وبلاگ فرهنگی ،اجتماعی ثمر ابهر

خانوادگی ،اجتماعی،ثمرابهر،وبلاگ

درباره من
«عضو مركز توسعه وبلاگ نويسي ديني خراسان جنوبي با كد عضويت 50051»
به نام خدا
کار را با نام خدایی آغاز می کنم که آرامش دهنده دل هاست خدایی که عشق را آفریدوبه انسان یاد داد که دوست بدارد وامیدوارم در راهی که آغاز نموده ام آنچه از دلم بر می آید بر دل های مشتاق به محبت مردم عزیزمان بنشیند زیرا که من هم به محبت تمام مردم نیاز مندم وبرای جلب آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزم
و امادر باره وبلاگ  ثمر ابهر
پیدایش فضای مجازی و کاهش رسانه های سنتی در شهرستان ابهر و بر خورد سلیقه ای اربابان آنها به اجباربرای ایجاد ارتباط با مردم خوب ابهر استفاده از فضای مجازی را انتخاب نمودم که آرزو دارم در بهره گیری از این امکان مناسب اولا به هوای نفسم اجازه جولان ندهم ثانیا تنها برای ارتقاء سطح فرهنگ منطقه فعالیت نمایم و در نهایت اینکه چیزی را بنویسم که مرضای خداوند متعال و صاحبان حق باشد در این راه چون خود را کم توان و نیازمند کمک می دانم از عموم دوستاران فعالیت های فرهنگی در خواست می کنم که مرا در بجا اوردن رسالتی که بر دوش خود احساس می نمایم یاری دهند.

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی مستمندی در بسته باز کردن
                         "شیخ بهایی"
نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: یکشنبه نهم آبان ۱۳۹۵ ساعت: ۱۲:۳۰ ب.ظ

