وبلاگ فرهنگی ،اجتماعی ثمر ابهر

خانوادگی ،اجتماعی،ثمرابهر،وبلاگ

درباره من
«عضو مركز توسعه وبلاگ نويسي ديني خراسان جنوبي با كد عضويت 50051»
به نام خدا
کار را با نام خدایی آغاز می کنم که آرامش دهنده دل هاست خدایی که عشق را آفریدوبه انسان یاد داد که دوست بدارد وامیدوارم در راهی که آغاز نموده ام آنچه از دلم بر می آید بر دل های مشتاق به محبت مردم عزیزمان بنشیند زیرا که من هم به محبت تمام مردم نیاز مندم وبرای جلب آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزم
و امادر باره وبلاگ  ثمر ابهر
پیدایش فضای مجازی و کاهش رسانه های سنتی در شهرستان ابهر و بر خورد سلیقه ای اربابان آنها به اجباربرای ایجاد ارتباط با مردم خوب ابهر استفاده از فضای مجازی را انتخاب نمودم که آرزو دارم در بهره گیری از این امکان مناسب اولا به هوای نفسم اجازه جولان ندهم ثانیا تنها برای ارتقاء سطح فرهنگ منطقه فعالیت نمایم و در نهایت اینکه چیزی را بنویسم که مرضای خداوند متعال و صاحبان حق باشد در این راه چون خود را کم توان و نیازمند کمک می دانم از عموم دوستاران فعالیت های فرهنگی در خواست می کنم که مرا در بجا اوردن رسالتی که بر دوش خود احساس می نمایم یاری دهند.

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی مستمندی در بسته باز کردن
                         "شیخ بهایی"
نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: دوشنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۷:۲۰ ب.ظ
رئیس فراکسیون اقلیت مجلس نهم، نهایی شدن گزینه‌های کاندیدا‌های وزارت‌خانه‌ها از سوی کارگرو‌ه‌ها‌ی تخصصی خبر داد و گفت: لیست گزینه‌های نهایی روز شنبه، ۲۹ تیرماه به رئیس جمهور منتخب برای اعلام نهایی به مجلس ارائه شده است.
اگر کسی یا کسانی ازاستان زنجان درکارگروه های تعیین مصادیق کاربلدان دارای ظرفیت عضویت در هیئت دولت عضویت نداشته باشدو یا به قولی کسی از مسئولان ونمایندگان مجلس درمقام دفاع ازسهم استان زنجان دراعضاء هیئت دولت برنیامده باشد برای استان زنجان بایدتاسف خوردزیرا استانی که با تمام همتش وبا درصدبالا در رای به ریاست جمهورمنتخب حاضربوده اگرسهمی درهیئت دولت نداشته باشد چگونه خواهدتوانست که در بالاترین مرجع تصمیم گیری ایران درحوزه های اجرایی ازمنافع خوددفاع نماید 
دوستان نگویندکه دردولت اصلاحات سهم هریک ازاستان ها بالسویه داده خواهدشد و نیازی به این نیست که ازهراستانی نماینده ای درهیئت دولت وجود داشته باشدزیرا که هم جوانان این استان لیاقت عضویت درهیئت دولت را دارندوهم اینکه تا درجایی که وظیفه تصمیم گیری درخصوص مطالبات مردم را داردانتظارات ومطالبات به روشنی ارائه نگردد نمی توان امیدواربودکه برای آن سهمی درنظر گرفته شود ازاین روی مسلم است که درتقسیم منابع جایی بیشترین سهم را می بردکه نمایندگانی برای ابلاغ وارائه نیازمندی های خودداشته باشد.
با این تفسیربراستی آیا نمایندگان استان زنجان که درمجمع نمایندگان استان عضویت دارند(هرچندکه ازفعالیت این مجمع در دوره اخیرمجلس حرکتی مشاهده نشده است) ازخودتلاشی برای جا انداختن حداقل یک سهم دردولت جناب روحانی نشان داده اندو یا اینکه این دوستان اساسا با این مقولات کاری ندارند؟


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: دوشنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۵:۳۲ ب.ظ
بدون اغراق یکی ازفراگیرترین سازمان ها ونهادهای موجود در نظام اسلامی کشورمان اداره ورزش و جوانان است اما متاسفانه برخلاف نام پرطمطراق وعرصه فراخ تصمیم گیری که بدان محول گردیده یکی ازکم اثر گذارترین آنها درتحولات تغییرات فردی واجتماعی می باشد که متاسفانه بدلیل محدودیت فرصت نمی توانم واردکالبدشکافی موضوع گردم اما به مصداق مثل آنجا که کس است یک حرف بس است به گوشه های ازوضعیت نزارورزش استان اشارتی می نمایم تا عزیزان خواننده خود به انطباق مصداق با بحث کلی وبدست آوردن درستی و یا غلط قضاوتی که داشته ام اقدام نمایند.
همانگونه که دوستان عزیز می دانندهرسازمان ویا اداره دولتی برمبنای فلسفه ای خاص وبرای پوشش گروه هدفی ویژه بوجود آمده است که دررابطه با سازمان ورزش وجوانان این فلسفه برمبنای سخن پیامبرگرامی اسلام(ص) که عقل سالم دربدن سالم است تدوین گردیده وگروه هدف آن کلیه شهروندان حاضردرپهنه جغرافیایی ایران می باشند که برای مشارکت فیزیکی وفکری درساختن ایرانی آباد وجهانی نمودن اندیشه اسلامی به تک تک آنها مخصوصا دروضعیت سلامت کامل نیازمی باشد.
با این تفسیرکوتاه شما به ورزش وجوانان استان اگرتوجه نمایید کدام مشخصه مدیریتی ویا اجرایی این سازمان را درانطباق با فلسفه ودرجهت پوشش دادن به گروه هدف قانونی خود می یابید؟
پاسخ این سئوال چندان سخت نیست زیرا که اگر این سازمان می توانست بوظایف قانونی ومطابق با فلسفه خودعمل نمایدامروز نرخ حضورجوانان درورزشگاهها با نرخ ارتکاب آنها با جرایم ،افسردگی،انحرافات فیزیولوژیک دربدن و....قابل اندازه گیری وارزیابی بودنه اینکه در ورزشگاه جوان به عنوان ورزشکارو یا تماشاگروجودنداشته باشد والی ماشالله آنها را درسطح خیابان ها،سراسرای دادگاه ها،مبتلا به بیماری های مختلف جسمی وروانی وگسسته از تعهدات اخلاقی وحرمت های خانوادگی واجتماعی مشاهده نماییم؟.
سئوال مهمی را مطرح ساختم ولازم می بینم که برای ارائه جواب جامعه آماری 
دردسترسی را مصداق بیاورم تا با کند وکاو در جایگاه اداره ورزش وجوانان درشکل گیری مناسبات اجتماعی حاکم برآن جامعه بگویم که عملا چرا نیازبه بازبینی وتغییررویکرددر کلیت ساختارورزش وجوانان استان الزامی وواجب می باشد.
اگرآمار مردم ساکن درشهرستان ابهررا حدوددویست هزارنفربدانیم مسلما گروه هدف سازمان مزبورهمان دویست هزارنفرخواهدبود واگر این اداره بخواهدبه فلسفه عمومی خود اقدام کند می توان گفت که می بایدبا برنامه ریزی و طراحی مدل های مختلفی ازفعالیت های ورزشی قابل اجرا بایدبرای سلامتی جسمی وروحی این تعداد ازجمعیت تلاش داشته باشد حال بیاییدموضوع را با ارائه آمار دیگری ملموس نماییم همین امروزدرشهر ستان ابهر برای جمعیت هدف آموزش وپرورش حدودسه هزارنفر مشغول کاردراداره آموزش وپرورش هستند واین درحالیست که اگرمشمولان آموزش اجباری را درابهرحدودپنجاه هزارنفر محسوب داریم به حسابی می شودگفت که دراداره آموزش وپرورش برای هر حدودهفده نفریک کارمندرسمی بکارگرفته شده است که اگر مبنای کار دراداره آموزش وپرورش را تنها آموزش وکمتر پرورش بدانیم وورزش وجوانان را توامان این دو این دووظیفه فرض نماییم وبازبه همان هرهفده نفریک نفربسنده کنیم اداره ورزش وجوانان دراصل به مجموعه سازمانی با نیروی انسانی حدود پانزده هزارنفرنیازمندخواهدبودکه این رقم درشهرستان ابهر چیزی برابربا صفراست خوب چنین مجموعه ای چه کاری می تواندبرای شهری مثل ابهربنماید و یا کدام فلسفه را می تواندمحقق دارد.
با همین ارزیابی اجازه بدهیدبه موقعیت فعلی ورزش درابهربپردازیم تا ببینیم که محصول حدودهفت سال مدیریت جناب علایی مقدم که همینک با ارتقاء مقام به معاونت اداره کل دست یافته است دراین شهرستان چه بوده وچه دست آوردهایی داشته تا بدانیم که ورزش استان با چنین مدیریتی به کجا خواهد رسید؟
درزمان مدیریت جناب علایی مقدم نه تنها اتفاق مثبتی درورزش ابهربه چشم نیامد بلکه آن اندک توان هم به نابودی کشیده شد.
در چرایی این مبحث می توان گفت که اولا ایشان برنامه ای برای تغییر کیفی وکمی در ساختارورزش ابهرنداشتندتا براساس آن اهداف کلان درچشم انداز یک تقویم مشخص جا نمایی وتعبیه گردد چون برنامه وهدفی مشخص نبوداستراتژی وتاکتیک های دست یابی به آنها هم مدنظرواقع نشد ودرنهایت سیستم بسته وسنتی براداره حاکم گردیدکه نتیجه آن پس رفت عملی فوتبال،کشتی،والیبال،هندبال،بسکتبال،تکواندوو... نسبت به گروه هدف شدو ازورزش ابهردرنهایت موجودیتی باقی ماندکه امروزازآن می توان هراستنتاجی داشت الی ورزش همان ورزشی که آمده بود تا به ورزش تن مردم را به نیرو کند ویا آمده بودتا با به میدان فعالیت های مفرح کشاندن جوانان ازنرخ بزه ونابهنجاری های اجتماعی بکاهد


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: دوشنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۹:۴۳ ق.ظ
علم مايه زندگي و حيات است و ايمان باعث رستگاري و نجات. علم و دين به منزله دو بال نيرومندند كه بشر را به اوج سعادت و كمال لايقش مي ‌رسانند. علم ، آدمي را در راه ترقي و تعالي به پيش مي راند و دين او را به صفات انساني متصف مي‌سازد. علم، آدمي را بر جهان طبيعت مسلط مي‌كند و ايمان، وي را بر جهان دروني و هواي نفس مسلط مي‌نمايد. الحديث جلد 3 صفحة 265 
ما ازجمله ملت هایی هستیم که دراصول اعتقادیمان توصیه وتاکیدفراوانی بر استفاده ومدیریت دقیق برعرصه های علم و دین شده است ومتاسفانه ازجمله مهمترین ویا بدترین ملت هایی هستیم که درعمل به این تاکیدات با افراط وتفریط ویا تعصب وانفعال به بیراه می رویم .
در چرایی بروزچنین خصوصیتی حرف فراوان است اما آنچه که می توانددراین مجال اندک بکارآیدو تا حدودی به بررسی وشناسایی علت العلل عقب ماندگی و فقرعمومی جامعه بیانجامد این است که ما بدون رسم خط مرزی بین علم ودین دین را همان علم وعلم را همان دین تصور نموده و به آنکه چندصباحی دنبال کسب معرفت دینی بوده ویا مدتی را درمراکز علمی به تحقیق وتفحص پرداخته اجازه می دهیم که در هر دو حوزه دین وعلم واردگردد وبا ارائه نظریات واندیشه های خود ملغمه ای را بیافریندکه اصلاح وبه راه آوردن امورناشی ازآن برای مملکت هزینه های فراوانی را بهمراه داشته باشد برای برون رفت ازشرایطی که بدترین شکل آن را امروزدرجامعه مشاهده می کنیم به نحوی که درآن عالم معارف دینی یک پا اندیشه ورز درعرصه علوم حتی کاربردی شده است وحتی به دانشمندان آن عرصه ها اجازه نمی دهدتا کلامی ازعلم بگویندو یا برای بسط وتوسعه آنها به کندوکاو بپردازند لازم است که به کلام مولاعلی(ع) مراجعه کنیم تا ببینیم که برای مصون داشتن هریک از عرصه ها ازدخالت های بیمورد مخصوصا کسانی که فکرمی کنندبرای دخالت مجوز دارند چه بایدکرد
امام(س) دراوصاف علم ویژگی های زیررا برمی شمرند
1- علم مایه زندگی وحیات است ویا به عبارتی اگرعلم وجود نداشته باشدزندگی امکان پذیر نمی گردد
2- علم عامل ترقی وپیشرفت است ویا به عبارتی تمام چیزهایی که به دست بردن در طبیعت و ابزارسازی می شودومی تواندوضعیت آدمی را بهبودبخشدبه علم مربوط است.
3- علم آدمی را برطبیعت مسلط می نماید ویا به عبارتی یکی ازویژگی های بارز انسان تسلط برطبیعت است واین تسلط را علم به ارمغان می آورد.
با این طبقه بندی ازظرفیت های علم مشخص می گردد که بدست آوردن دانش و عملیاتی نمودن آن تا مهارتی ایجادگردد وانسان بتواند زندگی داشته باشدویا زنده بماند هیچ ارتباطی به دین ندارد 
امام(س) برای دین هم ممیزاتی برمی شمرند که عبارتند از
1- دین باعث رستگاری بشرمی گردد که اگربخواهیم رستگاری را رستن ازبند اموری که انسان را به روزمرگی می کشاندبدانیم می توان گفت که دین خواهان تعالی انسان می باشد.
2- دین انسان را به اوصاف انسانی متصف می سازد ویا به عبارتی دین به انسان می گویدکه با حیوان تفاوت دارد وباید برای تحقق اثراین تفاوت ها درزندگی به تعهداتی تن بدهد که درکنارمحدودنمودن او امکان زندگی توام با آرامش را درکناردیگران برای اوفراهم می نماید.
3- دین انسان را برنفس و خواهش های درونی مسلط می گرداند.ویا به عبارتی انسانی که با تسلط برطبیعت می تواند فراورده های برتری بخش نسبت به دیگران داشته باشد وسوسه می شودکه ازاین برتری ها برای ثمره چینی ازفعالیت های دیگران استفاده کندکه دین با تقویت ممیزات اخلاقی مانع ازاین وضعیت می شود.
تا بدینجای کارمتوجه شدیم که دین وعلم هرکدام درعین فعالیت دردو عرصه مختلف کالاهایی را به بیرون می دهند که می تواننددر سعادت بشرمفیدواقع شوند اما اگراین دو دریک جا گرد هم آیندو با حفظ استقلال درحوزه های تخصصی خودبهمدیگرکمک نمایندمسلم است که سعادت بشرتضمین می گردد.
اما درایران ما موضوعی که عملا به مشکل تبدیل شده درآن است که امکان درکنارهم بودن وعمل مستقلانه وبا دراختیارداشتن ابتکارعمل مخصوصا برای علم وجودنداردو یا عالمان دینی با گستراندن حوزه دخالت خودبه عرصه های علمی درعمل می گویندکه علم همان چیزی است که آنها می گویندواگردرجایی هم باوربکنند که علم مزبور فعلا باید مسقل بماند آنجا هم می گویندکه بایدازما تبعیت محض داشته باشدو یا مناسبات حوزه اداری ومدیریتی آنجا را ما تحت تدبیربگیریم وازاین روست که عملا علم پای خود را از زندگی انسان ایرانی بیرون کشیده است و به تبع آن دین چون زمینه عملی اجتماع برای پیاده سازی خود را آماده نمی یابدعملا ازتاثیرگذاری عاجز مانده است وازاین روست که ما امروزنه دنیایی داریم که با استفاده ازآن به زندگی وحیات امیدوارباشیم ونه دین را می توان دردنیای نداشته پیاده نمودتا امیدواربه آخرت شویم.
امروزه جامعه شناسی،اقتصاد،سیاست،مدیریت،آموزش وپرورش،روانشناسی اجتماعی،حقوق وهرآنچه که نحوه فعالیت های مادی انسانی را تعیین می نمایدعلم محسوب می گردد که کارومدیریت براین حوزه بایدبه دانشمندان سپرده شود و تعالی درارتباط و نظارت بر اعمال مناسبات درعرصه دینی تلقی می شود که تدوین اصول و موازین دراین عرصه کارعالمان دینی می باشد که بی توجهی به این دو مایه اتلاف درمنابع وفرصت های اجتماعی شده است که بایدبرای ختم این روند وبازگرداندن اموربه جایگاه اصلی خود اقدامات عاجلی به انجام رسدکه اگردیرشود نتیجه ای فاجعه بار را بدنبال خواهدداشت که یکی ازآنها به بیرون ازجامعه رانده شدن یکی ازاین دوبال تعالی انسان درآینده خواهدشد که با توجه به نوع رفتارهایی که ازجوانان مشاهده می شود متاسفانه این سرنوشت بیشترمتوجه دین خواهدبود.


