر خورد سلیقه ای اربابان آنها به اجباربرای ایجاد ارتباط با مردم خوب ابهر استفاده از فضای مجازی را انتخاب نمودم که آرزو دارم در بهره گیری از این امکان مناسب اولا به هوای نفسم اجازه جولان ندهم ثانیا تنها برای ارتقاء سطح فرهنگ منطقه فعالیت نمایم و در نهایت اینکه چیزی را بنویسم که مرضای خداوند متعال و صاحبان حق باشد در این راه چون خود را کم توان و نیازمند کمک می دانم از عموم دوستاران فعالیت های فرهنگی در خواست می کنم که مرا در بجا اوردن رسالتی که بر دوش خود احساس می نمایم یاری دهند.

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی مستمندی در بسته باز کردن
                         "شیخ بهایی"
نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: سه شنبه سیزدهم آذر ۱۴۰۳ ساعت: ۶:۶ ب.ظ

روز قانون اساسی و چند یاد آوری
......................................................
دیروز روز قانون اساسی بود روزی که باید بسیار در یاد و خاطر باشد و بیش و پیش ازهر روزی بدان پرداخته و مهم تلقی گردد اما حیف که ...
چرا می گویم باید بخاطرمان باشد ؟
از برای آنکه قانون اساسی شالوده و اساس همه تصمیم ها و همه برنامه ریزی ها باید باشد زیرا که کلمه به کلمه آن بر آمده از جنبشی عظیم است که مردم بر پای داشتند تا بر محوریت آن زندگی متفاوت و بهتری از گذشته داشته باشند اما نشد و نخواهد شد چون ما به عمد هم که شده میثاق برآمده از آن را به غفا رانده و مغفولش داشته ایم
می گویم به عمد و دلیلش هم دراین است که ما ترس از آن را داریم که اگر به قانون اساسی برگردیم و آن را دوباره مرور کنیم متوجه این واقعیت بشویم که خود در درون خویش به دیکتاتورهایی بسیار بزرگتر و مخوفتر از شاهان گذشته تبدیل شده ایم و با تکیه براین حس درونی است که قانون می نویسیم ولی بدان عمل نمی کنیم و یا حتی فراموش می کنیم که چنین قانونی نوشته ایم و ازاین روست که هر روز بیش از گذشته از اصول قانون اساسی دور می شویم
برای نمونه در اصل سوم قانون اساسی و در بند دوم آن آمده است که
۲- بالابردن سطح آگاهی‏ های عمومی در همه زمینه‏ ها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه ‏های گروهی و وسایل دیگر
آیا چنین هدفی نباید در ابتدا با اقدام به تقویت مطبوعات و رسانه ها دنبال شود فعال مطبوعاتی که شغل و در آمد مکفی ندارد و یا مدیر و مسئول مطبوعاتی که در کار تهیه کاغذ مانده است و دولت هم نه تنها کمکی نمی کند بلکه در نگاه و عمل گویی با مطبوعات عناد و دشمنی دارد و آن را خودیی نمی شناسد چگونه می تواند در خدمت آن هدف باشد و یا با رسانه ای چون صدا و سیما که با همه موجودیتش در انحصار یک نحله فکری در آمده است و از این منظر با چرخه اطلاعات و درد و گرفتاری مردم کاری ندارد چگونه می توان به تحقق این بند از قانون اساسی موفق شد
و یا در این بند از اصل سوم که می فرماید :
۱۳- تأمین خودكفایی در علوم و فنون و صنعت و كشاورزی و امور نظامی و مانند اینها
چگونه ممکن است با شرایط بسیار نوسانی موجود که در آن نهاده های مختلف صنعتی و علمی و کشاورزی با قیمت های سرسام آوری عرضه می شود حتی به فکر خود کفایی بود
و همچنین در قانون اساسی و در اصل اصل یكصد و یكم آمده که
به منظور جلوگیری از تبعیض و جلب همكاری در تهیه برنامه‏‌های عمرانی و رفاهی استان‏ها و نظارت بر اجرای هماهنگ آنها، شورای عالی استان‏ها مركب از نمایندگان شوراهای استان‏ها تشكیل می‏‌شود. نحوه تشكیل و وظایف این شورا را قانون معین می‌‏كند.
اگر در قانون اساسی آمده که باید در بین استان اصل بر عدالت حاکم باشد چگونه است که این همه تفاوت در بین استان ها دیده می شود و چگونه است که این فاصله روز بروز افزایش می یابد
باید بخاطر داشت که قانون اساسی ظرفیت های بیشماری را مطرح ساخته مانند این اصل
اصل هفتاد و ششم
مجلس شورای اسلامی حق تحقیق و تفحص در تمام امور كشور را دارد.
که شوربختانه جامعه ما به سمتی حرکت می کند که در آن روابط بر همه مناسبات مستولی شده است تا جایی که ظرفیت مورد اشاره و دیگر ظرفیت ها مکتوم مانده است
اما شاه بیت همه اینها یعنی بند سوم اصل سوم که می فرماید :
۳- آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی
با فراموش شدن و یابه فراموشی سپرده شدن تعمدی این اصل باعث شده است تا مراتب رانتی آموزشی نیروهای غیر متعهد و بی وفایی را تربیت کند که رفتن از مملکت را بر ماندن ارجح بدانند در حالی که این بند از اصل سوم در نظر داشت تا با عادلانه کردن برخورداری همه مردم از امکانات آموزش دولت را موظف به تربیت انسان هایی بکند که قدر کمک دولت و نظام را بدانند و بمانند و خدمت کنند
به هر حال مقصود از تحریر این نوشته تاکید روی این واقعیت بود که در ایران ما آنها که تصمیم می گیرند به نوعی به فراموش کردن هر آنچه که اتفاق افتاده و مرام و مقصودی که می باید دنبال شود روی آورده اند و از این روی تمام هزینه های صورت گرفته به نتایجی منتهی نمی شود که بتواند باری از روی دوش مردم بردارد و به انگیزه ای برای توسعه مملکت مبدل شود که این بسیار هراس انگیز است فراموش کردن و یا غافل شدن از میثاق نامه همه ملت