دماگوژی - دماگوژیسم - عوام فریبی- مردم فریبی
پیروان دماگوژیسم یا «مک‌کارتیسم» (برگرفته از نام سناتور جوزف مک‌کارتی، دماگوگ مشهور آمریکایی در دهه‌های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰) بر این باورند که اکثریت مردم را توده‌هایی ناآگاه و فاقد قوه تشخیص و ادراک تشکیل می‌دهند که از لحاظ فرهنگی در سطح پایینی هستند و به راحتی می‌توان آنان را بدون نیاز به استدلال و اقامه دلیل، و صرفاً با اتکای به القائات رسانه‌ها و دستگاه‌های تبلیغاتی متنوع داخلی و خارجی، با شیوه‌هایی بسیار ساده و احساسی فریب داد و در راهی دلخواه با خود همراه کرد.
زمانی که از عوام فریبی ویا مردم فریبی سخن به میان می آید یک اشکال و انحراف بزرگ ایجاد می شود وبا سمت یابی نگاه به حکومت و سیاست مداران نوعی جمود ایجاد می شود که شکستن و رد شدن ازآن ممکن نمی شود زیرا که حکومت چون سخت پوستی در خود جمع می شود و گوینده و شنونده با تمرکز بیش از حد در این که حتما باید با زبان و انتقاد خود بتواند این انقباض را بشکند و سخن خود را به گوش حکومتیان برساند از پرداختن به وجوه دیگر عوام و مردم فریبی باز می ماند و یا غافل می شود
اما اگر بخواهیم در یک اشل گسترده به موضوع عوام فریبی و یا مردم فریبی بپردازیم این رفتار مذموم و فریبنده را در همه جای اجتماع ودر همه امور مربوط به آن مشاهده می کنیم از بازاری تا تولید کننده و از کشاورز تا متخصص صنعتی ویا هر آنکه با استفاده از دانایی خود می تواند مانع از دست یابی مردم وعمومی شدن دانش و آگاهی و کشف حقیقت شود نوعی دماگوژ است و در عمل به عوام فریبی و مرئم فریبی دست می زند
مثلا من فعال فرهنگی اگر بدانم که امروز درد جامعه من درفقدان گرایش و میل به بهره برداری از علم و یا علم گریزی می باشد و به جای پرداختن به اصل نیاز مردم تمام همت خود را صرف باز خوانی پرونده های سیاسی بکنم تا ازاین طریق جایی و موقعیتی را ایجاد کنم که مردم دور من حلقه زنندو همیشه سر خود را به مباحث و مواردی مشغول دارند که ظاهر ورویه ای از مسئله است و ارتباطی با علت و ریشه مسائل ندارد این خود عوام فریبی می باشد
ویا آن سیاست مداری که خود دقیقا می داند جایگاه و موقعیت خود را از محل دور داشتن مردم ازگرویدن به تخصص و مهارت بدست می آورد ومی کوشد تا با اغواگری واز راه تحریک احساسات و هیجان‌های جمعی و توسل به عواطف و جوّ حاکم، نوعی تصدیق جمعی نسبت به خود وتوانمندی هایش ایجاد کندبی توجه به این مسئله که او در صدد است که از این همه چه نتیجه ای به بار آورد و یا ملک و ملت را به کجا رهنمون شود عوام فریبی می کند
اما اگرعوام فریبی را در لغت . [ ع َ ف ِ / ف َ ] (حامص مرکب ) عمل عوام فریب . (فرهنگ فارسی معین ). فریفتن عوام . گول زدن عوام بدانیم می توانیم از این تعریف به این و اقعیت برسیم که فرد و یا جریان عوام فریب می کوشد تا آنچه را که خود درست می داند آنهم با این یقین که می داند درست نیست به مردم با باورهای علمی واعتقادی ضعیفتر
القاء کند تا از این نمط بهره های فردی و گروهی ببرد اگر با این دیدگاه به موضوع نگاه کنیم خودعوام فریب را هم می توان فریب خورده و یا خود فریب بنامیم زیرا که او با این آگاهی که راهش درست نیست و یا اگردرآن راه بکار و فعالیت بپردازد محصولات روشنی نصیب کسانی که امید به او بسته اند نخواهد شد باز به تکرار و تاکید مردم را به همراهی با خود فرا می خواند در اصل دارد خودش را فریب می دهد زیرا که عدم تحقق محصولات روشن همان اندازه که زندگی مردم را در گیر با مشکل می کند به همان اندازه بر سر و زندگی مسئولان هم سایه می اندازد برای مثال فرماندار و یا نماینده ای که توان انجام کاری و بجا آوردن مسئولیتی را نداشته است اما با عوام فریبی مردم را وا داشته تا به او رای بدهند و یا از او حایت کنند به همان اندازه که نا کارآمدیش مردم را در تنگنا قرار می دهد زندگی او نیز تحت تاثیر شکست ها و ناکامی هایی قرار خواهد گرفت که محصول ناتوانی های اوست
در اینجا لازم است که به نحله بسیار مهمی ازعوام فریبی که فکر می کنم بیشترین ضربات و تخریب ها را باعث می شود اشاره بنمایم و آن اینکه ما بیشترین صدمات را از محل دور ماندن مردم از دانایان متحمل می شویم پس هرآنکه دانسته ونادانسته بخواهد وجهه دانایان و آگاهان قوم را در میان مردم تخریب کند به نوعی که مردم دیگر نتوانند به آنها اطمینان و اعتماد کنند این نوع از مردم فریبی را می توان بزرگترین و مخربترین نوع از مردم فریبی تلقی کرد که متاسفانه در مملکت ما و در شهرهای ما بیشتر به چشم می آیدزیرا که همه از مسئولان گرفته تا معتمدانی که چندان آشنایی با علم وراه های علمی حل مشکلات ندارند به چنین عوام فریبی دست می زنند و بیشترین تخریب ها را متوجه دانایان و حذف آنها از گردونه تصمیم سازی و تصمیم گیری می کنند