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: یکشنبه سی ام تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۴:۴۵ ب.ظ
یکی از مهلکترین ودرعین حال تلخترین واقعیت های فرهنگی جامعه ما درک مشکل و دورزدن آن به جای حل کامل و قطعی آن است آن هم درشرایطی که پس ازپشت سرگذاردن آن همیشه این دلهره را با خود وریشه یافته تا عمق جانمان داریم که راستی چه خواهدشد وازاین محل چه برسرمان خواهدآمد.!!!
درچرایی پیدایش این مولفه مذموم که متاسفانه کم کم خود را به صورت یک پاره فرهنگمسلط درمتن فرهنگ عمومی ما جا می اندازد حرف بسیاراست اما به نظربنده شاه بیت این مثنوی بلند برمی گردد به این نکته که ما اساسا تن به فرهنگ رضا داده ایم وهرچه برسرمان بیایدشکرمی کنیم وبرخلاف شعارهای تندو تیزی که ازمبارزه وبرسرپیمان ماندن می دهیم بیشتر تابعی از صلح وسازش وبه نوعی کنارآمدنیم ویا به اصطلاح پیرو این اعتقادیم که به سری که دردنمی کند دستمال نمی بندند وچون بدرد آمد خواهی نخواهی خودش خوب می شود وتازه اگرخوب نشد چکارمیشه کرد.
باورندارید به همین تیترمطلب مراجعه بنمایید تا بدانیدکه ما چگونه با فرصت سوزی وبا بی توجهی به ارزش جدی گرفتن موضوع چهارنعل به سوی بحران می رویم ویا حتی درداخل بحرانیم وکسی نیست که بگوید چرا نمی خواهید که باوربکنید با این رونددیری نخواهدپاییدکه کشورتنها به خاطر بی توجهی به منابع آبی زیر زمینی نابودخواهدشد.
می دانم که همین الان دردلتان به من می خندیدو با بستن شیشک ویا ارائه چندعدد پوزخند ناقابل عنوان می داریدکه یارو رفته وکشف کرده که بابا تحریم ها را ول کنید،جنگ بر سرمدیریت توسط اصول گرایان ویا اصلاح طلبان را کناربگذارید، تقسیم بیت المال ویا فرصت های شغلی بین خودواعوان وانصارتان را رها سازید و مبارزه با امریکا و بی حجابی وبدحجابی و .....را رها کنیدو به مشکل واقعی کشوربیاندیشیدکه اگر چندسالی به همین منوال ادامه یابد دیگرمملکتی نخواهیم داشت که درآن برسر چه وکه به جدال با همدیگربرخیزیم .
دوستان من خودم کشاورزم ودرطی حدودده سال گذشته هرسال بیش ازسال گذشته متوجه پایین رفتن سطح آب های زیرزمینی وکاهش دبه شدید آب چاه های عمیق هستم وصد ها باربا نوشتن مطالبی مسئولان را به این مهم توجه داده ام که دوستان استفاده شدیدازسیستم های سنتی آبیاری دمارازروزگارآبهای سطحی و زیرسطحی درآورده وبا کاستن ازنمی هوا باعث بادشده که بدنبال خودحرکت سریع ابرها وکم بارشی را داشته است اما تنها گوشی که بدهکاراین حرف بوده وتازه خود آن هم نتوانسته انفعال درباب این موضوع را بربتابد گوش خود من بوده است.
به عنوان نمونه درمنطقه شناط ابهرکه یکی ازمناطق پرمحصول وعمدتا کشاورز نشین استان زنجان است هرکسی با استفاده ازبسته بودن چشم مسئولان حوزه آب خیز داری زمین را سوراخ نموده وبا این عنوان که دامداری دارد اقدام به دایرنمودن موتورآب کرده ونه تنها خود بلکه با فروش ساعتی آب به فلان قیمت سرمایه ای بزرگ به نام آب را حراج وبه نابودی می کشاند و تازه مشکل بزرگ آن جاست که چون مسئولان آبخیز داری اقدام به پلمپ چاه می نمایندبرخی ازمسئولان که وظیفه شان حفاظت ازمنابع و ممانعت از پیدایش مسائل امنیتی می باشدبه ممانعت برمی خیزندکه اگراین کار را بکنیدممکن است که شهرشلوغ شود درحالی که اینان نمی دانندکه مسئله را اگردرزمانی که کوچک است به صورت ریشه ای حل نکنیددرزمان عمومی وگسترده بودن آن نه تنها حل نمی شودبلکه با صرف هزینه های فراوان مزمن می گردد که دیگرامکان حل برایش باقی نمی ماند.
موردی دیگررا مطرح می سازم ازحدودبیست سال قبل سدی بر روی یکی ازشاخه های ابهررود دایرگردیده که قراربراین بوده که ازمحل آن آب مصرفی شهرابهرتامین گردد ولی متاسفانه مشخص نیست که درسرمسئولان ابفای استان وشهرستان چه می گذردکه آمده اندومخازن وسیستم تسویه آب انتقالی ازسدرا درزمینی پایین تر ازارتفاع اکثرمناطق شهر تعبیه نموده اندکه با این حساب حداکثر برداشت ازسیستم می تواندبرای چهل درصدشهرباشد که این رقم هم برای حال حاضراست زیرا که روندتوسعه شهر بیشتردرمناطقی می باشدکه به دلیل اختلاف ارتفاع امکان نداردکه ازآب برداشت شده ازسدبدانجا ها آب داد
با این تفسیرمی ماندآب های زیرسطحی که ازطلا هم ارزشمند تراست وبازمسئولان بدنبال سوراخ نمودن زمین و بیرون کشیدن آب ازآن خواهند شد آن هم نه ازمناطق موجوددر حاشیه ابهر رود بلکه درمناطق مرتفع که آب کشاورزی از آن تامین می گرددوبازکسی نخواهدآمدوازاین آقایان نخواهدپرسیدکه پس فلسفه ایجادسدبا آن همه هیاهو برای چه بوده است.
براستی چرا مسئولان نمی خواهندباورکنندکه تصمیم هایشان با منطق هزینه وفایده و مصالح کلان ملی هماوایی ندارد تا برای کنترل این نوع ازمدیریت که به حق خودش هم دربحران است فکری اساسی بشود اما تعجب من دراین است که چرا درشهرهمجوارما خرمدره مسئولان درایجادمرکز ومخازن تسویه آب دقت داشته اندو با هدایت آب سدبه زمین های بالا دستی شهرهمه شهررا ازآب سد مشروب می سازند این دوگانگی تصمیم گیری در زیربلیط یک اداره کل وزیر بلیط مدیریتی یک مدیرکل ویا مدیرعامل سازمان آب ازچیست؟


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: یکشنبه سی ام تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۱:۹ ق.ظ

بی گمان ازابتدای خلقت و درفلسفه آن ویا حتی در نگرش های مادی جایی که قرارمی شود ازانسان و جامعه سخنی به میان آورده شود سلامت اجتماع انسانی و انسان به عنوان عنصر اصلی آن هدف واقع شده وتمام تلاش ها صرف آن می شود که این دومولفه مهم به نوعی سازمان وسمت دهی شوند که با گذراز مراحل مختلف وعمل به تعهدات مرحله ای وبلندخود به موجودیتی تبدیل شوندکه نماد والگوی قرار داشتن درراستای رسالت خودواهداف خلقت باشند واین ممکن نمی گردد مگرآنکه با بکارگرفتن تمام امکانات وپیش بینی همه تمهیدات ،ماهیت دقیق آسیب های احتمالی برانسان وجامعه و علت های بروزآنها شناسایی گردند وبا مدیریت فرایندهایی چون پیشگیری،مهار ومبارزه برای برطرف وحذف آنها سلامت فردی و اجتماعی اقدامتی به انجام رسدتا سلامت آندو تضمین گردد.

ازآسیب شناسی  اجتماعی social-pathology سخن به میان آوردیم وبیان داشتیم که تا سلامت فردی و اجتماعی تضمین نگردد امکان اینکه بتوانیم فرد و جامعه را در مسیر عمل به رسالت ووظایف خود برای تحقق اهداف خلقت قراردهیم امکان پذیر نخواهدبود ویا به عبارتی اگربخواهیم ازتلفیق انسان ها با منابع وظرفیت های اجتماعی،مجموعه ای خلق کنیم که بداندبایدهدفی متعالی را دنبال نماید بدون کارسازمان یافته برای ارتقاء سلامتی و تعالی فکری چنین امکانی فراهم نخواهدشد.

پس درعمل همه برنامه ها وفعالیت های با برنامه زیری وطراحی شده درخصوص فرد و جامعه می بایدسمت سالم نمودن و سالم نگه داشتن این دو داشته باشد وازاین روست که مفهوم نویی با عنوان آسیب شناسی اجتماعی وبا هدف ریشه یابی پدیده های آسیب زننده به ساختار رفتاری فرد وجامعه بوجود می آیدتا به عنوان دانش جدیدی که از علوم زیستی گرفته شده و فعالیت های خودرا مبتنی بر مطالعاتی می سازد که بدلیل تشابهات فراوان دراصول علمی مورداستفاده بین بیماری های بدنی (جسمی،عضوی) و آسیب های اجتماعی(کجرویها) بسیارتجربی و قابل تامل می باشندبه تعمیم سلامت انسان وجامعه کمک نماید تا ازاین طریق بتواندبا ریشه یابی بروز رخدادهایی که در چارچوب اصول اخلاقی و قواعد عام عمل جمعی رسمی و غیر رسمی جامعه موردتایید قرار نمی گیرند و در نتیجه با منع قانونی و یا قبح اخلاقی و اجتماعی روبرومی گردند فرد وجامعه را برای عمل بوظایف و دنبال نمودن اهداف آماده سازند.

ازاین روی وبا عنایت به عمق اثربخشی علم جدید است که کجروان سعی می کنند تا با آگاهی که ازنظام حاکم بردانش جدید می یابند حوزه عمل وورودآن را رصد کنند تا با یافتن روزنه هایی ونقاط کورراداری جامعه ونهاد های نظارتی کجروی ها خود را از دید قانون ، اخلاق عمومی و نظم اجتماعی پنهان نمایند تا از پیگرد قانونی ، تکفیر اخلاقی ، طرد اجتماعی خود را مصون سازند.

پس راه های عملی مواجهه با آسیب های اجتماعی درحوزه های مختلف پیشگیری،کنترل وحذف عبارت خواهندبوداز طرداجتماعی که درآن تمام عناصراجتماعی با آگاهی ازصدماتی که الوده شدگان به آسیب ها می توانند برای جامعه درپی داشته باشند به روش دور داشتن خودازاین افرادو یا دورنمودن آنان از خود اقدام می نمایند.

در دومین روش که می شودازآن به تلفیق روش های پیش گیری و مبارزه یادنمود فرد و جامعه با بهره بردن از مفاهیم وآموزه های اخلاقی به تکفیرافراد ومنابع آلوده اقدام می نمایند وزمینه ای را فراهم می کنندکه افراد با فراگرفتن آموزه ها ومهارت های موردنظر وتایید اصول دینی وعرفی نمی توانندو یا دوست نمی دارندکه به عوامل مولدآسیب نزدیک شوندو یا حتی این عوامل نمی توانندبه صورت علنی خودرا تبلیغ و ترویج کنند.

 اما سومین راه که همانا مبارزه علنی با عوامل آسیب رسان می باشدتدوین وتصویب قوانین با ضمانت اجرایی بالا می باشد که درآن جامعه ضمن انتشاروابلاغ قوانین نهادهایی را برای اجرای مو به موی آنها ایجادمی کندتا کجروان و منجرفان را با استفاده ازابزارها و روش های قهرآمیز ازجامعه دوردارندو یا به قولی با پاک نمودن محیط جامعه از لوث وجوداین عوامل محیط امنی را برای شناسایی وپرورش استعدادهای انسانی آماده سازند

پس می توان گفت آنچه که علم جدیدی شناخته می شود وبا بهره بردن ازاصول موردتوافق واجرا دردانش پزشکی وزیستی   تحت عنوان آسیب شناسی اجتماعی شناخته می شود عبارت از علمی می باشدکه به مطالعه وتحقیق درخصوص پديده هايي واقعي، متغيیر، قانونمند، قابل کنترل و پيش گيري می پردازد.

زیرا که کنترل پذيري آسيبهاي اجتماعي شناخت علمي آنها را آسان می گرداند تادر هر جامعه اي براي پاسخ به پرسشهاي نظري، عملي و کاربردي متناسب با فرهنگ آنها مطالعه وتحقیق لازم به عمل آید واز ايده ها و يافته هاي علمي توليد شده راه کار های علمی برای محافظت ازسلامت فرد وجامعه استخراج گردد راه کارهایی که با تاثیردرامنیت وضریب توفیق برنامه ريزي هاي کوتاه و بلند مدت محصولات بدست آمده را افزون سازد.

 محصولاتی که منابع لازم براي ایجاد زندگی آرام و  مقابله صحيح با آسيبهاي اجتماعي، درمان يا پيشگيري موردنیازمی باشند و می توانند با کمک به فراهم آوردن بنیان های قوی ومستحکم از گسترش و پيدايش آسیب های اجتماعی که امروزه شناخت ومبارزه باآنها بسیارمهم، ضروري و حتی حیاتی تلقی می شوند جلوگیری نمایند.


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: یکشنبه سی ام تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۹:۲۵ ق.ظ
اگر فرضا نه به بهشت اميدوار باشيم و نه از آتش جهنم ترسان ، ثواب و عقابي را عقيده نداشته باشيم ، باز شايسته است از پي سجاياي اخلاقي برويم زيرا اخلاق پسنديده و ملکات فاضله است که ما را در زندگي به راه رستگاري هدايت مي کند . الحديث جلد 1 صفحه 37
بی گمان بسیاری ازما انسان ها درجریان زندگی وبنا برمواجهه با سختی ها و یا در بهره برداری از مزایا وموقعیت های طبیعی واکتسابی خود را دربرابر سئوالات مختلفی که نشانگر دنبالگیری این نکته که فلسفه آفرینش ویا بودن انسان بروی کره خاکی زمین چیست مشاهده نموده ایم وهر یک از ما به میزان دریافتی که از مبانی اعتقادی ونگرشی داشته ایم جوابی برای آنها پیدا نموده ایم به نحوی که برخی ازما حکمت موردنظر خویش برای انجام اعمال و یا حضورو مشارکت را ترس ازعقاب یافته ایم و چون ازاینکه درمقابل انفعال و بی تعهدی خودبه جهنم برده شویم مسئولانه با مسائل برخورد نموده ایم و گروهی لذت بودن در کنارصلحا و حضور دربهشت را عاملی برای عمل به تعهدات اخلاقی و رفتاری خود یافته اند وبرمبنای آن سعی نموده اندکه با انجام اعمال نیک خودرا فردی معتقد ومقید به آداب واصول اخلاقی نشان دهند.
اما درمیان خیل عظیم انسان هایی که آمده اندورفته اندو ازخود برگی به برگ های تاریخ قطور حیات انسان افزوده اند هستندو بوده اندانسان هایی که پا را ازاین فراترگذارده اند و بدون آنکه خودرا وامدار تنبیه وتشویق ازطریق رفتن به بهشت وجهنم بدانند دقیقا بدنبال رسالت و مسئولیت انسانی خود رفته اندو با نهادینه نمودن سجایای اخلاقی و نگرشی درخود سعی نموده اندکه برای رساندن خودبه جایگاه انسانی و عمل به تعهداتی که انسان را مسئول وفراترازسایرموجودات نشان می دهدازخودیادگارهای ارزنده ای باقی بگذارند.
پس در زندگی انسان وایجادجامعه ای انسانی مهم این نیست که من ازجهنم هراس داشته باشم ویا علاقه مند به بهشت باشم ویا اینکه خودم دریافت بدارم که چه وظیفه انسانی برعهده دارم تا با انجام آن رسالت انسانی خود را به انجام برسانم بلکه مهم این است که رسالت انسانی محقق گردد ویا بدست انسان مدینه فاضله ای ایجادشودکه همه از اینکه درچنان محیطی زندگی می کنند وازامنیت وآرامشی که برخوردار می باشندو درزیر لوای آن می تواننداستعدادهای خودرا پرورش دهندبه رضایت مندی برسند وبا بهره بردن ازظرفیت های خودبرای ارتقاء آن جامعه ازنظر کمی وکیفی تلاش داشته باشند.
پس ای کسی که درزمین زندگی می کنی وموظفی که به خاطرتفاوت هایی که با دیگرجانوران داری زندگی متفاوت تری اززندگی آنان برای خودایجادکنی بدان که همه این آرزوفقط و فقط با تلاش در جهت نهادینه نمودن سجایای اخلاقی که تو را ازظلم وتعدی در حقوق دیگران بازمی دارد وتلاش برای همراهی وهمکاری با دیگران را به وظیفه ای برای توتبدیل می کند ممکن می باشد وتو الزام به این داری که درجهت کسب آنها تمام تلاشت را بکارگیری و مطمئن باش که این مهم را با تعریف وتمجیدو یا تملق وچاپلوسی کاسه لیسان وبادمجان دورقاب چینان به تونخواهند داد ویا درتو متبلورنخواهد شد


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: شنبه بیست و نهم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۴:۴۹ ب.ظ
یکی ازمباحث گسترده در جهان سیاست که توجه وتمرکز ویژه ای را ازسوی کارشناسان وصاحب نظران دراین عرصه به خودمعطوف داشته مسئله کشمکش طولانی بین امریکا وایران است که به جرات می توان آن را بعدازجنگ سرد یکی ازطولانی ترین وپیچیده ترین مسائل موجوددرعرصه جهان دانست 
واقعیت این است که نمی شودونبایداین کشمکش تا قیامت ادامه یابدزیرا که بیشترازامریکا این ما هستیم که با راه افتادن وادامه این وضعیت هم درعرصه های داخلی وهم درپهنه جهانی با مشکل و صدمه مواجه می شویم زیرا که بحرانی ماندن این فضا با عنایت به فاصله عمیق بین اقتصادما و اقتصادآنها وهمراهی دولت هایی که به نوعی ما را خطری برای خودتلقی می کنند شرایط را به گونه ای پیش می برد که درعرصه داخلی توطئه های رنگارنگ و فشاربرای ازپا درآوردن زمینه های تولید و فعالیت با انگیزه ودرعرصه های جهانی با تحریم و اقداماتی که سیستم بانکی ما را عملا ازمداخله درمبادلات اقتصادی که یک سوی آن دولت ودارندگان نبض اقتصاد ایران در حوزه بخش خصوصی می باشندما را با محدودیت وتوقف نرخ رشدصنعتی روبرو خواهدساخت که به تبع آن هم امکان تولیداشتغال راکدومتوقف خواهدشدوهم اینکه هزینه های زندگی به شدت بالا خواهدرفت که هردوی اینها می تواندروند پرشتاب دست یابی به توسعه پایداروهمه جانبه را که تنها راه قطع وابستگی وگرفتن سهمی متناسب ازاقتصادجهانی می باشد کندویا متوقف سازد.
اما گویا که پس ازانتخابات ریاست جمهوری زمزمه هایی برای تغییردر رویکردهای سیاسی به موضوع حل مناقشه بین ایران وامریکا جاری گردیده است که امیداست این موضوع از سوی دو طرف درگیرجدی گرفته شودتا بلکه این موضوع که بیشترخودرا یک مسئله تاریخی معرفی نموده است بزودی حل وفصل گرددو افق جدیدی درمناسبات ایران وامریکا به چشم آید اما  
ریاست جمهور منتخب و مشاوران محترم ایشان با عنایت به راه افتادن موضوع مذاکره با امریکاباید متوجه این واقعیت باشندکه بدلیل پیچیدگی موضوع ارتباط با و بحث تحریم ها روند زمان برو فرسایشی را پیش رو دارندکه به تناسب آن می بایدآمادگی های لازمه مذاکره با منطق برد برد را در خودفراهم آورندزیرا که درشرایطحاضرامریکا و اروپا با توجه به ضعف هایی که درساختاراقتصادی و سیاسی ما به چشم آمده دنبال جلو بردن موضوع با منطق برد وباخت می باشندکه برای مواجه با این منطق وهدایت موضوع به جریان برد-برد لازم است که تیم های مشورتی ومطالعاتی قوی درایران وبا استفاده ازنظرکارشناسان و صاحب نظران ایرانی حاضر و فعال درخارج از کشورمخصوصا آنانی که ازپیش داوری های معمول بدور ومصون می باشندبهره بگیرندتا ضمن هموارنمودن راه مذاکره وپیش بردمنافع ملی بتوانندازادامه یافتن تحریم ها که دربلندمدت با پراکندن مشتری ها و شرکای اقتصادی سنتی ایران راه فعالیت دربازارهای جهانی را برای ما ناهموارخواهندنمود جلوگیری نمایند
دوستان همراه با ریاست جمهور منتخب بایدبه این نکته ودربرخوردبا مردم تاکیدداشته باشند که امیدبه دست آوردهای سریع مخصوصا درحذف آثار تحریم ها بسیارخوش بینانه خواهدبود وهمین اندازه که بشود مدیریتی بر تاثیر این تحریم ها اعمال و ازشدت تخریبی آنها کاست گام بزرگی می باشدکه می توان با اتکاء به آن راه پیش روی را تحمل نمود
اما آنانی که فکرمی کنندمی توان با همین شرایط راه موردنظر را ادامه داد مطمئن باشندکه هنوز آثارکامل وجدی تحریم ها مشاهده نشده است زیرا هنوزبسیاری ازانبارها و موادتهیه شده برای این روزها تمام نشده است ومی شودبا تزریق بابرنامه تا حدودی ازآثارتلخ تحریم ها کاست اما ادامه راه به مدیریتی قوی و آینده نگرنیازمند است که توان تلفیق ظرفیت های داخلی با راه های دررو ازتحریم در خارج ازکشوررا داشته باشد.
ما درکشورمان ظرفیت هایی را داریم که می شودبا اتکاء به آنها ضریب تاثیرهای تلخ تحریم را به حداقل رساند اما حیف که درآمدهای ارزان وبی زحمت نفتی اجازه نداده که مسئولان زحمت بررسی وشناسایی این ظرفیت ها را به خودشان بدهنداما الحمدلله که فضای تحریم چه بخواهندوچه نخواهندآنها را به سوی این مهم خواهدراند


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: شنبه بیست و نهم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۰:۵۲ ق.ظ
دو گدا تو یه خیابون پایتخت ایتالیا کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود.. مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن. 
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده. رفت جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست. پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش. در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی
اومده به برادران "گلدشتین" بازاریابی یاد بده؟
.................................................................
بررسی این داستان از دومنظر جالب توجه است اول ازاین نظر که حتی در گدایی هم موضوع علم و استفاده از معادلات آن واردگردیده این در حالیست که ما در مهمترین امورفردی واجتماعی همچنان به رمل واسطرلاب دل بسته ایم ودومین نکته این است که در منطق هدف وسیله را توجیه می کند گدایان یهودی هم با استفاده از آداب دینی ادیان دیگر برای برطرف نمودن نیاز خوددست اندازی می کنندو ازآنها بهره می برند
اما اگراز این دو برداشت بگذریم چیزی که مهم است ودراین داستان مورد نظر ودقت قرارگرفته وما کمتر بدان توجه می کنیم موضوع به انحراف بردن افکارعمومی ویا تحریک آن به نفع خوداست به نحوی که دو گدا ازیک تفکر و دین برای اینکه افکارعمومی جامعه را به نفع خود تجمیع نمایندو یا حتی از تعصب آنها استفاده کنندبساط گدایی خودرا درکنارهم ولی یکی با پنهان شدن در سنگردین دیگر پهن می نمایند این درحالیست که ما در کشوری اسلامی نه تنها چنین ممیزه ای را مورددقت قرارنمی دهیم بلکه اگر جایش بیفتدهم مذهب وهمدین خود را تخریب می کنیم تا مردم همت مضاعفی برای کمک به اونیابند


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: جمعه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۲:۸ ب.ظ
معشوق جلوگه پندار و کردارعاشق است وهر چقدر اعمال عاشق صادقانه وبی ریا باشد زنگار دل معشوق کمترمی شود وزیبایی عاشق را با لبخندی برلب وشادابی در چشم وصورت نمایان می سازد ووای به روزی که عاشقی از در خیانت و بی وفایی برمعشوقی واردگردد و آنگاه است که شعله های خشم نمایان شده درتمامی حالات معشوق جهنمی را می سازدکه لهیبش شادابی معشوق و آرامش عاشق را درخودفرو می برد
پس ای آنکه ازمعشوقت همیشه ایام لبی خندان و چشمانی درخشنده انتظارداری مواظب پندارو کردارت باش تا با حفظ یکرنگی و صفا خنده را ازلبان و درخشندگی ناشی ازعشق را از چشمان معشوقت دورنبینی تا بتوانی با برخوداری ازآنها به آسایشی برسی که لازمه بهره بردن از لذت زندگی است

...................................................................................................................................

باید باورداشت که دل انسان هدیه ای آسمانی برای نگاشت عشق وعاطفه است واگردراین مزرعه جز عشق کاشته شود محصولی جز ملال به بارنخواهدآورد
پس ای آنکه دلت را کویری لم یزرع از زیبایی  و عاطفه نموده ای وبا خارهای روییده در آن به خلیدن قلب های نازینانی اقدام می کنی که دلشان تنها برای دریافت وپرورش بذر عشق ووفا قابلیت دارد به خود آی وبا انتخاب باغبانی که بتواندقلبت را به مرغزاری زیبا تبدیل کند عشق و وفا بیاموزکه ازانسان تنها داستان عشق باقی می ماند و روایت عشق ووفا است که اورا جاودانه می سازد


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: جمعه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۰:۳۲ ق.ظ
گرما وآلودگی هوا دو پدیده بسیاربد می باشندکه با تاثیر در طبیعت و برهم زدن تعادل فیزیولوژیک بدن انسان موجبات ورود صدمات فراوانی به تمدن انسانی می گردند براین اساس برهمگان و مخصوصا برمسئولان که می باید برای تدبیرامور اقدامات جدی وبا برنامه ای به انجام رسانندواجب است که تا امکان داردازبکارگرفتن وسایلی که می تواندموجبات آلودگی هوا و ایجادگرما بنمایدخود داری نمایندتا طبیعت بتواندبا باززایی موقعیت برای ادامه حیات انسان خطر را ازاو دور گرداند.
اما دراین میان وظیفه مسئولان بیشتراست زیرا که آنان بعضا با لجاجت درادامه راهی که خود می دانند ضرر وصدمه اش بیش از فوایدآن است طبیعت وحیات انسان را با خطر مواجه می سازندمثلا تولیدبنزین با کیفیت بسیارپایین و استفاده ازآن دراتومبیل های بی کیفیت ساخت داخل همانند کمک رسانی تصاعدی به فرایندنابودی انسان است که متاسفانه مدیران صنعتی ایران با ابرام در آنچه که خود درست می داننداما این باوررا با هیچ یک از آیتم های علمی به اثبات نرسانده اند شرایطی را فراهم آورده اندکه اگرادامه یابد مسلم است که حداکثر تا صدسال آینده دیگرایران برای زندگی کردن انسان شرایط مناسبی نخواهدداشت ومسلم است که درآن شرایط زندگی برای خودمسئولان وبازماندگان ازآنان نیز سخت وغیرممکن خواهدبود


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: جمعه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۰:۳۱ ق.ظ
گزارش رئیس جمهور منتخب مردم به مجلس ازباور داشت های مبتنی برآمارخوداز شرایط فعلی جامعه را می توان یک افتخار و یا مزیت برای فضای سیاسی ایران تلقی نمود زیرا که با این اطلاع رسانی جامع 
(هرچندمحتاطانه) این امکان برای عمومی مردم فراهم آمدتا بدانندکه اولا شرایط واقعی کدام است ثانیا چگونه بایدبا درک شرایط موجود انتظارات خودرا درقبال دولت سر وشکل دهند ودرنهایت اینکه برای منطبق نمودن برنامه های خودبا شرایط موجود ازچه آموزه های اخلاقی و یا مولفه های فردی و اجتماعی بهره ببرند 
بایدباورداشت که صراحت و شفافیت درارائه گزارش علنی نه تنها عاملی برای رشدو گسترش ترس ونا امیدی نمی شود بلکه هرگاه مردم بدانندو یقین بکنندکه مسئولان درد ها را آنگونه که هست می شناسندو برای برطرف نمودنشان به وفاداری وحمایت مردم نیازمندمی باشند با تمام قدرت به یاری مسئولان می روندو آنها را برای ادامه راه دل قوی ومستحکم می دارند.
متاسفانه در دولت های گذشته مخصوصا دولت های نهم ودهم با فراموش نمودن اعتقادوباورمردم به اینکه صداقت ازسوی مسئولان را تنها نقطه اتصال قوی وهمراه کننده می دانند سعی شدکه مردم را از فهم ورویت جریان پیدایش برخی ازنابسامانی ها دور دارندو یا ازعمومی شدن اطلاعات جلوگیری کنندکه همین امرباعث گسترش فرهنگ شایعه که منتهی به خالی نمودن ته دل مردم می شد گردید که بی اعتمادی حاصل ازآن منجربه دورداشتن مردم از همراهی وحمایت ازمسئولان شدکه امیداست فتح باب بسیارعالمانه ودمکراتیک جناب روحانی درارائه شفاف اطلاعات محصولات بسیاربا ارزشی ازهمراهی وهمگامی مدم با دولت را بدنبال داشته باشدهرچندکه بایدجناب روحانی بداند و بتواند که درادامه کارهمین روندرا ادامه داده وحتی آن را گسترده تربکند تا مردم باورخود را به یقین تبدیل کنندکه دردولت یازدهم چیزی ازمردم مخفی نگاه داشته نخواهدشد.


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: جمعه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۸:۳۷ ق.ظ

یکی از غذاخوری های بین راه بر سر در ورودی با خط درشت نوشته بود:

شما در این مکان غذا میل بفرمایید، ما پول آن را از نوه شما دریافت خواهیم کرد.

راننده ای با خواندن این تابلو اتومبیلش را فوراً پارک کرد و وارد شد و ناهار مفصلی سفارش دادو نوش جان کرد.

بعد از خوردن غذا سرش را پایین انداخت که بیرون برود، ولی دید....

که خدمتگزار با صورتحسابی بلند بالا جلویش سبز شده است.

با تعجب گفت: مگر شما ننوشته اید که پول غذا را از نوه من خواهید گرفت؟!

خدمتگزار با لبخند جواب داد: چرا قربان، ما پول غذای امروز شما را از نوه تان خواهیم گرفت،

ولی این صورتحساب مال مرحوم پدربزرگ شماست.

........................................................................

اگربداستان فوق توجه فرمایید متوجه یک واقعیت عریان خواهیدشدو آن اینکه هیچ چیزی از دایره خلقت وفلسفه وجودی خویش بیرون نخواهدماندومسلما روزی و روزگاری محصول کاری که مسئولش خودمان بوده ایم به اعضاء خانواده وبستگانمان بازخواهدگشت وتاثیرخودرا خواهدگذاشت. مثلا آنکه بذر دشمنی واختلاف می کاردو با این کارمنابع وفرصت های بیشماری را ازجامعه می گیرد و با این کاراجازه نمی دهدتا درسایه همدلی ساختارها و زمینه هایی برای رفاه در جامعه تولیدگردد آیا فکرنمی کندکه خود اوهم درهمان زمین سوخته ولم یزرعی زندگی خواهدنمودکه از در ودیوارش حسرت و آه می بارد واگرنیازی به امکانات و زمینه های مناسب پیدا کندبدانها دست نخواهدیافت.

ویا آنکه با تصرف امکانات وفرصتها و یا استبداددر رای اجازه نمی دهدتا امکان رشد وتوسعه جامعه به نحو عادلانه ای بست وگسترش یابد وازاین روی فقرو فاقه تمام موجودیت اجتماع انسانی را درخودفرومی برد نمی داندکه از محل ناشناخته ماندن استعدادها،منابع وفرصت هایی که می توانست او ونوادگان اورا ازخطر مصون داردموقعیتی نجات دهنده تولیدنخواهدشدو آنها هم در معرض خطرقرارخواهندگرفت.

پس آنکه بادمی کاردبایدمطمئن باشدکه خودو یا بازماندگان ازاوطوفان درو خواهندنمود هرچندکه ممکن است تا مشاهده طوفان و آثارآن چندصباحی فاصله وجود داشته باشداما برمبنای نظم وقاعده موجود در طبیعت حتما این واقعا بروزو صدورخواهدیافت و ظالم وخاندانش ازآثارظلم اوبی بهره نخواهندماند زیرا که خلقت برمنطق عدالت وعدالت با منطق قرارگرفتن هرچیزدر جای خودش بنیادیافته است و دوامی برای استمرارحضورومال خودنمودن جایگاهی که مال من نیست ویا استحقاقش را ندارم نمی توان متصورشد.


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: پنجشنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۶:۴ ب.ظ
وقتی می گوییم ابهر قریب به هفت هزار سال تاریخ تمدن دارد ویا زمانی که با گردنی برافراشته و با صدایی به گلو انداخته از گذشته پر افتخار شهر ابهر سخن می رانیم و به نوعی خود را صاحب سهم در این سبقه پر افتخار می دانیم عملا این اصل را مورد تایید قرار می دهیم که این تمدن و این پیشینه پر افتخار توسط انسان هایی به بزرگی ابهر و با هوشمندی و دانایی بزرگ مردان و زنانی که تاریخ ساز بوده اند ساخته شده است حال اگر کسی نبوده تا از آنان با تهیه و تدوین برگی از تاریخ یادمانی در تاریخ ایجاد کند یا ناشی از آن بوده که در این شهر کسانی برای تاریخ و حفظ بزرگی های افراد در مقاطع مختلف آنان بهاء وارزش قایل نبوده که با عنایت به بقا و بزرگی شهرنمی توان چنین احتمالی را قریب به یقین دانست و یا اینکه آدم های بزرگ شهر آن چنان از نظر اخلاقی ساخته و پرداخته بودهاند که نخواسته اند نامی از آنان که مایه تفاخر برای ایل و تبارشان باشد باقی بگذارند اما آنچه به نظر نگارنده درست می آید این است که در این شهر مایه فرهنگی که برای خوب بودن و برای مردم تلاش نمودن و یترینی درست کند و با قرار دادن خوب ها و مراقبت از آنها به آیندگان بگوید که برای بزرگ ماندن و دارای خاستگاه بودن ابهر بوده اند انسان هایی که از مال و جان مایه گذاشته اندوجود نداشته و متاسفانه امروز هم چنین مایه وزمینه ای مورد توجه قرار نگرفته و ارزشمند شناخته نمی شود.مثلا زمانی که قزیب به یکصد سال از فعالیت جامع تعلیمی و تربیتی در این شهر می گذرد چرا نباید کسی در پی تهیه و تدوین کارنامه ای آذین شده به عکس گذشتگان فعال و اثر گذار در این حوزه باشدویا زمانی که هنوز هم من وتو متمدن وصاحب توان در بهره برداری از صور مختلف امکانات رسانه ای بخش قابل توجهی از نیاز های بهداشتی و در مانی خود را با مراجعه به محل هایی که توسط بزرگان شهر ایجاد شده و یا زمینشان هدیه شده است برطرف می نماییم چرا نمی خواهیم که با دست به قلم بردن و اختصاص دادن برگ هایی از رسانه خود به این بزرگ مردان و یا شیر زنان الگو هایی از وارستگی و انسان دوستی را که در میان ما و یا برای ما زیسته اند علنی و عمومی بنماییم تا آیندگان با دیدن این همه از خود گذشتگی راه آنان را در پیش بگیرند و از خود یادگاران ارزندهای باقی بگذارند مثلا چرا تا به امروز اقدامی در خصوص تهیه بیوگرافی از حاج منصور نظام،پرویز خان اعلایی،کربلایی محمد محمدبیگی بزرگ،حسین کشاورز،کربلایی محمد بداغی ویا از متاخرینی چون حاج حسین منصوری ،حاج یحی قزوینی ونکو نامان دیگر صورت نگرفته تا ما به این باور برسیم که
شهریاران بود و خاك مهربانان این دیار مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
تا با باز گشت به خویشتن خویش ودرک مسئولیت هایی که در قبال باقی گذاردن صالحاتی که می تواند برای عموم
مردم ارزشمند و انگیزاننده باشد اعلان بداریم که بر خلاف تلقینات دوستی نا باوران که می خواهند در ما این طرز تلقی را جا بیاندازند که دوران یاری و ودوستی پایان رسیده است ما هنوز هم سر پیمان یاری به همدیگر ایستاده ایم و تلاش می کنیم تا با برداشتن سنگی از جلوی پای همدیگر و یا برداشتن باری از دوش ناتوانی که در زیر سنگینی بار له می شودخود را شریک غم و شادی دیگر همنوعان بدانیم وجامعه ای بسازیم که در آن همه انسان ها اعضای یک پیکر شناخته شوند و در برابر عضوی که به درد آید به خود تکانی دهند تا بامتبلور نمودن حس همدردی بتوانند غم را با تقسیم نمودن سر شکن نمایند و شادی را با مضاعف ساختن عمومی کنند و این چنین است که در شهر یاران مراسم گل ریزانی برای فراهم نمودن امکان بازگشت در حصر شدگان به آغوش خانواده های خود برنامه ریزی شده است تا اثبات شود که: 
شهر یاران است وخاک مهربانان این دیار مهربانی سر نیاد شهر یاران زنده است
وانتظار آن است که یادگاران آن بزرگ مردان و نکو اندیشان ویا کسانی که رهروی در راه آنان را بر خود وظیفه ای می دانند پای در این میدان رقص عاشقان بگذارند تا بار دیگر در تاریخ ثبت شود که ابهر و ابهری بوجود آورندگان برگ های زرینی از ایثار و هم نوع دوستی می باشند


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: پنجشنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۲:۵۹ ب.ظ

تصمیم نداشتم با شورای چهارم و عناصر منتخب آن سخنی بدرازا داشته باشم چون بواقع ازاینکه بگویم وگوش ندهند خسته شده ام و با یقین به اینکه این شورا هم راهی را خواهدرفت که دیگران رفتند نمی خواهم با گفتن و حرف زدن خستگی وملال خودم را افزون سازم .