ویا به عبارتی فردی که خود می داند از سوی دانایان متعهد به منافع جمعی و عامل به حمایت از حقوق واقعی مردم صدمه ای به مردم وارد نمی شود و مردم برای گذر از شرایط سخت باید به این بخش از جامعه مراجعه و تاسی جویند تا کمتر در معرض صدمه و خسارت واقع شوند اما با این دانایی تمام تلاش خود را بکار می گیرد تا با ملوس نمودن جایگاه دانایان و دور ساختن مردمان از آنان اهداف خود را دنبال کند و یا به نوعی مردم را بدون دانایان راهی راه های سخت کند این فرد و این جریان بزرگترین و خطرناکترین مردم فریبان می باشند
به اجمال آنکه مردم فریبی چه از سوی دستگاه سیاسی باشد و چه از سوی خود مردمان و به نوعی نخبه و روشنفکر نمایان صورت گیرد عارضه ای می باشد که باعث ناتوانی جامعه در پیگیری و پرداختن به اهداف خود می شود وآن را از رقابت با همسانان خود دور و محروم می گرداند


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: شنبه هشتم آبان ۱۳۹۵ ساعت: ۴:۵۷ ب.ظ

اعتماد
(روتر،1997) اعتماد صلاحدیدی از جانب فرد یا گروهی است که می توان به واسطه ی آن بر کلام، وعده، اظهار شفاهی یا کتبی فرد یا گروه دیگری تکیه کرد.
بی گمان یکی از آیتم های مورد اتکا در شکل گیری و دوام روند تعالی و توسعه در جوامع انسانی اعتمادی است که شهروندان به صورت متقابل به همدیگرو به صورت متمرکزو یک جا به دولت و حاکمیت می کنند
واز سوی دیگر اعتماد عاملی است که دولت ها از طریق آن می توانند بداوم و استمرار تاریخی و اثر بخش علاقه مندی و همراهی مردم متکی شوند زیرا که بدون دست یابی به این اعتمادهیچ دولتی نمی تواند به فردا و ادامه سیاست گذاری و مدیریت بر منابع و فرصت های مردمان امید داشته باشد
اما باید به خاطر داشت که همه قصه در این نیست که انسان بتواند بدیگران اعتماد کند و یا اعتماد دیگران را متوجه و منعطف در خود گرداند زیرا که قرار گرفتن در جایگاهی که اعتماد و اطمینان مردمان درآن متمرکز باشد اعتبار و ارزشی می باشد که می باید برخورداران ازآن بسیار متوجه اهمیت آن و حفظ وصیانت از قداست آن باشند زیرا که (راجر،1995 ) اعتماد را تمایل یک نفر به آسیب پذیر نگهداشتن خود در برابر اقدامات طرف مقابل بر اساس این انتظار که طرف مقابل دست به اقداماتی می زند که برای اعتمادکننده اهمیت دارد، می داند.
یعنی راجرز می گوید که فرد اعتماد کننده با این حس که با طرح نیازو مشکلات خود که به نوعی علنی کردن ضعف و کاستی های خود در نزد دیگران است به نوعی خود را در برابر آنان آسیب پذیر می کند و یا این امکان را به آنها می دهد تا از همین محل او را تحت فشار نگه دارند وچون چنین حسی همراه با اضطراب و استرسی در فرد اعتماد کننده وجود دارد افرادی که امین شناخته می شوند باید بسیار دست به عصا عمل کنند تا مبادا که فرد متوجه این نکته شود ویا این ظن در او ایجاد شود که ممکن است از سوی فردی که مورد اعتماد قرار داده است آسیب ببینید چون پیدایش چنین حسی ارتباط تعاملی و احترام متقابل را خدشه دار نموده و از پیدایش برایند کار دو ویا چند نفره دور می سازد
حال اگر بخواهیم از کلیات خارج شویم وتا حدودی تعازیف ارائه شده از سوی اندیشمندان حوزه علوم نظری و انسانی را در زندگی خود وارد سازیم آیا این امکان برای ما وجود دارد که بر مبنای آن تعایف بگوییم که ما در اعتمادنمودن بهمدیگربه مولفه های تشکیل دهنده تعازیف ارائه شده توجه می کنیم برای مثال باز گردیم و تعریف ارائه شده از جانب جناب وتر را دیاره باز خوانی کنیم تا ببینیم در پاره فرهنگی به نام اعتماد در نزد ما کدام رکن از ارکان مورد نظر ایشان رعایت می شود
روتر می گوید
اعتماد صلاحدیدی از جانب فرد یا گروهی است که می توان به واسطه ی آن بر کلام، وعده، اظهار شفاهی یا کتبی فرد یا گروه دیگری تکیه کرد.
مطمئنا منظور جناب روتر از کلام ،وعده،اظهار شفاهی ویا کتبی آن چیزی نیست که در نزد ما مفهومی شده است بلکه به یقین نظر ایشان ابتدا تاملی دراین باب دارد که در بین اعتماد کننده و اعتماد شونده یک تعریف مشترکی از موضوع مورد نظر برای اعتماد وجود دارد یعنی هم اعتماد کننده و هم اعتماد شونده می توانند به یک درک مشترک برسند که بر سر چه چیزی فرایند اعتماد محقق و منعقد می شود واین ابتدای مشکل ماست زیرا که ما حتی در مسائل شخصی آنجا که دوستی برمی گزینیم و یا کسی را به شراکت انتخاب می کنیم و یا حتی کسی را با رای خودمان قادر به اعمال رای و نظر در همه داشته های خود می کنیم نه ما می دانیم که چه چیزی را محور و باب اعتمادمی کنیم و نه او بدرستی می داند که باید چکاری انجام دهدو یا چگونه انتظار ما را برآورده سازد وازاین روست که نه وعده او می تواند محقق شود و نه حتی اگر تعهدی کتبی دهد ممکن است که راه به جایی برده شود وازاین روست که درمیان ما برداشت های فردی و سطحی طومار تمام قرار دادها را در هم می پیچد و موج های بلندی ازبد گمانی را علنی وعمومی می کند زیرا که من اعتماد کرده بدون اطلاع از گستردگی سطح اعتماد در بسیاری از اوقات رفتارهایی را از طرف مقابل می بینم که با برداشت و انتظارات من همخوانی ندارد و نباید داشته باشد