حتما دوستان خواهندگفت که ازکجا وبا این قاطعیت عنوان می دارم که شورای چهارم هم به سان شورا های گذشته نخواهدتوانست بوظایف قطعی خودکه از محل گوش دادن به حرف مردم و یا جمع آوری ارائ ونظرات مردم است جامعه عمل بپوشاند؟

درپاسخ به این ابهام ویا سئوال کاملا جدی عنوان می دارم که چند دلیل عمده برای این قاطعیت دارم که به ترتیب اولویت به تعدادی ازآنها اشارت می نمایم

1- بی توجهی به زمان پس ازانتخابات

هرچندکه همه افرادبه قولی منتخب مردم دارای برنامه مدون درزمان انتخابات نبودهاندتا رای دهندگان به یقین برسندکه دوستان پس از دست یابی به رای مردم و جلوس بر کرسی نمایندگی امور را طبق یک برنامه زمان بندی شذه پیش خواهندبرد وازاین بابت نگرانی درغفلت اززمان ووظایف نمایندگی شامل حال ومنابع مردم نخواهدشد اما موضوع غفلت اززمان پس ازانتخابات وبی توجهی که به رای زنی هایی که می بایددرجهت اصلاح ساختارشهرداری وانتخاب شهردار ازسوی اعضاء جدید شورا به چشم می آیداین قطعیت را ایجادمی کندکه بگوییم نمی توان امیدی به شورای جدیددرانتخاب رویکرد هایی نوبه موضوع شورا ونمایندگی مردم داشت.

2- برداشت غیر دمکراتیک ازمسئولیت و جایگاه نمایندگی مردم

درشورا های گذشته چیزی که باعث شدنمایندگان به صورت فردی وظایف نمایندگی را بجا آورندو یا به وحدت وتعاونی که ازشورا یک ساختارارگانیک ارائه چهره کندناشی ازآن بودمه دوستان نمایندگی مردم درشورا را جایزه برنده شدن درمسابقه جمع آوری آراء مردم می داستندوچون خود را قهرمان میدان رقابت با دیگرکاندیداها می دانستند با مال خوددانستن موقعیت نمایندگی مردم این احساس درآنها بوجودمی آمدکه چون درنگاه مردم قهرمان شناخته شده اند و ازاین بابت یک سرو گردن بالاتراز دیگران به شمارمی روندپس نیازی به این ندارندکه ازمردم درخصوص کارهایی که بایدانجام دهندنیازی به سئوال کردنندارندو یا اساسا قهرمان که به کمک و یاری مردمان عادی نمی تواندنیاز داشته باشد.

3- بی توجهی به مشورت گرفتن ازدیگر ان

معمول انتخابات سیاسی این است که فردمنتخب پس ازدست یابی به موقعیت وجایگاه نمایندگی مردم تلاش می کندکه با به دورخودجمع نمودن توان مندان فکری حال ازهرجناح وخط سیاسی ضمن آشنایی با موقعیت برنامه وطرح حرکت برای دست یابی به وضعیت مطلوب را ازفحوای کلام ویا توصیه های آنان دریابنداما متاسفانه این مهارت درنزدافرادی که درابهرخود را کاندیدای نمایندگی می کندومخصوصا ازانتخابات با اخذ رای اعتمادمردم سربلندبیرون می آیند وجودنداردویا دارداما قدرت بدست آمده آن را دوراز ذهن می نماید مثلا آیا کسی سراغ داردکه از میان منتخبین حاضردرشورا کسی حتی از فعالان درستادخودتشکری نموده باشدو یا ازمیان آنان افرادی را به عنوان مشاوران خود انتخاب و دراین روزها که زمان شناسایی کابینه و یا مسئولان موردنظربرای تصدی مناصب سازمانی شهرداری می باشدمشورت گرفته باشد؟

4- تشکیل نشست های با برنامه وهدف درمیان منتخبین جدید

دوستان منتخب چه درشورا های گذشته وچه درشورای فعلی به این حد ازمهارت وتجربه نرسیده اندکه بدانند آنها پس ازانتخاب به عنوان عضو شورای جدیداعتبارو آبروی خودرا با آبرواعتبارافراددیگری ومجموعه ای تحت عنوان شورا مشترک ساخته ویا گره زده اندو می بایدبرای رساندن آن مجموعه وحداقل دفاع ازاعتباروآبروی خودمی بایدازنظر ورای فردی برای رسیدن به وحدت رویه در عمل بوظایف شورا استفاده نمایندو یا صلاح نیست که با ادامه برداشت وتصورفردی ازمسئولیت مانع از تحقق همگرایی ووحدت نظر شوند ویا حتی می بایدتمام سعی آنها مصروف پیدایش توافق جمعی شودکه درآن همانندیک تن واحد گوش به فرمان خردجمعی باشند. بایددرنظرداشت که رسیدن به چنین خصیصه ای کاریک ساعت و تعهد اخلاقی نیست ویا نمی نمی توان به صرف اینکه می خواهیم کارجمعی انجام دهیم خودرا متحد نشان داد بلکه رسیدن به چنین موجودیتی نیازبه تفاهم داردکه ازمحل همدلی و هم فهمی حاصل می آیدو همدلی وهم فهمی ایجادنمی شودمگرآنکه مسائل چنان موردحلاجی واقع شودکه درآنها ابهامی باقی نمانده باشدوگرنه بدون شناسایی وبررسی مسائل و رسیدن به همفهمی دررابطه با آنها اتفاق نمی تواندواقعیت بیابد.

5- احاطه نگاه سوء گیرانه به منتقدان وخط ونشان کشیدن دربرابرآنان

درفرهنگ ما مسئولیت حکم قندیل امازاده را یافته که اگرکسی با حرفی و یا نگاهی آن را ازحالت توازن خارج کندگویی که جرمی و عملی خلاف شرع داشته است درحالی که اگر مسئولیت را عاملی برای توازن جامعه بدانیم کسی که با خنجرشکسته ای بکوشدعاملان برهم زدن توازن را به جای خودبنشاندحکم فیروزابولولویی را می یابدکه وظیفه به امربه معروف ونهی ازمنکر مستقیم ساخته است وازاین روست که سزاوارنمی باشدکه فردی هنوز جوهر استامپ انگشت زدن مردم برانگشت آنان خشک نشده دردیداری عنوان بداردکه منتقدین بایدمنصفانه نقدکنند وکسی هم ازآن میان پیدا نشده که ازاین بنده خدا بپرسدکه دوست من هنوز که تو ومجموعه ای که تودرآن عضویت یافته ای کاررسمیتان را آغازننموده اید و کاری نکرده ایدکه انتقادی را تجربه نموده باشید و حق قضاوت به خودتان بدهیدو ازمنتقدان انصاف را طلب کنید.

این نوع ازنگاه نشان می دهدکه درشورای جدید خطی وجودداردکه مشخصا درتزاحم با منتقدین وسمت دهندگان به افکارعمومی قرار داردکه اجازه نخواهدداد انعقادکلامی بین صاحب نظران واعضاء شورا ایجادشودواین برای تعامل وارتقاء حضور و مشارکت افکارعمومی خطرناک می باشد.

6.-......

با این توصیف ها بیایید شایعات موجود در عرصه انتخاب شهرداررا به میان بکشیم تا ببینیم که آیا این دوستان می دانندکه اساس انتخاب شهردارمی بایدبا پیروی ازچهار مولفه مهم شکل بگیرد مولفه هایی چون مفروضات روشن،معیارها،ارزش ها ودرنهایت انتظاری که برمبنای اهداف سازمانی شکل می گیرد ومی بایددرانتخاب شهردارمد نظرقرارگیردکه متاسفانه با شایعات موجود امکان اینکه این مولفه ها محور موضوع باشندرا به حداقل می رساند.

ادامه دارد


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: پنجشنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۱:۱۱ ق.ظ
درست است که در میادین جهانی و قاره ای ورزش ما توانسته تا حدودی مطالبات وانتظارات ازخود را برآورده سازد ودروالیبال،فوتبال ،فوتبال سالنی زنان،وزنه برداری و....خود را جهانی نمایداما واقعیت این است که این ورزش بیشتر موفقیت های خود را درعرصه قهرمانی کسب نموده و متاسفانه در دو حوزه بسیارمهم اخلاق پهلوانی و تعمیم وایجادانگیزه عمومی درنگاه وعمل به فعالیت های ورزشی قافیه را بدجوری به بی اخلاقی و دوری ازاماکن ورزشی توسط گروه های هدف درساختارورزش باخته است باورنداریدبه مجموعه های ورزشی ودرزمان برگزاری مسابقات تشریف ببرید تا ببینیدکه مربیان،بازیکنان وتماشاگران ازچه ادبیاتی حتی دربرخوردبا هم تیمی ها و یا بازیکنان موردنظر خود استفاده می نمایند و یا به بازاردلال بازی موجود درنقل وانتقال بازیکنان سری بزنیدتا ببینید که چه دست ها و معاملات کثیفی میدان دارمبادلات درمیادین ورزشی می باشند وبازیکنان که سالارشده اندچگونه برای به کرسی نشاندن خواست های خود ازتمام ابزارهای دردسترس استفاده می کنندو چگونه هرکاری را که می توانندانجام می دهندودرنهایت هم که قافیه را تنگ می بینندو خواسته خودرا تحقق نایافته مشاهده می کنندو یا به نوعی می خواهنداززیرباراخلاقی تعهدات برزمین مانده خودخلاص شوندچگونه پای هوادار بی اطلاع را پیش می کشندو بارخودرا می بندند وسراز لیگ هایی که حتی با نام جعلی خلیج عربی قراراست در کشورهای حوزه خلیج فارس برگزارشودحاضرمی گرذند
حال بیاییدهمین نابسامانی را به عرصه های داخل کشوری ببریم تا ببینیم که ازگروه هدف حدودهفتادمیلیونی سازمان ورزش این ساختاربشدت متورم از پول های بی حساب وکتاب چنددرصدشان را زیرپوشش دارد ویا توانسته فضای لازم را برای حضورآنها درمیادین ورزشی فراهم آورد.
برای پاسخ به این سئوال نیازی به رفتن راه دوری و سر درآوردن ازاماکن ورزشی نیست وبه سادگی می شودبه طریق گرفتن آماری ازمیان افرادی که این مطلب را مطالعه می نمایندفهمیدکه برنامه های ورزشی موردنظر سازمان ورزش چندنفر را زیرپوشش دارد مثلا دوستانی که این مطلب را مطالعه می کنندمی توانندازخودو اطرافیانشان یک آماری را جمع آوری کنندتا ببینند که ازدوستان واطرافیان خودچندنفرشان مشغول به فعالیت ورزشی می باشندو یا چندنفرشان تحت پوشش فعالیت های با برنامه سازمان ورزش می باشند
نگارنده ازآنجا که درگذشته های نه چندان دور خودرا درمتن یک خانواده ورزش کارمی دید ومی دانست به نحوی که اکثریت قریب به اتفاق مردان خانواده اهل ورزش سازمان یافته بودندوامروزهمه آنها عطای این فعالیت ها را به لقای آن بخشیده اندو حتی دوست نمی دارندکه نامی ازورزش دربینشان برده شودبه جرات می توانم بگویم که ورزش ایران درحوزه تعمیم خود حالت نزاری داردکه اگربه دادش نرسندآن اندک توان باقی مانده را هم ازدست خواهد داد و دیرنخواهدبودکه بایدخلاءآن را با ولنگرای جوانان درخیابان ،تغییرات اسکلتی وفعالیتی درمیان سالان ودرنهایت بزه ونابهنجاری عمومی پرشده یافت


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: پنجشنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۹:۵۰ ق.ظ
وقتی پا در رکاب اسب می نهی ، بر بال تاریخ سوار شده ای ، شمشیر و عمل تو ماندگار می شود چون هزاران فرزند به دنیا نیامده این سرزمین آزادییشان را از بازوان و اندیشه ما می خواهند . پس با عمل خود می آموزانیم که پدرانشان نسبت به آینده آنان بی تفاوت نبوده اند .و آنان خواهند آموخت آزادیشان را به هیچ قیمت و بهایی نفروشند " 
واقعیت مهمی که درفرهنگ ما بدان کمتر توجه می شوداین است که برای تاریخ وچهره ای تاریخی شدن ارزش و بهایی قایل نیستیم وازاین روست که با عنایت به داشتن تاریخ تمدن وفرهنگی بسیارطولانی چهره تاریخی که بتوان به فکر و عمل او برای عبوراز گذارهای مهم تاریخی اتکاء نمودبه تعدادانگشتان دست یافت نمی شود.در حالی که اگربه همین قول باقی مانده ازنادرشاه افشارتوجه نماییم و تاکیداورا به عنوان یک تزکار جدی موردعمل قراردهیم متوجه این واقعیت خواهیم شدکه اگر قراراست به توسعه وپیشرفتی دست بیابیم ویا اگرقراروهدفمان به این است که ازامکانات و فرصت های دراختیارمان بیشترین بهره برداری را داشته باشیم به این نیازداریم که بدانیم گذشتگان ما دراستفاده ازآنها چه تجربیاتی داشته اندو اگر خطایی واشتباهی دراین امروجود داشته چگونه می شودبا برطرف نمودن آنها منطق هزینه به فایده را بکارگرفت ویا اگرنقطه قوتی موجود است چگونه می توان با گستراندن آن و تقویت مبانی که به این نتیجه منتهی گردیده است استمراری درانجام کارخوب فراهم آوردحال آنکه این امکان دراختیارما وجود ندارد زیرا که ما حتی حافظ کوتاه مدتمان هم به یک هفته نمی رسدچه به اینکه بنشینیم و با عبرت گرفتن از آنچه نسل های گذشته دنبال آن بودهانددنبال شکست ویا موفقیت شان باشیم تا با تجربه وعبرت گرفتن ازآنها شکست هایمان را قابل پیش بینی و پیروزی هایمان را مکرر و متوالی سازیم.
پس ای آنکه امروزادعای بهره بردن ازاندیشه و فکرسیاسی داری و با وابسته نشان دادن خودبه اصول گرایان ،اصلاح طلبان وحتی اپوزسیون ادعای تلاش برای تاثیر گذاری به سرنوشت خود وجامعه داری بایدتاریخ را باورکنی و برای تاریخی نمودن خودو ایده هایت دنبال باقی گذاشتن اثری ازخودت باشی که به عنوان یک مرجع مورداعتمادبتواندنسل های آینده جامعه را بدنبال واقعیت عمل به تعهدات بکشاند تا بلکه بتوانیم با داشتن چهره و آثارتاریخی فقر وفقد اثربخشی تاریخ وچهره های تاریخی را به حداقل برسانیم ومسلم است که این مهم با فحاشی وتخریب ممکن نمی گردد ویا آنکه می خواهدبه استفاده ازهرحربه ای رقبای خودرا ازمیدان بیرون کندنمی تواندبه چهره ای تاریخی تبدیل شودوبرای نسل های آینده الگویی ماندگاروموثرشناخته شود زیرا که چهره تاریخی زمانی خود را نمایان می سازدکه رقبایی کم وکیف افکاراو را به چالش بکشانندو سره بودن آن را در میدان عمل نمایان سازند.
باید باور داشت که دردامروز وفردای جامعه ما دراین است که الگویی برای تمام فصول نداریم زیرا که به تاریخ نیاندیشیده ایم وبرای تایخی شدن تلاش نکرده ایم و اگرهم بوده اندافرادی که می توانستندبشوند و موقعیت هدایت ورهبری نسل های آینده را به خوداختصاص دهند با مصادره به مطلوب آنان توسط گروه ها و افراد و بدمعرفی نمودن آنها چهره شان درهاله ای ازابهام قرارگرفته است که نه کسی جرات ابراز واشاره به ابهام های موجود را به خودمی دهدونه اگرهم کسی جرات بیان داشته باشد به مصادرگرفتگان آن چهره اجازه اصلاح وبرطرف نمودن ابهام ها را می دهند تا نسل های بعدمراجع قابل اتکایی را دربررسی وشناسایی وظایف ورسالت خود را در دسترس بیابند.


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: چهارشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۲:۲۵ ب.ظ
پادشاهی پارسایی را دید از او پرسید:هیچ ما را یاد میکنی؟
مرد پارسا گفت:آری
پادشاه گفت:در چه مواقعی؟
مرد گفت:هر وقت خدا را فراموش میکنم.
.......................................
براستی چرا در فرهنگ ما این گونه باب شده است که هرحکومتی ویا هر حاکمی نماد و نشانه دوربودن ازخدا ویا عاملی برای آزارمردم است تا جایی که اگراز کسی بپرسند تو چه موقعی خدا را فراموش می کنی اوبگویدزمانی که به یادشما هستم ؟
پاسخ به این سئوال چندان سخت نیست زیرا که اولا تمام حاکمان وقدرت مداران این گونه نمی باشند و بوده اند برسریرقدرت تکیه زدگانی که درتمام اعمال واقوال خودخدا را به یادداشته اندو تمام کارهای خود را ازبرای راضی نمودن خدا ورضایت اوانجام می داده اند اما چرا این پاره فرهنگ در متن فرهنگ عمومی ما جا گرفته است ؟ سئوالیست که بایدریشه آن را در پیدایش فاصله میان مردم وحکومت جستجو نمود زیرا که درصورت بروزشکاف وفاصله مردم چون با فلسفه تصمیم های حاکمان آشنایی نمی یابندو یا خود را دراتخاذآنها شریک سهیم نمی بیبندهمه این تصمیم ها را حتی اگربرای تامین منافعی بسیاربزرگتر(اما با وارد آوردن محدودیت وفشاربه مردم )باشدفکرکمی کنندکه حکومت اسبابی می باشدکه برای ظلم ودور نگه داشتن مردم از وظایف و رسالت خلقت ایجادشده وفعالیت می کند.
برای ازبین بردن چنین شعاعی از فکر درمردم ویا مولفه ای درفرهنگ عمومی حاکمان باید رابطه مهربانانه و عطوفت آمیزی با مردم داشته باشندو آنان را درجریان تصمیم هایی که اتخاذ می شود قرار دهندتا مردم بدانند که فلسفه اتخاذ هر تصمیمی از برای چیست و یا اینکه در حق مردم ظلم نکنند تا اگربه فرض از مردمی دراین زمان ومسئولی پرسیدکه کی فکرمی کنی که از خدا دورمی شوی مردم برعکس تیتر مطلب بگویندکه وقتی از شما دورمی شوم زیرا که مردم همیشه حرف حق را با زبان وادبیاتی شفاف و ساده درمیا می گذارند

نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: سه شنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۱:۴۹ ق.ظ
روزی لقمان در کنار چشمه ای نشسته بود . مردی که از آنجا می گذشت از لقمان پرسید : چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟
لقمان گفت : راه برو . آن مرد پنداشت که لقمان نشنیده است.
دوباره سوال کرد : مگر نشنیدی ؟ پرسیدم چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟
لقمان گفت : راه برو . آن مرد پنداشت که لقمان دیوانه است و رفتن را پیشه کرد.
زمانی که چند قدمی راه رفته بود ، لقمان به بانگ بلند گفت : ای مرد ، یک ساعت دیگر بدان ده خواهی رسید .
مرد گفت : چرا اول نگفتی؟
لقمان گفت : چون راه رفتن تو را ندیده بودم ، نمی دانستم تند می روی یا کند.
حال که دیدم دانستم که تو یک ساعت دیگر به ده خواهی رسید.
..............
اگربه پیام اخلاقی موجود در این داستان توجه نماییم براحتی متوجه این واقعیت می شو.یم که اگردرتمام مراحل حیات فردی و اجتماعی با مشکل ومعضلی تحت عنوان عدم دست یابی به اهداف مواجه می شویم ویا حداقل هزینه های انجام کار وپیگیری هدفمان بسیاربالاتراز نرم های عادی می باشد علت آن دراین است که شیوه راه رفتنمان بد است تا جایی که برای طی مسافت تنها به زمانی اندک نیاز دارندما ماهها وقت تنها برای پاسخ دادن به اینکه آیا برویم یا نه زمان نیاز داریم ویا زمانی که راه را تشخیص وهدف را معین می کنیم آنچنان در مسیر مشغول به خودو یا مناظر و حوادث اتفاق افتاده در آن می شویم که اساسا یادمان می رود که برای چه دراین راه واردشده ایم 
براستی آیا پس ازسال ها مواجه شدن با تلخ کامی و صرف هزینه های فراوان ولی بینتیجه نیازبه این موضوع احساس نمی کنیم که با یقین به درستی راه روش راه رفتنمان را موردارزیابی قراردهیم و با تمهید روش های خاص و اعمال تغییرات ویژه بلکه بتوانیم کمی درخودمان و راه رفتنمان تغییرایجادکنیم تا بلکه اعمالمان مطابق با منطق هزینه به فایده بشود


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: دوشنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۱:۱۳ ق.ظ
زمانی کرزوس به کوروش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی. کوروش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود ؟ گرزوس عددی را با معیار آن زمان گفت. کوروش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کوروش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کوروش را به گوششان رسانید. مردم هرچه در توان داشتند برای کوروش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند ، از آنچه کرزوس انتظار داشت بسیار بیشتر بود. کوروش رو به کرزوس کرد و گفت ، ثروت من اینجاست ...
این هم داستانی بود برای آنان که می توانند با نشاندن درخت تناور محبت درقلب مردم آینده خود را چنان تضمین وامنیت خودرا چنان گسترده نمایندکه دیگرنه نیازی به اندوختن ثروت با بالا کشیدن امکانات عمومی داشته باشند ونه ترس ازاین داشته باشندکه روزی روزگاری مردم با رسیدن به این واقعیت که اموال انباشته شده مال آنان است وبه زورهم که شده آن را از دستشان بیرون خواهند آورد به جذب و بکارگیری خدم وحشمی دست بزنندکه خود آنها هم با دست درازی به سوی اموال عمومی گرقتاریشان را افزون سازند



نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: دوشنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۰:۵۸ ق.ظ

پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری وتایید صحت آن عملا روند شکل گیری دولت یازدهم بریاست دکتر حسن روحانی رئیس جمهور منتخب آغاز گردیده و طبق برنامه یک روز بعد از تنفیذ حکم ریاست جمهوری خود به مجلس می‌رود تا مراسم تحلیف خود را برگزار کند. وی پس از آن ده روز فرصت دارد تا برنامه و ترکیب دولت خود را برای اخذ رای اعتماد به مجلس ارائه کند ومطمئنا ایشان درایام ماضی ودر فرصت باقی مانده تا آن روز تمام یاوران خود در هیئت دولت را برخواهدگزید تا با اخذرای اعتمادوزرای محترم برای مدیریت های زیر مجموعه های اداری تحت مدیریت خوداز افراد قابل اعتمادخود برای تصدی مسئولیت های مختلف دعوت بهمکاری بکنند ویا به عبارتی پس از تایید صحت انتخابات دولت یازدهم به ریاست دکترروحانی تشکیل خواهدشد و تنها ممکن است که تعداد معدودی از وزرای معرفی شده ایشان با مخالفت مجلس روبرو شوندکه مشخصا بدیل آنها نیز مشخص گردیده است که اگر همین مواردرا قبول داشته باشیم به جرات می توان عنوان نمودکه از هم اکنون مدیران کل و استانداران و حتی فرمانداران شهرستان ها هم معین گردیده اند.

براستی با عنایت به این گفته از یکی از مقامات که اخیرا گفته است که در دولت قبلی استان ما شش وزیر در کابینه دولت داشت و اکنون ما منتظریم ببینیم که استان ما در دولت جدید چند وزیر خواهد داشت! و همت دولت جدید برای استان ما چقدر خواهد بود؟! سهم استان وبه تبع آن شهرستان ما نه در وزیر که نه برای تربیت نیروهایی دراین سطح کار کرده ایم ونه اگر باشد کسی را داریم که ازاوحمایت بکند و حتی اگرداشته باشیم وکسی هم باشدکه از او حمایت بکندما خودمان علاقه ای به این موضوع نداریم بلکه در سطح استاندار و میدیران کل ویا حتی فرمانداران شهرستان های موجود دراستان چه مقدارخواهدبود؟

براستی آیا با عنایت به این نکته که جناب دکترروحانی در دوران انتخابات ریاست جمهوری وعده داده است که دولتی فراجناحی تشکیل خواهد داد تا از همه ظرفیت‌های کشور در اداره آن استفاده شود.آیا ظرفیت های شهرستان ما شناسایی شده است و خود را به نوعی درمنظر دیدآقای روحانی ویا سایر موثرین درانتخاب افراد قرارداده است ویا اینکه بازهمسان دوره های قبل استانداراستان از جایی دیگر و فرماندران شهرستان های استان بدون توجه به توان مندی هایی آنان و صرفا برای راضی نگه داشتن دل نماینده ویا مرجع ونهادی که دوست داشت مسئولان ارشداز میان نیروهای آن برگزیده شود کسانی برای تصدی مسئولیت های مدیریتی برگزیده خواهندشدکه اساسا نه دانش مدیریت و نه مهارت به جا آوردن مسئولیت موردنظر را دارند انتخاب‌ خواهندشد وپس از مدتی ریاست وبرخورداری از رانت های آن شهرستان نابسامان تراز گذشته خواهدگردیدحال که بایدمنتخبین رئیس دولت برای مسئولیت وزارت ازنمایندگان درمجلس باید رای اعتماد مجلس بگیرد آیا نماینده محترم مردم ابهر در مجلس می تواندبا انگشت گذاشتن روی این موضوع که بایدفرماندار شهرستان ازبین دارندگان هنر دیریتی شهرستان انتخاب شودتا من رای اعتمادم را به هیئت دولت بدهم آستین ها را بالا خواهدزد تا دفاع مناسبی از نیروهای بومی شهرستان بکند ویا اینکه ایشان هم کاری با این موضوع ندارندکه بدانندسهم شهرستان در مدیریت های کلان کشوری چه مقدارمی باشد و چگونه می بایدبرای ایجادآن ویا دفاع از آنچه که قبلا بوده اقدام نمود.؟

با این تفسیرموجز آیا برای شما هم مهم است که از بین همشهری‌هایتان کسی وزیر شود؟حق استان شما چند وزیر کابینه روحانی است؟



نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: یکشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۹:۴۰ ق.ظ
اهورا مزدا:سنگی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد تندیسی زیبا نخواهد شد. از زخم تیشه خسته نشو که وجودت شایسته ی تندیس است.
بی گمان انسان تنها موجود درعالم خلقت است که از خاصیت چکش خواری برای شکل گرفتن به شکل نامحدودی برخوردار است واگر چنین صفتی ازاو موردتوجه قرارگیرد و سیستم آموزشی وتربیتی جوامع انسانی به این نکته با ژرف نگری ویژه ای توجه داشته باشندازانسان خام شکل ناگرفته موجودی تربیت وبه جامعه تحویل می گردد که می تواند زیبا ترین روح و رفتاررا ازخودنشان بدهد ولی افسوس که حداقل درسیستم های آموزشی چون آنچه که درمملکت ما بکارگرفته می شوداین واقعیت دراکثرزمان ها مغفول می ماندوسیستم با مشغول شدن به بازی هایی که عمدتا منشاء در برداشت های قدرت مداران ازسیاست و قدرت دارندبه بازیچه ای تبدیل می شودکه با فراموش کردن وظایف خود به ابزاری برای تربیت و آماده سازی انسان به عنوان یک ابزار مولتی کارکردبرای خدمت به قدرت تبدیل می شود.
باورنداریدبه شرایط موجود در جامعه امروزین خودمان توجه نمایید کدام روزنامه را باز می کنید ودر صفحات مختلف آن مظاهری از تعدی به حقوق انسان های دیگررا تحت عناوینی چون دزدی، فروش موادمخدر،تجاوز،تن فروشی،قتل و... مشاهده نمی نمایید؟
با کدام شهروند هم صحبت می شویدوچون سفره دل با او بازمی کنیداز درد های و شکوه هایی که اواز دست مسئولان داردجانتان به لبتان نمی آید؟
کدام پدر ومادری را مشاهده می کنیدکه وقت صحبت نمودن ازفرزندان آه عمیق و حسرت جانکاهی ازبی حرمتی وبی توجهی فرزندان درکلام وگفتارش مشاهده نمی کنید؟
بکدام اداره مراجعه می کنیدو بی حرمتی به ارباب رجوع را ملاحظه نمی نمایید وچون زبان به اعتراض می گشاییدمی شنوید که همینه که هست؟
بکدام صاحب منصبی مراجعه می نماییدواوبدون آنکه کارچاق کنی توصیه شما را نموده باشدو یا پول زیرمیزی گرفته باشد و یا اینکه ارتباط های خاصی شما را برای برخورداری از محبت متصل به اونموده باشدبکارشما رسیدگی می نماید وسنگی ازپیش پای شما برمی دارد؟
کدام قشر تحصیل کرده ودارای تخصص درجامعه را مشاهده می کنیدکه برای پرداخت ذکات علمش راضی به این می شودکه بیماری را رایگان درمان کندو یا برای بی پناهی نقشه ونظارت مهندسی بدون دریافت حق الزحمه ترسیم کند؟
و....

نمی گویم تمام اقشارمردم این گونه اندولی باورکنیدکه با فروریختن قبح بد کرداری دربین مردم این تلخی عدم تعهدبه اخلاقیات است که مایه آزارمردم وبی انگیزه شدن آنها برای انجام کارهای خوب شده است وهمه اینها اثر دورشدن سیستم آموزشی از آماده سازی نسل جوان برای تحمل ضربات تیشه تعلیم وتربیت برای تولیدانسان به مفهوم خاص آن است ومسلم است که تا این وضعیت بهبود نیابد نمی توان انتظار تحولی بنیادین در حوزه های مختلف جامعه را داشت


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: جمعه بیست و یکم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۲:۳۴ ب.ظ
اگررفتاررا با سه حوزه کنش (ابراز داشته ها ونیازهای خود برای جلب همراهی وهمکاری دیگران،واکنش(پاسخ به آنچه که ازسو.ی دیگران ابراز شده است)ومیان کنش(مشارکت ومعاونت درساختن ویا پرداختن به چیزی که منفعتی را موجب می شود) موردتوجه قراردهیم و دراین میان اگرهنررا رفتاری مشتمل بر تجلی جوشش متعالی انسان بدانیم آیا نمی توان آن را هم درسه حوزه فوق دسته بندی کرد وهنرمندرا فردی دانست که تلاش می کندتا با هنرش ابرازبدارد داشته های خودرا برای جلب همکاری وهمراهی دیگران ویا عکس العمل نشان می دهدبه آنچه که دیگران ابراز می دارندو ازاوبرای همکاری وتعاون دعوت بعمل می آورندو یا اقدام می کنددرفعالیتی با برنامه که به منفعتی منجرمی گردد تا خود ودیگران را به محصولی برساندکه با بهره بردن ازآن بشودنیازی را برطرف نمود ویا فرایندی را تا ختم به خیرشدن پرانگیزه ومستدام داشت 
حال با این تفاسیر کدام هنر وچه برداشتی ازهنررا می توان متعهدانه دانست؟

درپاسخ به سئوال کدام هنروچه برداشتی ازآن را می توان متعهدانه دانست؟لازم است که به این نکته اشاره داشته باشم که هنری را نمی توان بی تعهد دانست وازاین رو نمی توان هنرمندبی تعهدی پیدا نمود اما اینکه چرا برخی ازهنر ها نمود پیدا نمی کنندو یا تعدای ازهنرمندان نمی توانند اقبال عمومی را متوجه خودسازندبرمی گردد به این که این هنرمندان ازکنش ،واکنش ومیان کنش چه برداشتی داشته باشندویا اینکه اگربه قصد برقراری ارتباط با محیط پیرامون دست به آفرینشی می زنندسطح مطالبه ویا انتظارشان ازاین کار چه میزان گسترده وعمیق می باشد زیرا که به قطع یقین می توان عنوان نمودکه انسانی را نمی توان پیدا نمودکه نسبت به داشتن تعامل با دیگران ویا معاونت درعمل منتج به نتیجه ای با آنان تعهدی درخوداحساس ننمایدو یا نخواهدکه متعهدانه واردعمل با دیگران شود.
دوستان حتما خواهندگفت که این مقدارقطعیت در چنین موقعیتی درست نمی باشد زیرا که اگرچنین باشداساسا نبایددربین مردم خیانتکاری پیدا شودو یا هنر مندی که ازهنربرای سوء استفاده بهره میبرد نبایدوجود داشته باشد
در ارائه ادله برای رفع این ابهام لازم است به این نکته اشاره شودکه هرانسانی برای دست یازیدن به عملی توجیهی داردو یا حتی یقین وباوری را مطرح می کندپس اگرازیک خیانت کارهم پرسیده شودکه نیتش ازخیانت چه بوده اودلایلی را برای خودداردکه ای بسی من وما هم اگر درجایگاه و فهم اوبودیم به همان دلایل برای فعالیتی که موردمواخذه قرارمی گیرد چنگ می زدیم وازاین جاست که جامعه وسیستم حاکم برآن موردمواخذه قرارمی گیردکه چرا درنظام آموزشی ونظارتیش آموزه ها ومولفه های روشنی برای تربیت وتعلیم بکارگرفته نمی شودتا با تعیین دقیق مرزها افراددچارمشکل ویا کج فهمی نشوند.

حال بیاییدهمین نکته را درموضوع هنربکاربگیریم و ازهنرمندی که مافکرمی کنیم هنرمند بی تعهدی می باشدو هنرش مایه تباهی در مجموعه امکانات وفرصت های جامعه می گردد بپرسیم که چرا چنین محصول هنری را بیرون داده است 
آیا فکرمی کنیدکه اوقبول خواهدکردکه گفته ورای ما درست است ویا با این عنوان که من این کاررا متعهدانه می دانم شانه اززیربارخالی خواهد نمودو یا حتی با دفاع جانانه ای با ما کلنجارخواهدرفت که برداشت من درست ترازبرداشت شماست واگرنتوانست قانعمان سازدخواهدگفت که هرکسی برداشتی دارد.
مسلم است که اواز ساخته وپرداخته خوددفاع خواهدنمودزیرا که تفسیراوازداشته هایش ،فراخوان مردمش ودر نهایت آنچه که درآن مشارکت ومعاونت داشته همین است ودرنظرش درست ومتعهدانه می نماید.
اما آنچه که فردی با خواسته ها وانتظارات واضح وعلمی را قانع می سازد نه برداشت وفهم هنرمند بلکه برداشت خوداوازکارهنری ارائه شده است وازاین روست که هیچ هنرمندی را نمی توانیدپیدا کنیدکه یکی ازمحصولاتش را بیش ازدیگران دوست بداردو یا به مرور زمان نسبت به آنچه که خلق کرده احساس تنفربیابد هرچندکه ممکن است با تعالی فکرواندیشه درهنرمند کیفیت کارصورت گرفته بهبودیابد و هنرمندمحصولات نهایی خود را مطلوبترازگذشته ها بداند واین ذاتی انسان است زیرا که درهرمرحله ای اززندگی به نسبت احساس وانرژی که فردداردقضاوت اوهم نسبت به مسائل متفاوترمی شود مثلا زمانی که من جوانم و از نظراقتصادی زیر فشارممکن است که ازفکرمبارزاتی رادیکال و سازمان های مبارزه گر چریکی خوشم بیاید وامروزکه پا به سن گذاشته ام ودرد بی پولی واختلاف طبقاتی جان به لبم نمی رساند علاقه مندی به رفتن پارک و گشتن درمناظر طبیعی را برهرچیزی ترجیح بدهم

اما موضوع دیگری که درادامه بحث نیازهست که بدان پرداخته شوداین است که آیا امکان داردانسانی را پیدا کنید و یا هنرمندی را مشاهده نماییدکه بگوییدو یا باور داشته باشدکه محصول هنریش را برای خودش خلق نموده و نیازی به این نداردو یا اساسا دلش نمی خواهدکه کسی ازآن برداشتی داشته باشدویا قضاوتی دراین خصوص بکند؟
در ظاهرممکن است که کسی پیدا شودکه بگویداین ساخته خودم ناست و دقیقا برای خودم ساخته ام اماباید درنظرداشت که با تمام محدودنگری هایی که هنرمنددارد همان محصول هم یا خمیرمایه اش از عمل وعکس العمل و عمل تعاملی موجود درجامعه شکل گرفته است که هنرمندهم درمتن آن قرارداشته(زیرا هیچ چیزی ابتدا به ساکن به ذهن انسان نمی آیدبلکه جرقه ازجایی زده می شودو با جذب نمودن داشته های ذهنی دیگر به چیزجدیدی تبدیل می شود) وبه نوعی تحت تاثیرآن بوده است و یا چیزی است که برای موضوعی خاص که موجودیتش خارج ازوجود هنرمنداست ولی دانسته ویا نادانسته او را تحت تاثیرقرارداده ساخته می شود
پس دراصل هرکار ومحصولی برای تاثیربردیگران ویا تاثیر پذیرفته ازوجود دیگران عینیت می یابد زیرا که رفتارها تاثیری منتشر شونده دارند و فردی را نمی توان یافت که سرشوق تولیدمحصولی هنری برآمده باشدوچنان محصولی را تولیدنمایدکه همه ازدیدن آن سر وجدبیایندوچون ازاوپرسیده شودکه چگونه شد تواین محصول را خلق نمودی بگویدکه به کسی مربوط نیست خودم می دانم ودرون جوش بود
خدا رحمت کندیکی ازاقوام مرا که به علت سختی کاربنایی مدتی سازآشقی برداشته بودو درمراسم های عروسی با نواختن آن نانی بدست می آورد ومی خورد وچون ازاوپرسیدندکه چگونه شعرهی ترکی مثلا اصلی وکرم(عاشقانی همسطح لیلی ومجنون فارسی) را یادگرفته ای گفت که شب خوابیده بودم که درخواب به من مغزبادامی دادندوخوردم وچون بیدارشدم همه شعرها را از حفظ داشتماما موضوع دیگری که درادامه بحث نیازهست که بدان پرداخته شوداین است که آیا امکان داردانسانی را پیدا کنید و یا هنرمندی را مشاهده نماییدکه بگوییدو یا باور داشته باشدکه محصول هنریش را برای خودش خلق نموده و نیازی به این نداردو یا اساسا دلش نمی خواهدکه کسی ازآن برداشتی داشته باشدویا قضاوتی دراین خصوص بکند؟



نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: پنجشنبه بیستم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۵:۴ ب.ظ

باید باور داشت که شان و منزلتی در برخی از ماه ها وجود دارد که در ایام دیگر سال آن اعتبار و ارزش دیده نمی شود وبر این منوال باید پذیرفت که در ماه رمضان حرمت و ارزشی وجود دارد که در دیگر ماه های سال حداقل با آن غلظت ویا شدت نمی توان آن را ملاحظه نمودواین همه به خاطر آن است که در این ماه در های رحمت خداوند به روی بندگان او باز می شود وآنان می توانندبا ورود از این در ها و یا خدای ناکرده خروج از آنها خود را به عنوان انسان که اشرف مخلوقات نامیده میشود معرفی نمایند ویا خدای ناکرده با عدم بهره مندی از آنها و یا حتی پشت نمودن به آنها خود را خسرالدنیا والآخره بنمایانند.

حتما خوانندگان عزیز خواهند گفت که ما روزانه نه یک بلکه صد ها بار مشابه این حرف ها را ازبرخی متکلمینی که نان دین می خورند و از قبل هزینه نمودن از دین خود را به نام و نان می رسانند می شنویم و دیگر نیازی به این نیست که فردی عادی که نه تخصص این کار را دارد و نه می تواند به قطعیت و توانایی آنان به انتقال مفاهیم اقدام کند در رابطه با برشمردن بزرگی های ماه مبارک رمضان داد سخن سردهد.

 در حقیقت هم اگر چنین استقبالی از حرف های نگارنده بشود چندان هم غیر منطقی و یا نا به حق نخواهد بود اما نگارنده نیز خود را محق می داند که به عنوان یک مسلمان که در بدو تولد و در جشنی که تحت عنوان ششه برای او بر پا نموده اند و با مالیدن تربت امام شهیدان بکام او نامی اسلامی و آیین حنیف برایش انتخاب نموده اند حرف هایی را بر زبان بیاورد شاید که مقبول افتد و در نظر آید.

 بر این اساس و بر خلاف نظر آنان که ماه رمضان را ماه خویشتن داری محض می نامند و در تمام توصیه ها و تاکیدی که بکار می برند حرف از نه می باشد نگارنده سعی می کند که خوانندگان گرامی را به جای باز داشتن از برخی اعمال به انجام بیشتر و شدیدتر اعمال دیگر فرا بخواند تا مبلغان دینی ما بدانند که ماه رمضان اگر ماه میهمانی خدا نام گرفته وورود کننده در آن می تواند با خویشتن داری اجر معنوی زیادی ببرد همچنان او می تواند با بکار گرفتن تمام توان خود و شدت دادن به اعمالی که تا به امروز انجام می داد ولذت آن را می برد لذت بیشتری هم ببرد

 مثلا زمانی که فرد در مقابل امیال نفسانی خود می ایستد تا با خود سازی مهارت ایستادن در مقابل گناه را در خود ایجاد کند می تواند با بخشیدن بیش از گذشته از مال وعفوتقصیر دیگران آنان را که همیشه میل و اشتیاقشان به خاطر نداری سرکوب گردیده است وبه حداقل ها در مال و فرصت نیز دست نیافته اند  با لذت عضویت در جامعه و همنوع نوازی دینی آشنا سازد تا آنها هم بدانند که می توانند یک شکم سیر بخورند و بدون نگرانی از تنبیه و سرکوب در آنچه که موهبت های خداوندی می باشد شریک گردند.

براستی آنکه نیت می کند که ماه را به تمام روزه بگیرد ودر آن حال خود را از تمام چیز هایی که می تواند باطل کننده روزه باشد دور نگه دارد آیا نمی تواند نیت بکند که تمام تلاش خود را بکار بگیرد که بیش از هرسال که در گذشته روزه داشته و خود را از خطا ها دور نگه داشته است امسال تمام توان خود را بکار بگیرد که در رعایت حرمت امانت ،خدمت به مردم ،واگذاردن حق مردم به آنان ودر نهایت عدم قبول مسئولیتی که توان به جا آوردن آنها را ندارد کار هایی را انجام دهد که زمینه و بستر گناه عمومی ناشی از مغفول ماندن حق مردم از بین برود

آری می شود که همه این کار ها را به انجام رساند و روزه داری خود را با سیر نمودن مردم در شکم و فکر غنی نمود مشروط بر آنکه ما در این ماه ابتدا به خود بباورانیم که نباید ستم بکنیم و مهمتر از آن اینکه تحت بلیط ستمگر قرار نگیریم تا او با بهره بردن از توان بدنی و یا جهل فکری ما کاروان بشریت را با وارد آوردن خسارت های فراوان در منابع از راه باز داردویا به خود بباورانیم که در مقابل آنچه که از قوانین و اصول انسان ساز دینی بر زمین می ماند و از این محل بخشی از دین پذیرفته می گرددو برخی از اصول و قوانین آن بر اثر خود خواهی های انسان مورد غفلت واقع می گردد مسئولانه عمل نماییم وبا نشان دادن حساسیت غفلت ورزندگان را به خود بیاوریم تا مصداق کفران کنندگان در نعمت های خداوندی نگردیم

 ودر نهایت آنکه آنگاه که با خدای خود پیمان می بندیم که بر سر سفره ای که نشسته ایم به ریشه نانی که بر آن نهاده شده است فکر کنیم و اگر شکی در سالم بودن راه های بدست آوردن آن بدل خود راه دادیم روزه خود را با آن نان باز نکنیم با وجدان خود عهد ببندیم و بر این عهد پافشاری کنیم که با کسانی که موقعیت و موجودیت خود را از طروق نا متعارف بدست آورده اندمعاشرت ننماییم تا مبادا دوستی ما باعث مشروعیت رفتار های آنان گرددزیرا در بسیاری از زمان ها آنانی که خود را به نان و نام فروخته اند و راه به خطا می روند نان مشروعیتی را می خورند که افراد موجه بدلیل نزدیکی و تایید آنان در دامنشان می گذارند پس مناسب خواهد بود که از خدای خود بخواهیم که در ایام ماه رمضان قلب مارا به دوستی با کسانی راغب دارد که خود را تنها برای راضی نگه داشتن مردم و خدا به زحمت می اندازند و نفرت کسانی را در دل ما بیاندازد که برای نام ونان دوروزه دنیا زحمتی را برای مردم و نارضایتی را برای خدا فراهم می سازند چون تنها با این عشق و نفرت است که انسان می تواند در همیشه ایام خود را آنگونه که هست و یا باید باشد معرفی نماید و از طفیلی گشتن برای آنانی که ثروت و مقامی غیر کار کردی بدست می آورند دور دارد.

 پس خدایا به ما این موقعیت را عطا کن که در ماه ضیافت تو با خودهامان صادق باشیم تا از طریق این صداقت از آنچه که ما را آلوده به نام ونان می کند دوری گزینیم و باتو و بندگان نیاز مند تودر آمیزیم تا جز رستگاران بشویم. 


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: پنجشنبه بیستم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۱:۵۰ ق.ظ

مولا علي (ع)  به کميل توصيه فرمود :

در هر حالي که هستي به حق سخن بگوييد ، پرهيزگاران را دوست بداريد ، گناهکاران را ترک گوييد ، با منافقان مياميزيد و با خيانتکاران رفاقت مکن. الحديث جلد 1 ص 62

واقعیت داشتن ارتباط برای زیست اجتماعی الزامی اجتناب ناپذیراست ویا به عبارتی انسانی را نمی توان پیدا نمودکه بدون داشتن ارتباط با دیگران بتواندخودرا به موفقیت وبهروزی برساند.

اما بایدبه خاطرسپرد که رسیدن به موقعیت برقراری ارتباطی معقول ومطلوب چندان هم ساده وکم هزینه نمی باشد زیرا که رمز اولین آن جلب اعتمادو یا قبولاندن خودبدیگران می باشد که برای تحقق آن انسان باید

1- سخن گفتن به حق درهرحالتی را تمرین کندو به مهارت تبدیل نمایید.

بدون تردید دفاع از حق ویا متعهدبودن به جاری ساختن حق بالاترین صفت انسان تلقی می گردد زیرا آنکه خود را با حق ترازنماید و دوری ازآن را برنتابدمی تواند برای خودو دیگران به مرجع قابل اعتمادی تبدیل شود که دیگران دوستی با او را ترجیح دهندو برای برقراری آن پیشقدم گردند

2- پرهیزکاران را دوست بدارید

مطمئنا دوست داشتن آنانی که خود را از پلشتی ها دورمی دارندو همراهی وهمنشینی با آنها این امکان را به فرد می دهد که همسان آنان گردد ویا آنجا که آنان موضعی را اتخاذکنندبه یاری آنها بشتابد تا با چنین حمایت وهمراهی حق استوار وشر نابودگردد

3- گناه کاران را ترک گویید

مسلما همنشینی با گناه کاران ویا همراهی با آنان اگرانگیزه و میل به انجام گناه را در آدمی ایجادنکند موجب بدبینی مردم نسبت به آدمی می گردد ومنجرمی شودکه دربرقراری ارتباط و اعتمادنسبت به فرد با سستی عمل شود.

4- با منافقان میامیزید

اگرنفاق را با همان معنی تحت اللفظی خود موردتفسیر قراردهیم ملاحظه خواهیم نمودکه دوستی و ارتباط با افرادی که آلوده به دوررویی می باشند درکنارامکان انتقال وسرایت دادن این ممیزه به آدمی اعتبار وآبروی او را هم درنزد مردم درخطراندازدزیرا که مردم با دیدن همراهی که با منافقان صورت می گیرد دچارتردیددربرقراری ارتباط و طرح دوستی با آدمی می شوندودوست نمی دارندکه خلوت خودرا به روی کسانی بازکنندو یا سفره دلشان را به روی کسی بازکنندکه امکان دورویی در اووجود داردزیرا می ترسندکه او اسرارمگوی آنها را با دیگران در میان بگذارد.

5- با خیانتکاران رفاقت مکنید

برگزیدن دوستی و یارفاقت با دیگران ازبرای آن است که آدمی ازامنیت حاصل ازهمراهی ویاری دیگران بهره ببرد حال اگرفردی بدون دقت درانتخاب رفیق ووسواس اینکه رفیقش می تواند در خلوت اوواردشود وازتمام احوال اومطلع گردد با کسی رفاقت را آغاز کند که در امانت داری کارنامه خوبی نداردو نمی تواند رفیقی شفیق باشدمسلم است که خودرا درمعرض خیانتی می گذاردکه هرآن ممکن است اتفاق بیفتد پس رفیقی که آمده است تا با حمایت و مراقبتش امنیت فردی دوست را بالا ببرد اگرآدم خیانت کاری باشدنه تنها نمی تواند چنین امتیازی را به آدمی بدهدبلکه اورا ازدرون درمعرض خطرقرارمی دهد ازسوی دیگربایدبه خاطرداشت که برداشت مردم ازآدمی که با خیانتکاران رفاقت می نمایدچنان مطلوب نخواهدبود وهم ممکن است که دردوستی با آدمی که رفاقتش با خیانت کاران است تردید داشته باشندوهمینکه در زمان رخدادخیانتکارانه ای لبه تیز نگاه ابهام وسئوال خود را متوجه فرددوست با خیانتکاران نمایند واو را هم شریک درکارخلاف دانسته و تحت تعقیب قانون قراردهد

به اجمال آنکه زندگی اجتماعی فردتحت تاثیرارتباطی می باشدکه اوبا دیگران برقرارمی نماید وازاین روست که فردمی بایددرانتخاب دوست وهمراهی اجتماعی با افرادمختلف دقت نماید تا مبادا خوددچاربلا گردد ویا اینکه با همراه شدن با افرادی بد اعتبارو شخصیت خودرا زیرسئوال ببرد


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: چهارشنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۲:۳۹ ب.ظ

دوستان تا دیروز اگرمی گفتیم که دولت احمدی نژاد با ما سرسازگاری ندارد و یا نمی خواهدبه تذکرات وانتقادات گوش دهد وازاین طریق به نوعی خودمان را راضی به تحمل وکنارآمدن با موضوع می ساختیم مطمئن باشیدکه فردا دیگر سنگری وجودنداردتا با پناه گرفتن درپشت آن خودمان را توجیه کنیم وبا مطرح ساختن این نکته که چه بگوییم وچه نگوییم شرایط همین است که هست ازکنارمسئله ردشویم ویا آن را نادیدبگیرم زیرا که به قولی این امامزاده را خودمان درست کرده ایم و اگرطالب معجزه ایم بایدخودمان هم به کمکش برویم وبگوییم وبخواهیم تا بلکه راه توسعه وگذر از شرایطی که حداقل برای ما تا حدودی مبهم و سخت می نمایدروشن وهموارگردد.

پس بگذارید با اشاراتی اندک بگویم که ازچه چیزهایی باید سخن درمیان آورده شود ودنبال چه چیزهایی بایدگرفته شودتا خواست عمومی برمبنای یک نیازسنجی دقیق ومنطبق بر ظرفیت های انسانی ومادی ودر اختیاردولت شکل بگیردو با تبدیل به برنامه شدن ازسوی دولت و تدارک قوانینی که آنها را لازم الاجرا ازسوی مجلس نماید محقق گردد

اول ازهمه بایدفکری برای ابتداییترین نیازمردم که همانا تامین ارزان ارزاق می باشد صورت بگیردکه به خاطرفوریت دراین کار دیگر نبایددنبال صغرا وکبری از کجا وتوسط چه کسی باشیم و بهترین کارآن که دولت تولیت این موضوع را درکوتاه مدت وبدلیل الزاماتی که دررابطه با موضوع تحریم ها و بحران ناشی ازآن برروی روابطدیپلماتیک کشوربا سایردول سایه انداخته برعهده بگیرد زیرا که دولت دراین زمینه با ظرفیت های قوی بالقوه وبالفعلی که دراختیاردارد می تواندبا حذف واسطه ها وتهیه وتزیع سریع اقلم موردنیاز مردم را به سرعت اززیرفشارگرانی تا حدودی رهایی بخشد.

دومین موضوع نگاه جدی وبابرنامه به تغییروضعیت ویا بهبود نسبی فضای فعالیتی برای صنعت موجود کشوراست که امروز بنا بدلایلی چون واردات بی رویه ،کسری در سرمایه درگردش ،افزایش تعرفه های مواد موردنیازمخصوصا حامل های انرژی با حدود چهل درصدتوان خودکارمی نمایدتا با تسریع دربهره برداری ازتمام ظرفیت فعالیت بخش بزرگی ازنیروهای کارگری که کارخودرا به این دلیل ازدست داده اندومطالباتی دارند ومی باید پرداخت شود تابا بهبودشرایط  وبازگشت به سرکار ضمن کاستن ازفشارروی دولت واقتصاد ملی به عامل کمک به تامین درآمدوبهبودروانی جامعه تبدیل گردند.

سومین نکته ای که می بایدبدان توجه شود کاستن از میزان نقدینگی موجود دربازارازطریق بازپرداخت دیون دولت به سیستم بانکی است که مشخصا تا به انجام نرسد راهی برای کاستن ازتورم یافت نخواهدشد بایدبه این نکته هم توجه داشت که بخش بزرگی از مطالبات بانکی که در دست وام گیرندگان باقی مانده وعمده آنها دربخش های واسطه ای مورداستفاده قرارمی گیردعامل بزرگی برای تداوم سیرصعودی تورم می باشدکه با بازگرداندن این بدهیها به سیستم بانکی هم کارحمایت ازفعالیت های مولدافزایش می یابدوهم نقدینگی تحت کنترل درمی آید.

چهارمین راه کمک به دولت کار برای توجه دادن به سیستم آموزشی برای سمت دهی به آموزاندن مهارت هایی برای مشارکت درتولید ویا افزایش میل به فراگیری دانش ومهارت های کاربردی می باشد که برای تحقق آن می بایدکاربا مطالعه و زیربنایی صورت گیرد تا مراکز آموزش عالی ما بتوانندنیروهایی را پرورش دهندکه با کسب مهارت میل به انجام کارسخت وتازه را داشته باشند.

پنجمین موردپیشنهادی برای بهبودشیوه های فعالیت دررابطه با توقف درروندافزایش بهره برداری ازبودجه واعتباردولتی در بخش حقوق ومزایایی غیرکارکردی می باشد زیرا که پرداخت چنین حقوق ومزایایی ضمن اعمال فشاربه بخش های درآمدی دولت و رونق رانت خواری باعث بی انگیزه شدن بخش های فعال حقیقی در حوزه های تولیددرآمدمی گردد زیرا آنکه می بینداوبایدکارکندو دیگری بایدحقوق ومزایا دریافت داردمسلم است که دیگرمیل تن دادن به کاردراوباقی نمی ماند

ششمین پیشنهاد درجهت کمک به بازشناسی موانع ومشکلات مربوط می شودبه نوع استفاده همراه با اتلاف شدیدی که درمنابع وکانی ها منجمله آب های زیر زمینی صورت می گیردکه این موضوع را می توان در تسلط شیوه های سنتی آبیاری در عرصه کشاورزی ومصرف نامعقول وبی برنامه درمصارف خانگی و صنعتی مورداشاره قرارداد هرچندکه درعرصه های دیگرهم عدم وجدنظارت دربهره برداری ازمنابع باعث هدر روی غیرمتعارف وخارج ازاستانداردهای جهانی درمنابع وکانی ها شده است.