برای مثال همین نمایندگان مجلس و شورا را در نظر بیاورید من رای دهنده بدون آنکه بدانم گستره قدرت و دخالت نمایندگان تا چه سطح است انتظار می دارم که همه تحولات ناشی از حضور نماینده در چارچوب زندگی فردی و یا حداقل مردمان حوزه نمایندگی باشد اما به یک باره می بینم که جناب نماینده تعدادی از افراد و عناصر مرتبط با خود را در شهرهای دیگر مشغول کار می کند و یا برخی از نزدیکان ایشان بهره مند از رانت هایی می شوند و یا حتی خود ایشان و ضعیتی مالی واعتباری بسیار متفاوتی ازروزهای قبل از انتخابات پیدا می کند در حالی که کمترین تحولی را نه در زندگی فردی و یا شرایط اجتماعی موثر بر خود و دیگران را مشاهده نمی کنم و چون نمی دانم که چگونه چنین اتفاقاتی رخ داده است موجی از بی اعتمادی در من ایجاد می شود که بر همه عرصه ارتباط من با نماینده تاثیر می گذارد و حتی آن را ازبین می برد
پس آنجا که قرار می شود ارتباطی مبتنی بر اعتماد متقابل ایجاد شود در عمل دوسوی قضیه باید خودشان را به آب آتش بزنند تا بدانند چه چیزی را تحویل می دهند ویا چه چیزی را تحویل می گیرند و هدف ازاین تحویل و تحول چیست تا با همکاری هم آن را محقق گردانند تا مبادا برزمین ماندن اهداف و تحقق نیافتن آرزوها و مطالبات منجر به بدبینی و بی اعتمادی بشود زیرا که پیدایش چنین شرایطی می تواند تمام حرکات و تغییرات در زندگی فردی و اجتماعی را تحت الشعاع قرار دهد


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: شنبه هشتم آبان ۱۳۹۵ ساعت: ۴:۵۴ ب.ظ

دیروز روز جهانی کوروش بود و باز در کشورما موج هایی ازهیجان در جریان شد تا افرادی در باد این موج ها بتوانند بدون توجه به اهمیت ارکان ساختاری فرهنگ عمومی که نقشی بی بدیل در گذردادن جامعه ایرانی از تند باد حوادث و حفظ موقعیت وهویت آن دارند با حرکات و گفتارهای خود این وزنه های ثابت و پایداری ملک و ملت را به هدف تلخ گویی های خود تبدیل سازند
من در این مقال نمی خواهم بگویم که کوروش کیست و جایگاه این ابر مرد در تاریخ ایران و انسان کجاست بلکه می خواهم بگویم من کیستم و چگونه وبا چه امکاناتی می توانم این شناخت از خودم را به مایه وحدت و اتفاق در میان خودمان و ریسمانی برای آویختن جهانیان و ایجادپیوندهای الفتی میان ما و آنان تبدیل کنم
دوستان من وما با هر نوع نگرش وباور قلبی ایرانی شناخته می شویم و کسب موفقیت در برابر مشکلات عدیده ای چون دوری از علم و یا علم گریزی مسلط که در درون خودش تباهی در منابع و فرصت ها را باعث شده است ،نابهنجاری کنشی و اکنشی که حتی به روابط میان کنشی هم نفوذ کرده و انواعی از اختلاس ها و دزدی ها را فراهم ساخته است ،پریشان حالی های مختلف که نمادهایی از آنها را در طلاق،خود کشی ،دگر کشی ،آمار بالای تصادفات واعتیاد،افسردگی و...مشاهده می کنیم در گروه آن است که این ایرانی بودن مورد اعتقاد و تلاش برای تعالی واقع شود و همه بر محوریت آن به تکاپو بپردازیم
اما در کنار این مفهوم مسلم است که نگرش های اعتقادی ویژه ای نیز ماها را بهم پیوندمی دهد که یکی از آنها باورهای اعتقادی و به قولی مکتبی می باشد واین با همه اکثریتی که مسلمانی در میان ما مردمان دارد تنها و محض مسلمانان نیست بلکه در این مملکت هستند ایرانیان دیگری که باور و عقیده دیگری دارند که حتی دینی و الهی نیست اما چون به قوانین جاری التزام دارند می باید در همه اتفاقات خوب و بد جامعه شریک شناخته شوند و سهمی دریافت دارند که یکی از این اتفاقات باورو اعتقاد به این است که عقاید و باور های آنها محترم شمرده شود زیرا که احترام متقابل دو اثر بزرگ دارد که عبارتند از
1- ما را بهمدیگر مهربان می کند و این مهربانی باعث می شود که هوای همدیگر را داشته باشیم و برای همدیگر تلاش کنیم
2- باعث می شود تا باورها واعتقادات ما محترم باقی بماند زیرا در همه مکاتب و در میان همه ملل این و اقعیت و این حق مسلم شمرده شده است که کلوخ انداز را پاداش سنگ است یعنی این گونه نیست که من فکر کنم چون تعدادمان زیاد است پس هر بد اخلاقی و بددهنی که بکنیم جا می افتد و آنها که کمترند صدایشان به جایی نمی رسد بلکه بد دهنی و بد اخلاقی حتی درکمترین شدت گستردگی مسلم است که موج هایی از تخریب را راه می اندازد که برخوردش با سینه ساحل آثاری را باقی می گذارد که باز سازی و برطرف کردنشان کار بسیار سختی می باشد
ازاین رو هم هست که بزرگان کشور درگذشته و حال ما را ازرویارویی بی منطق و یا واگرایانه و اختلاف افکنانه برحذر می دارند زیرا که ساحل مورد نظرهمانا اتفاق و اتحاد ما می باشد که با بد دهنی و بد اخلاقی صدمات جبران ناپذیری می بیند که باز سازیش ناممکن می باشد
اما در چرایی وجود بدهنی ها ما سه امکان را می توانیم مطمئم نظر قرار بدهیم
1- نا آگاهان به بد دهنی و توهین اقدام می کنند چون اگر آگاهی داشتند می دانستند آن چیزی که برای آنها ارزش و اعتبار شناخته نمی شود برای دیگران مهم و ارزشمند است و حتما آنها در مقابل اقدامات آنها ساکت نخواهند ماند
2- برخی از افراد بر اثر نا آگاهی بددهنی و بد اخلاقی را با بد دهنی و بد اخلاقی جواب می دهند آنهم با حمله به مقدسات و مهماتی که خود بدان اعتقاد و باور دارند در حالی که می شود با مهربانی و کمی تسامح از کنارآن گذشت و مانع از تسلسل در تخریب شد
3- افراد و جریاناتی که ماموریت دارند که با حمله و حرمت شکنی از امهات فرهنگی جامعه مردم ما رادر آینده بدون محور برای حرکت و تلاش سازند بسیاری از اینان مزدوران بی مواجبند وبدون آنکه منعتی برایشان داشته باشد دست به توهین و تخریب می زنند برای مثال کسی که نمی داند کوروش نه از نظر زمانی و نه از نظر سیاسی و اعتقادی همزمانی با اسلام نداشته و ندارد واگر داشت ممکن بود به اسلام بگرود یا آنکه از نظر علمی درک نمی کند که میان خواست کوروش و هدف و اقعی اسلام که هر دو کمک به انسان برای حل مشکلاتشان است تفاوتی وجود ندارد ولی توهین و تخریب می کند او عملا در خط تامین منافع دشمنانی می باشد که منافع خود را از محل انداختن اختلاف درمیان مردمان محقق می سازند