هفتمین موضوع مربوط می شودبه نیروی انسانی و عدم توجه علمی به اختصاص فرصت های اشتغال به دارندگان تخصص ومهارت علمی که دراین رابطه دولت می بایدبا راه انداختن سیستمی که بتواندبه جمع آوری آمار کاملی از دانش آموختگان با عناتیت به ظرفیت هایی که دارند کارا را به کسانی بسپاردکه برای آن تربیت شده اند هرچندکه چنین انتظاری بسیاربعید می نمایدزیرا که خود دارندگان قدرت های فرادستی درخانه وخانواده تعداد زیادی بیکاردارندوتا برای آنهاکاری صورت نگیردمسلم است که توزیع عادلانه و منبعث ازنگاه واقع بینانه کمی بعیدمی نماید.

اما آنچه که می توان ازآن با عنوان ختم کلام نام بردموضوع مدیریت است که متاسفانه دیرزمانی است که درایران این مهم مغفول مانده است زیرا که اگرموضوع مدیریت حل شودو کاربه کسانی سپرده گردد که ازطریق مطالعه وتحقیق مداوم می دانند چگونه می توان راه برون رفت ازموقعیت ورسیدن به وضعیتی مطلوب را طی نمودوتعهدو توان این حرکت را درخودمی بینند مسلم است که کاربدانجا نمی رسدکه فرایندی چون گرانی راه بیفتدو خودمسئول ومدیر هم فشارآن را احساس نمایداما دست روی دست بگذاردومنتظربماندکه دستی ازغیب برآیدو حیطه مسئولیتی او را ازگرداب مزبورنجات دهد.

ما امروز برای رسیدن به شاهراه توسعه پایدارمجبوریم که پا روی سلایق وامیال خودوحزب وگروه خودبگذاریم وبا راه انداختن فرایندهای علمی نیازسنجانه منابع وفرصت های موجود را به گروه های پژوهش گری بسپاریم که از طریق مکاشفه درارزش و اثر گذاری آنها می دانندکه ازچه چیز درچه جایی بایداستفاده شود واقعیت دردناک بی توجهی به جای استفاده ازمنابع وفرصت ها ظلمی را برمجموعه کلان جامعه تحمیل می نمایدکه اثرش ازبین رفتن لذت زندگی درنزدنسل حاضرو اتلاف منابع ومحرومیت درنزدنسل های آینده خواهدبود که می بایدبرای این دو مهم فکری اساسی نمود.  


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: سه شنبه هجدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۲:۹ ب.ظ
متاسفانه انسان دربسیاری ازاوقات وارددر معادلاتی می شود که دلیلی برای ورود نمی توان برای آن پیدا نمود.
و مطمئنا وادی عشق وعاشقی یکی ازاین معادلاتی می باشد که دراکثراوقات نمی توان دلیل محکم وقانع کننده ای برای آن پیدا نموداما هرچه که باشد بایدبه خاطرداشت که برای این وادی هم بایددلیلی پیدا نمود زیرا که اگر بی دلیل محکم وقابل اتکاء وارد آن شود به خاطر در جریان بودن دل وعواطف آسیبی اگر به اوواردشود این آسیب بسیارخطرناک وتاثیرگذار خواهدبودتا جایی که برطرف نمودن آثاربرجای مانده ازآن بسیارسخت و حتی غیرممکن می گردد
حال بیاییدبا این اهمیتی که ازآن یاد نمودیم دنبال این واقعیت باشیم که برای عشق ورزیدن و عاشقانه خود را واردمعادله ای سخت بی تمکین وسست بنیادنمودن چه دلایلی را می توان جدی ومحکم دانست تا با تاسی به آن بتوانیم خود را مصون از آثاربدومخرب دوست داشتن وعشق ورزیدن بنماییم ویا با انتخاب دلایلی محکم در جایی سفره دل را بازکنیم که کمترامکان صدمه و آسیب برای ما وجود دارد.
عده ای دلیل عاشق شدن وعشق ورزیدن را نیازبه یک همراه و همدل می دانندزیرا که می گویندتمام موجودات زنده به نوعی دنبال کسی ودلی می گردند که بتواندبا همرازی با آن سختی های موجود درراه شدن وبه تکامل رسیدن را پشت سرگذاردو یا آسان گرداند .
این موضوع می توانددلیل قانع کننده ای باشداما بایدپذیرفت که درعشق ورزیدن بسیاری ازاتفاقات نمی تواندبا منطق هزینه وفایده قابل ارزیابی باشد مثلا آنجا که مجنون دلداده دختری می شود که ازنظر طبقه اجتماعی با او هم سطحی و برابری ندارد و یا نمی تواندبه نسبت نیازمادی که مجنون می تواندداشته باشد اورا یاری ومدد رساند نمی توان دنبال دلیل مادی بود ویا برای عشق مجنون دلیلی ازجنس ماده پیدا نمود.
عده ای معتقدندکه انسان کمال جو و زیبایی پرست است و با عشق ورزیدن کمال مطلوب خود را درزیبایی معشوقی می بیندکه انتخاب اوست.
این هم می توانددلیل خوبی برای عاشق شدن وعشق ورزیدن باشداما بازاگربداستان لیلی ومجنون مراجعه نماییم ملاحظه می کنیم که درخودقبیله مجنون بودنددخترانی که بسیارزیباتر و دلربا تراز لیلی بودند اما مجنون اعتنایی بدانها نداشت و به قولی دنبال علفی بودکه به دهان بزی شیرین بیاید زیرا که درمنطق مجنون عشق هنریست انسانی که هیچ گاه نبایدبا هوس آلوده شود.
پس آنجا که عشق بدل راه می یابد وآن راواله وشیدای خودمی سازد دلیل می توانداختصاصی خودفردباشد به نحوی که دیگرانی که حتی با او به نوعی ارتباطی دارند ومی دانندکه ازاین عشق ممکن است صدمه ای به اوواردشوداو را با ادله عقلی خود ازادامه دادن راه برحذر میدارند نمی دانند که بایدبه خودعاشق مراجعه نمایند و جویای دلیل انتخاب و مداومت در پیمودن راه بدست آوردن معشوق باشندتا دانسته شودکه دلیل انتخاب چه بوده است.
اما هرچه باشد و هردلیلی برای عشق تراشیده گردد بایداذعان داشت که عشق مولفه لطیف وزیبایست که بایدهردلی نوعی ازآن را در درون خودجا داده وبا تحمل دلهره و دلواپسی های خاص وبعضا عذاب آور آن پرورانده باشدزیرا که دل بی عشق خارستانی را می نمایاندکه وروددرآن باعث عذاب روح واتلاف عمرمی گردد پس دعا کنیم که هیچ دلی بدون تجربه عشق نماند و هیچ عاشقی بدون دلیل گام در راه عشق نگذارد


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: سه شنبه هجدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۱:۱۷ ق.ظ

انتخابات شوراهای شهر وروستا با تمام فراز و فرودهایش به اتمام رسید و با تاییدصحت انتخابات واقعیت جلوس منتخبین مردم بر صندلی نمایندگی و عضویت درشورا محقق شدویا به عبارتی افرادبرگزیده از حالت فردی وحقیقی به جایگاه ومنزلتی حقوقی آنهم با تفیض اختیار ازطریق رای مردم تبدیل شدندو یا تغییر ماهیت دادند.

شکل گیری این واقعیت به تبع خود دو حالت ممکن را بوجود آورده که اولین آن تبدیل شدن نمایندگان به مرکزثقل توجهات مردم و انتقال خواست ومطالبه آنان می باشدو دومین آن انتقال ویا مقرر شدن این وظیفه بردوش نمایندگان که بایدپاسخگوی انتظارات و آرزوهای مردم باشند ویا به عبارتی بعد ازاین دیگر کسی اعضاء شورای سوم را در مرکزتوجه وانتقال مطالبات خود قرارنخواهد دادو این اعضاء شورای سوم نیستندکه بایدبه سئوالات ومطالبات مردم پاسخ دهندبلکه با قرارگرفتن اعضاء جدیدشورا درجایگاه نمایندگی تمام توجه مردم متمرکزدر ظرفیت ها و قابلیت های آنان خواهدشدو این دوستان عضو جدیددرشورا هستندکه بایدبا اقدامات خودجواب مناسبی به این انتظارات بدهند که اگراین چنین نباشد و یا نشود مسلم است که مردم به طروق مختلف وبا استفاده ازابزارهای متناسب نارضایتی خود را به مسئولان فرادست ابلاغ خواهندنمود و خواستاربررسی موضوع عدم تباین خواست وانتظارمردم وعملکرد نمایندگان خود در شورا خواهندگردید و مسلم است که دراین کار هیچ توجهی به جایگاه فعلی ویا گذشته افرادنخواهندنمودزیرا که آنها افرادعضو درشورا را برای کار ومسئولیتی خاص وبا اختصاص امکانات و امتیازهای ویژه انتخاب نموده اندکه اگرپاسخگوی آن نباشند هیچ عاملی نمی تواندمانع از ابلاغ نظرمردم برمغایرت فلسفه وجودی شورا و عملکرد اعضاء آن بشوذ.

پس اینکه کسی تصورش براین باشدکه این شورا با شوراهای دیگرمتفاوت است و کسی حق انتقادندارد و یا اگرانتقادکندال وبل می شودتصورباطلی است که باید برروی آن خط باطل کشید وازآن دور شد.

دومین نکته این است که فرصت دراختیارشورای چهارم ازروز مشخص شدن نتیجه انتخابات آغاز گردیده است که می بایدازآن برای نهایت بهره برداری استفاده شودکه گویا دوستان ما غافل ازآن بوده اندو یا اگرهم اتفاقاتی شکل گرفته وفرایند های آغازشده است به مصداق رفتارشوراهای گذشته درخفاء وکاملا خصوصی بوده است.

مثلا آیا اعضاء فعلی شورا نشست هایی با همدیگرو برای بررسی نقاط ووجوه مشترک داشته اندتا بدانندکه برای سامان دهی به اموری که خوددر تمام طول مبارزات انتخاباتی آن را درهم و بی سامان می دانسته اند چه کاری به انجام برسانند اگرداشته اندکه خوب جای خوشحالی داردولی اگرنداشته اندآیا میدانندکه:

1- انتخاب افرادبرای کمسیون های تخصصی شورا کارجدی و گسترده ای می باشدکه بایددر همین مدت تا شروع کارجدی ورسمی به انجام برسدتا آنها بتواننداعضاء شورا را درانتخاب یک شهردار خوب وتسلط عالمانه برکارشهرداری یاری برسانند

متاسفانه ما درادوارگذشته ازشوراهای شهر کارمنطقی و آیندنگرانه ای دراین خصوص مشاهده نکرده ایم وعمده فعالیت آنها یا صرف تشکیل کمسیون های فرمایشی گردیده است و یا اینکه اساسا کمسیونی تشکیل نگردیده تا مشخص شودکه شورا چگونه می تواند برای رتق وفتق امور خود ازدانایان قوم و تخصص ومهارت آنها بهره ببرد.

مثلا اگرقراراست که کمسیونی تخصصی درعرصه فرهنگ،بهداشت،ورزش وتفریح و....تشکیل گردد حوزه کاربردی این کمسیون می توانددرانتخاب شهردارهم بدردبخورد زیرا که شهرداربا عنایت به داشتن وظایف فرهنگی می بایدازامتیازاتی چون دانش ومهارت فرهنگی هم بهره مندباشد.

2- انتخاب شهردار

واگذاردن کارانتخاب شهرداربه زمان پس از آغازبکاررسمی شورا زمانبر و با عنایت به دخالت هایی که ممکن است دراین موضوع بشود عنصری فرسایشی وحتی اختلاف انگیز در میان اعضاء جدیدخواهدشد هرچندکه عجله دراین کارهم بدلیل اینکه هنوز برای اعضاء جدید شورا وضعیت عمومی شهرداری و تعهدات شهردارفعلی مشخص نیست می تواندتبعاتی را در پی داشته باشدکه برای مصون ماندن از آن باید کمی با حوصله ودقت عمل شود.اما مهم این نکته است که اگر اعضاء شورا جدیدمصمم به انتخاب فردجدیدی برای تصدی پست شهردار می باشندازهمین امروز دست بکارشوند وبا مساعدت افرادی که برای عضویت در کمسیون های مختلف دعوت خواهندشد دست بکارانتخاب شهرداربزنندکه این کار را می شودبا کاندیدنمودن افرادی خاص و در خواست برنامه ومقرر ساختن فرصتی برای دفاع ازبرنامه به انجام رساند.

دوستان عضو در شورای جدیدبایدبا خوداین تعهد را داشته باشندکه اگر کسی و یا کسانی را برای پست مزبور معین می دارنداین انتخاب واقعی بوده باشد ویا به عبارتی این گونه برنامه ریزی وطراحی نگردد که برای مشروعیت دادن به انتخاب فردی خاص چند نفر دیگرراه هم به میدان بکشندو با درپیش گرفتن بازی هایی خاص دنبال این باشندکه فردموردنظر خودرا انتخاب کنندزیرا که چنین کارغیراخلاقی می تواندتاثیرات بسیاربدی در نوع قضاوت مردم و همکاری که موردنیازشورا می باشددرمیان تحصیل کردگان داشته باشد.

به اجمال آنکه فرصت حدودیک ماهه دراختیار برای اعضاء شورای جدیدشهرابهرفرصت مغتنمی می باشدکه می شودبا استفاده ازآن ازهمان روزاول کاررسمی اموررا با مدیریت خوب و سازمان دهی شده آغازکردکه امیداست اینگونه باشد  


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: سه شنبه هجدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۸:۵۰ ق.ظ
روزی محمد رضا پهلوی در محوطه‌ی کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید. از او پرسید تو برای چی این‌جا قدم می‌زنی و از چی نگهبانی میدی؟
سرباز دستپاچه جواب داد قربان! من را افسرگارد این ‌جا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم! لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست؟ افسر گفت: قربان افسر قبلی نقشه‌ی قرار گرفتن سربازها سر پست‌ها را به من داده، من هم به همان روال کار را ادامه دادم!
مادر محمد رضا شاه پهلوی او را صدا زد و گفت من علت را می‌دانم، زمانی که تو 3 سالت بود، این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت رضا شاه پهلوی به افسر گارد گفت نگهبانی را این ‌جا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود! و از آن روز 41 سال می‌گذرد و هنوز روزانه سربازی این‌ جا قدم می‌زند!
براستی آیا درزندگی من وشما ازاین نوع اعمال نمونه ای مشاهده نمی شود و یا سراسر زندگی ما مملواست از اعمالی که در آنها نشانه ای از فلسفه ای قابل تامل وجود ندارد و یا فلسفه ای مربوط به گذشته وکاری مشابه درآن مستقراست اما منطق همسو ومتناسب با زمان آن را موردتایید قرارنمی دهد؟
درپاسخ به این سئوال بایدگفت که ما اساسا از فرهنگ مداقه گری در انطباق فلسفه عمل با منطق بروز شده آن برخوردار نمی باشیم وازاین روست که اقدام به پالایش داشته های فکری ویا اقدامات عملی خود صورت نمی دهیم و تمام ظرفیت مغزی و حتی اماکن موردمصرف ما پر می شودبا اجناس وافکارکهنه و دمده ای که دست وپای ما را می گیرند و با تاثیر در نوع بررسی و شناسایی که در موضوع کمبودها ونیازمندی هاصورت می دهیم آنها را از دانش روز آمدومنطق متناسب با زمان دورمی سازند.
مثلا اگر همان فرماندهی که بنا به دستور رضا شاه نگهبانی را برای محل خاص در نظر گرفته بود جرات این را داشت که ازشاه بپرسدچرا بایدنگهبانی برای آنجا معین شود ویا اگرهمان روز جراتش را نداشت روزی بعدبا مرور سابقه ذهنی خوداز موضوع در پی آن می گشت که بداندعلت درخواست شاه چه بوده ویا اگر مسئولان سال های بعداز مرگ رضاه شاه این مقدارفراست به خرج می دادندکه بپرسندو یا حداقل در پی دلیل اتخاذ چنین تصمیمی باشندبازفکرمی کنید که چهل سال یک فرد تمام فرصت وعمر خودرا صرف نگهبانی ازنیمکتی می کردکه برای خشگ شدنش حداکثر چهارساعت زمان لازم بود.
حال بیایید گنجینه فکری وتجربی خودمان را در همین موضوع مورد کندوکاو قراردهیم وبه این سئوال پاسخ گوییم که آیا تا به حال مورد و یا موضوعی وجود داشته که ما با کندوکاو در خصوص فلسفه انجام آن دانسته باشیم که انجام این کاربا منطق هزینه به فایده هماهنگی وهمراهی نداشته باشد و یا کار واقدامی وجود داشته که ما آن را صرفا به خاطر آنکه از ما خواسته شده وآنهم برای فلسفه ای خاص به انجام آن عادت نموده باشیم و هر چقدرهم دیگرانی آمده وبه ما گفته باشندکه این عمل شما مطابق با منطق ودانش روز نمی باشد با حجاجت و عناد نسبت به انجام آن ابرام نموده باشیم
بیایید باور کنیم که در میان اعمال و رفتار مختلفی که از ما به عنوان انسان سر می زند نمونه های فراوانی از نیمکت رضاه شاه وجود دارد که ریشه در نسل های گذشته دارد و حتی با تغییر در نسل هم نخواسته ایم که ازخودمان بپرسیم که چرا آنها انجام می دادندو ما چرا بایدبه همان کاری که آنها انجام می داده اند عامل باشیم واین ناشی ازآن است که کاری با تجربیات وداشته های خودنداریم ونمی خواهیم که با بررسی آنها چیز های اضافی را ازگنجینه ذهن وخاطرمان بزداییم
ما درزیر آوار بزرگی ازعادت ها و تجربیات ناهماهنگ بامنطق روز و دانش روز آمد گرفتار شده ایم که فراموشمان گردیده اساسا برای چه چیزی آفریده شده ایم ویا به عنوان یک انسان بایدبه چه کاری دست بزنیم تا وجود ما مطابق با منطق هزینه به فایده گردد


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: دوشنبه هفدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۹:۴۰ ق.ظ

در نبود احزاب سیاسی فراگیر در منطقه خاور میانه ویا اساسا در کشورهای عقب مانده می توان اخوان المسلمین را یک جنبش فراملی اسلام‌گرادر منطقه دانست که در بسیاری از کشورهای عربی بزرگ‌ترین جریان اپوزیسیون به شمار می‌رود. این گروه هم چنین قدیمی‌ترین و بزرگ‌ترین گروه سیاسی اسلامی است که در سال ۱۹۲۸ میلادی (۱۳۰۷ شمسی، ۱۳۴۷ قمری) در شهر اسماعیلیه مصر به رهبری حسن البنا بنیان نهاده شد و سپس فعالیت خود را به دیگر کشورهای عربی و اسلامی گسترش داد.