پس من ایرانی با همه ارکانی ایرانی شناخته می شوم که فرهنگ عمومی مراکه تاریخ و دینم از اجزای آن است می سازند و این تا زمانی می تواند محل اتکا و جای پای محکمی برای من باشد که من حرمت و اعتبار آنها را محفوظ داشته و در جهت بزرگی آنها بکوشم وگرنه ملتی که خود تیشه بدست گیرد و برای تخریب تمام داشته ها و محورهای اتحاد و اتفاق خود بکوشد شایسته شناخته شدن و ماندن در قلب تاریخ نخواهد بود و هر توهینی که به او بشود تحقیقا مستحق آن می باشد زیرا که از قدیم گفته اند احترام امامزاده به میزان دانایی و فهم متولی آن است


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: شنبه هشتم آبان ۱۳۹۵ ساعت: ۴:۴۸ ب.ظ

امروز توفیقی شد تا سری به سایت فرمانداری ابهر بزنم تا ببینم که با بروز تحولات و تغییرات مدیریتی در راس فرمانداری آیا این سایت حرکت رو به جلویی داشته است یا نه متاسفانه تفاوتی با گذشته ندیدم ولی محتوای خبر ملاقات معتمدان با فرماندار جدید مرا به خود مشغول کرد و دو گفته از دونسل وآنهم با دو سطح از سواد متعجبم نمود
برای دریافت حسی موضوع اجازه بدهید این دو قول را باهم مرور کنیم
در این دیدار حاج یحیی قزوینی پدر دو شهید ضمن تبریک انتصاب حیدری به عنوان فرماندار این شهرستان گفت: شما عزیزان باید برای رفاه وحال مردم خدمت کنید چراکه ماهرچه داریم از این مردم فهیم وانسان دوست است وی افزود ما خانواده شهدا همچون گذشته در خدمت شما و پابه پای شما خواهیم بود همانطور که شهدا با رفتن خود برای وطن و اسلام و مسلمین جان فشانی و برای خدمت به کیان خویش تلاش کردند شما نیز برای مردم تلاش نمایید تا انها در آسایش زندگی نمایند .
یوسفی فرماندار اسیق نیز گفت: شهرستان ابهر به لحاظ قدمت تاریخی، فرهنگی، اجتماعی جایگاه خاصی دارد که زبان زد مردم استان می باشد و در حوزهای کشاورزی وصنعت حرفی برای گفتن دارد ایشان افزودند ما در کنار شخص شماهستیم و باهمت شما در جهت توسعه و آبادانی شهرستان کمک حال شما خواهیم بود تا مردم از خدمات دولت نهایت استفاده راببرد .
یوسفی درادامه گفت: مردم شهرستان ابهر بدون حاشیه وبه دور از مسائل سیاسی در خدمت شما خواهند بود چراکه نگاههای ما به توسعه وبالندگی شهرستان است که باهمت شما با برنامه ریزی های که خواهید داشت به آن عمل خواهید نمود.
حال با مطالعه این دو قول به محتوای هردو مراجعه بکنید تا ببینید که حاج یحیی با عنایت به اینکه ازسواد آکادمیک برخوردار نیست وبه قولی امروزی حرف نمی زند از فرماندار چه انتظاری دارد و یوسفی به عنوان فرماندار سابق دو شهرستان ابهر و قیدار،رئیس چند ساله آموزش و پرورش ودر نهایت سردمدار و تئورسین امروز دفتر نماینده چه چیزی را آرزو و به نوعی فصل الخطاب خود می داند واز فرماندار آن را مطالبه می کند
حاج یحیی به یک خواست و مطالبه برحق از فرماندار تکیه می کند و.به روایتی از فرماندار می خواهد که دقیقا بدانچه بصورت قانونی وظیفه تعریف شده فرماندار می باشد عمل کند
ولی نماینده فکری نسل تحصیل کرده جامعه معلوم نمی کند که چه چیزی را درنظر دارد برای مثال این که گفته شود ما در خدمت شماییم یعنی چه ؟
این که می گوید مردم ابهر در خیلی از عرصه ها زبانزد استان می باشند مشخص نمی دارد که کدام عرصه ها منظور نظر است ؟ ویا اینکه گفته می شود با همت شما در جهت توسعه و آبادانی کمک حال شما خواهیم بود منظور ازاین جمله چیست زیرا که در ادبیات کلاسیک سیاسی مفهومی تحت عنوان کمک حال بوده نهادینه نشده است؟
ودر نهایت اینکه مردم ابهر بدون حاشیه ودور از مسائل سیاسی در خدمت شما خواهند بود کدام پیام را در بر دارد یعنی اینکه مردم ابهر موضع ومشی مخالف فرماندار دارند ولی چون اتفاقی که افتاده با ایشان کنار خواهند آمد
من نمی دانم که چرا دوستان به ارزش و اهمیت چنین نشست های توجهی نمی کنند و صرفا تلاش می کنند که محض حضور فیزیکی را برای مشارکت بس بدانند و یا اگر هم وقت شدتا حرفی بزنند چیزی بگویند که خوشایند شنونده و یا مخاطب باشد برای مثال زمانی که فرمانداری از آرزوها و برنامه های خود چیزی نگفته است چگونه می توان این قول را دادکه ما همراه تو خواهیم بود؟!!!
زمانی که ما ازآرزوها و انتظارات خودمان حرفی نزده ایم و افقی را پیش روی فرماندار روشن نساخته ایم چگونه به او اطمینان می دهیم که پا به پای او تا رسیدن به توسعه تلاش خواهیم کرد ؟!!!
من نمی خواهم خودم را معلم علم الاخلاق و یا استاد طراحی سخن در جلسات رسمی بنامم اما همینقدر می دانم که در مقام سخن گفتن از سوی مردم باید از چیزی گفت که شنونده بداند مردم دراین دیار چگونه فکر می کنند و انتظارشان ازاو چیست ویا مخاطب با دیدن وزن کلام گوینده بداند که وزن فکری مردم دیار که او به نمایندگی از سوی آنان سخن می گویدچیست تا نوع فعالیت و تلاش خود را برای اقناع آن طراحی کند
براستی آن گاه که فرمانداری تازه به شهرستان وارد شده از با سابقه ترین فرد در عرصه مدیریت اجرایی و یک تحصیل کرده چنین برخورد و تولید فکری را می بیند به نظر شما در رابطه با دیگران و مردم عادی آن شهر چه ارزیابی را بکار می برد ؟