اخوان المسلمین با تأثیر پذیری از اندیشه های سید جمال‌الدین اسدآبادی  که می توان وی را بزرگترین مدره تاریخ معاصر کشورهای اسلامی محسوب داشت و در پاسخ به انحطاط داخلی مسلمانان و سلطه بیگانگان بر کشورهای اسلامی، به ویژه بر کشور مصر پدید آمد. این نهضت جهت رسیدن به اهدافش (چون زنده کردن شعائر اسلامی و برافکندن سلطه ی اجانب و برقراری حکومت اسلامی ) در جبهه های مختلف فرهنگی، نظامی و سیاسی به مبارزه پرداخت، و در این رهگذر چند بار به دست حکومت ملک فاروق منحل شد و طی آن شمار زیادی از اعضای آن دستگیر و یا اعدام شدند.

پس از ترور حسن البنا، بتدریج تحولی در جنبش اخوان المسلمین صورت گرفت . این تحول عبارت بود از جایگزین کردن راههای مسالمت آمیز به جای مبارزه مسلحانه علیه رژیم و سلطه بیگانگان .

این اقدام که در پی ناامیدی از مؤ ثر بودن راه حل نظامی برگزیده شد، از محبوبیت و کارآیی اخوان کاست و گروههای جدید اسلامی (مانند جهاد اسلامی مصر ) که اغلب متأثر از اخوان المسلمین بودند، امّا بر مبارزه نظامی پای می فشارند، پا به میدان گذاشتند. با این وصف، تأثیر عمیقی که جنبش اخوان در روند مبارزات مردم مصر و جهان اسلام داشته است، غیر قابل انکار می باشد.

اخوان‌المسلمین مصر در جریان اعتراضات سال ۲۰۱۱ مصر که به سقوط حکومت حسنی مبارک انجامید شرکت داشت و در نشست خبری رهبران ارشد حزب در ۹ فوریه اعلام شد که «اخوان با حکومت مذهبی مخالف است چون آن را مغایر اسلام می‌داند و خواستهٔ آن برپایی حکومت مدنی با مرجعیت اسلام است.» اخوان‌المسلمین همچنین اعلام کرده بود که خواستهٔ آن‌ها خواستهٔ معترضان متحصن در میدان التحریر و جمعیت میهنی برای تغییر است که اعضای اخوان نیز در تأسیس آن شرکت داشته‌اند.

 برزگترین حامیان مالی آن خیرت شاطر و حسین مالک هستند

مانور های سیاسی اخوان المسلمین در طی سالیان گذشته

جنبش اخوان‌المسلمین مصر برای حضور هر چه پررنگ‌تر در صحنه سیاسی مصر و رسیدن به اهداف سیاسی و نظامی خود با تغییرنگاه موضع ویژه ای را نسبت به مسائل اجتماعی و اقتصادی مصر اتخاذ نموده بود. که با استفاده ازآن می شد زمینه برقراری پیوند با طبقات کارگری مصر را که از لایه های محروم ولی درعین حال آگاه آن محسوب می گردیدند ایجادنماید از سوی دیگر رهبران اخوان‌المسلمین با اتخاذ موضع مخالف ومنتقد در برابر سیاست‌های اقتصاد سرمایه‌داری دولت مصر حمایت هایی را دربین مردم در قاعده هرم اجتماعی نسبت به خود برانگیخته بود تابا استفاده از این اهرم بتواند اقداماتی را در جهت کاهش فشار زندگی بر مردم فقیر واعمال فشاربرحاکمیت برای تغییر در تصمیم ها به انجام برساند  همچنین رهبران اخوان‌المسلمین با در پیش گرفتن راهبرد گام‌به گام  برای گردآوری گروه‌های ناراضی اجتماعی زیر پرچم خود عملا پای در فراگیرنمودن فعالیت های خود گذاشته بودند وهمین امر هم اثرخود را با اقبال اکثریت مردم درانتخابات ریاست جمهوری پس از سقوط نظام مبارک نشان داد اما بدلایلی اخوانی ها نتوانستندازآنچه بدست آورده بودند دفاع نمایندکه در ادامه بحث به بررسی برخی ازاین عوامل اشاره می نماییم.

1- اقتصادمصر

اقتصاد مصر علی‌رغم پیشرفت‌های قابل توجهی که داشت، تحت تاثیر بحران‌های مالی و حادثه یازده سپتامبر، دچار مشکلات اقتصادی زیادی شد. به همین دلیل، دولت مبارک سیاست اقتصادی خاصی اتخاذ نمود که سبب شد مصر دوباره به‌عنوان یکی از با ثبات‌ترین بازار‌های سطح جهان شناخته شود . بازار‌های سرمایه در مصر دارای رشد زیادی شدند و این رشد را می توان ناشی از به‌کار‌گیری برنامه‌های خصوصی سازی و اصلاح قوانین اقتصادی دانست. یکی از نتایج مطلوب این اصلاحات بالا رفتن اعتبار ارزی مصر در جوامع بین‌المللی بود که باعث شد این کشور تحت تاثیر بحران‌های مالی و نوسانات قیمت نفت قرار نگیرد بایددرنظر داشت که پس از انقلاب ۱۹۵۲، اقتصاد مصر تحت تسلط دولت قرار گرفته بود و جمال عبدالناصر با توجه به گرایشهایی که به بلوک شرق و تفکر نگاه متمرکز به اقتصاد داشت، کسی بود که این فرایند را تسریع بخشیده بود. بر خلاف ناصر، در زمان انور سادات، خصوصی‌سازی و کاهش تصدی‌گری دولت آغاز شد. این خصوصی‌سازی در زمان حسنی مبارک ادامه داشت. ولی بنابر نظر برخی از اعضای هیئت حاکمه این کشور که خواهان نقش و سهمی از مبادلات تجاری این کشور بودند، مخالفت‌هایی با خصوصی‌سازی کامل در این کشور صورت می‌گرفت که منجر به دولتی ماندن سازمانها و بخشهای مهمی از اقتصاد مصر شد که تقارن آن با سیاست‌های نامناسب اقتصادی و دخالت آمریکا در امور اقتصادی این کشور، منجر به افزایش نرخ بیکاری و رشد نرخ فقر در بین مردم مصر شد. به طوریکه تا پیش از سال ۲۰۱۱ نیمی از جمعیت ۸۰ میلیون نفری مصر زیر خط فقر قرار داشتند.

بعد از انقلاب اخیر سرمایه‌گذاری خارجی در مصر افت شدیدی را تجربه کرد و از ۳۶ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰ به ۱۶ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۲ رسید.

صنعت گردشگری مصر نیز کهیکی از منابع درآمدزایی عمده در مصر به شمار می‌رود با وقوع انقلاب  و کاهش امنیت در این کشور، مختل گشت واین صنعت نیز از درآمدزایی سابق بی بهره گردید

2- وضعیت نه جنگ ونه صلح بین مصر و اسراییل

بی گمان هدف راهبردی ایجادکشوری تحت عنوان اسراییل در منطقه ممانعت از راه افتادن فرایند های مستمرو با برنامه توسعه در منطقه بوده که کشور مصر یکی از نمایه های روشن تاثیر اخلال گرانه وجود اسراییل در نظم گیری آن می باشد زیرا که مصر با توجه به جایگاه مستحکمش در رهبری تحولات بعد از جنگ جهانی دوم در منطقه خاور میانه و مشارکت جدی ومحوری در دو در گیری بزرگ با اسراییل در عمل  به مرکز انتقال مطالبات کشورهای دیگرتبدیل نمود که همین امر نکته ای شد براین واقعیت که یا مصربایدخودرا به عنوان رهبرمنطقه متعهدبه دفاع ازحقوق عرب های ساکن در کشورهای همجوار با اسراییل بداندکه همین امر موجب می شد که سهم قابل ملاحظه ای از درآمدهای تولیدشده در مصرصرف حمایت از جنبش های موجود در منطقه شود و یا خودرا به بیرون ازغائله بکشاندکه نتیجه آن هم مطرودشدن رهبران وجامعه مصر ازبین دول و ملت های مقاوم در مقابل اسراییل می شدکه می توانست اختلال جدی را درساختار کلان اجتماعی آن ایجادکندکه نمونه اش را درترورانورسادات ملاحظه نمودیم همچنین بایدبه خاطر داشت که شدت یابی تحولات جنگی ونظامی مانع ازآن می شدکه سرمایه گذاری خارجی راه خود را درمصر همواروامن بیابد و ازاین روی این اشتیاق هم ازبین می رفت وصدمات جدی بر پیکر جامعه مصرواردمی ساخت .

وجود شرایط نه جنگ ونه صلح موجب می شد که صنعت توریسم نیزنتوانداز صدمه مصون بماندهرچندکه فقدان برنامه بلندمدت هم که محصول شرایطبحرانیست تاثیر زیادی درعقب ماندگی جامعه مصرداشته است.

3- بافت فرهنگی ،اجتماعی مقاوم دربرابرتغییر

درست است که کشورمصرازتمدن های بزرگ جهانی محسوب می شود اما متاسفانه وجود منابع فراوان فرهنگی آلوده به تحجر و مراکز مبلغ ومروج اوهام مانع ازآن می شودکه بافت اجتماعی آن بتواندخود را همسو وهمراه با تحولات وتغییرات وسیع بیابد ازاین روی شیب تندو بزرگ مهاجرت نیروهای تحصیل کرده به خارج ازکشور ،وضعیت کاریزماتیک رهبران سیاسی وفکری،نرخ کند تولیدفکر ودرنهایت لابیگری در سپردن کار ومسئولیت باعث شده تا وضعیت سخت ونامنعطفی بر کلیت ساختاراجتماعی مستولی گردد وبا مقاومت در مقابل تغییرات ضروری موجبات عقب ماندگی و بالا رفتن هزینه های گذاربه دمکراسی را فراهم آورد تا جایی که پس ازسقوط دولت مبارک و انتخاب دولت به رهبری مرسی امکان آن بوجود نیامدکه این دولت بتواندحتی برای تحقق یکی ازاهداف خود مقدمات عقلانی کاررا فراهم آورد هرچندکه خودجریان حاکم هم بسیار متاثر ازتحجر واوهام بوده و رهبران آن از امتیازات کاریزامایی برای بقای درقدرت بهره می برند.

4- ساختار زمین گیر و ساکن سیاسی کشور مصر

درست است که خاور میانه یکی از پرهیاهو ترین ودرظاهرزنده ترین کشمکش های سیاسی را درسطح جهان ازآن خودنموده است ودربسیاری از نقاط جهان روشنفکران وصاحب نظران سیاسی آن به الگو های مبارزاتی برای مردم تبدیل شده اند اما در عمل این افرادکمتر در منطقه زندگی خودتوانسته اند منشاء خیزش فکرعلمی و راه افتادن فرایندهای عقلانی درعرصه فعالیت های سیاسی و اجتماعی کشور خود گردند ویا تحولی واقعی و عمیق را در کشورخودموجب شوندو اگرهم کاری کرده اند این کار عمدتا رفورمیستی بوده ویا در مرحله ای از اقدامات خاموش وتعطیل شده است که در پیدایش این وضعیت می توان عواملی چون تعصبات سخت عقیدتی، ادبیات سست پایه و ترسو،فعالیت های سیاسی آمیخته به تفکرات دینی که دربسیاری ازاوقات سیاست را ازمحدوده های علمی دور می نماید ودر قالب تعهدات اخلاقی اسیرمی سازد ودرنهایت مردان سیاسی بی رمق و اسیر در متن تحولات اقتصادی مطرح ومقصردانست که برای برون رفت ازاین شرایط مزبورمی بایدابتدا تعصبات را به کناری نهاد ودر گامی دیگر حوزه سیاست ودین را با مرز مشخصی معین نمود تا سیاست بتواندبه عنوان علم قد راست کندو صاحب تحقیق ومطالعه گردد،ادبیات جسور را با زدودن الفاظ متلمقانه به جامعه تزریق نمودو درنهایت اینکه سیاست مداران متعهدبه حوزه خدمتی خودپرورش داد تا مبادا با تبدیل شدن آنها به چهره های اقتصادی حوزه سیاست الوده به فسادگردد.

5- بافت هیجانی و جوان جامعه مصر

مهمترین عامل عقب ماندگی جوامع جهان سومی مخصوصا درمنطقه خاورمیانه را می توان در رفتارهای هیجانی و جوانی جمعیت جستجونمود که برای برون رفتن ازعقب ماندگی هم می بایدبرای این دو ریز فاکتور تلاش ویژه ای را داشت ویا به عبارتی با کنارزدن فاکتورهای که رفتاررا هیجانی می کند و مهمترین آنها دور بودن جامعه از عمل وتعهد به آیتم های علمی و نهادینه نمودن آنها درساختارهای اجتماعی می باشد وجوانی جمعیتی که بدنبال خود تحریک پذیری وبیش فعالی را بدنبال دارد جامعه را به سوی متمرکز شدن دراهداف متعالی وبرنامه ریزی برای تحقق آنها فراخواند.

 مصرو هر کشور عقب مانده ای در اصل گرفتار ازاین شاخه به آن شاخه پریدن درعرصه های سیاسی بدلیل نداشتن اعتقادبه تحقیق و پژوهش و یافتن دلایل عقب ماندگی و تحولات بی ریشه و احساسی سیاسی می باشد که موج جمعیت جوان آن را به راه می اندازد و مدیریت می نماید ازاین روی ازامروز مصریان باید با دورساختن لایه های فاقد دانش ومهارت سیاسی از دخالت در مسائل مهم اجتماعی و سپردن کار و سرنوشت خودبدست دانش وران دارای فهم ومهارت فعالیت درعرصه های سیاسی و تلاش برای مشغول نمودن جوانان در محیط های اقتصادی این اجازه را به بافت خسته و فاقد خلاقیت وتحرک فرهنگی واجتماعی مصر بدهندکه برای نهاد سازی مخصوصا درحوزه فعالیت های سیاسی اقدامات لازم را با حوصله به انجام برساندو گرنه با دهها تحرک خودجوش و یا هدایت شده از نوع آنچه که در طی این یکی دوسال گذشته بوقوع پیوسته نمی توان امیدی به آینده داشت زیرا که نرخ بالای بی سوادی و موج غلیان جوانی این اجازه را به مصریان نخواهد داد که کاربا برنامه و سازمان یافته ای به انجام برسانند .

بنای اعتراضات خیابانی مردم مصر

هرچند که فعالیت های زیر زمینی نیروهای اسلامی در تمام سالیان حکومت واقتدار افسران انقلابی مصرجریان داشت وبا بهانه قراردادن برخی از تحولات به شکل عمومی تظاهرمی یافت اما آن چیزی که ملت مصر را در راه اندازی اعتراضات فراگیرمصمم ساخت به نتیجه نرسیدن وعده های داده شده دررابطه با اصلاحات اقتصادی ورسیدگی به وضع عمومی مردم بود که به نوعی زیر ساخت و عامل اتفاق واتحادعمومی مردم را فراهم ساخت به نحوی که آنها با بهره برداری از مراسم هایی که به مناسبت هفته سالگرد تهاجم آمریکا به عراق تدارک دیده شده بود یک تظاهرات گسترده در سراسر مصر برگزار کردند اقدامی که در آن مردم، حقوقدانان، روزنامه‌نگاران و سندیکاهای مختلف شرایط را برای انتقادو اتخاذموضع نسبت به ترور رهبر حماس فراهم یافتند وبا پیوندزدن این دو واقعه به هم به نوعی فشار روز افزون انتقادات داخلی و بین‌المللی برای اجرای اصلاحات سیاسی را متوجه حکومت مصر نموده وآن را مجبور به برداشتن گام‌هایی هر چند ظاهری که می توانست زمینه ساز تداوم اعتراضات باشد ویا به نوعی انگیزه برای اعتراضات بیشتررا ایجادکندنمودند ودراصل همینگونه هم شد و با توسعه یافتن مطالبات درعرصه های قضایی وکیفری که امکان گسترده نمودن دامنه اعتراضات را فراهم می ساخت به نوعی حکومت مصررا وادار به ورود به چرخه دادن امتیازهای متوالی که در نهایت می توانست به فروپاشی نظام منتهی گردد واردساختند.

فروپاشی حکومت شاخه سیاسی افسران انقلابی مصر

اگر حسنی مبارک را افسربدون اونیفورم بازمانده ازمجموعه افسران انقلابی بدانیم  فروپاشی و سقوط او را می توان پایان دوره اقتداراین افسران دگردیسی یافته ویا به نوعی شاخه سیاسی ارتش مصر بدانیم ارتشی که با آمیخته نمودن بافت خودبه دو عنصرمداخله درسیاست وبدست آوردن اهرم قدرت اقتصادی که تا حدودهفتاددرصدتولیدناخالص ملی را نمایندگی می نمایددراصل به یک عامل مولتی تاثیر در عرصه کلان مصرتبدیل نموده که راه گذار مصر به دمکراسی را تا حدودی تنگ وصعب العبور می نماید همچنان که با ورود گاه وبیگاه درحوزه های سیاسی دراین مدت اخیر نشان داده که بی تفاوت ازکنارمسائل عبورنخواهدکرد ومانع ازآن خواهدشد که روندتحولات درجهت یک بنیادگیری کامل و دمکراتیک ادامه داشته باشد.

ارتش مصر

ارتش مصراگرچه که در ظاهر ویا حتی درباور بسیاری ازکارکنان خودومردم مصر عامل بازدارنده از فروپاشی کامل اقتدار سیاسی واقتصادی کشور تلقی می گردد و با (وتا حدودی هم بدلیل سطح بالای درک سیاسی خودبرخلاف دیگر سازمان های نظامی موجود در خاورمیانه این حق رامی توان برای آن قائل شد) این طرز تلقی  می کوشد که با مداخله در جریانات داخلی مانع از ورود صدمات بیشتربه مردم گردد اما بایدباور داشت که این حرکات مانع از آن می شود که مردم با دادن هزینه های لازم برسر پیمانی به توافق نهایی وعمومی برسند که خواست ومطالبه جدی همه آنهاست و تحققش باعث دوام مشارکت حداکثری مردم در بررسی و شناسایی بهترین راه کارها برای برطرف نمودن مشکلات وگذر از موانع سخت می گردد از سوی دیگر در تمام دنیا به اثبات رسیده است که اصلاحات دستوری و یا مصلحت اندیشی به ضرب سرنیزه خاستگاه عمومی نیافته ونتوانسته مردم را همیشه همراه خودداشته باشد.  

سیاست مداران ناتوان از بسیج عمومی مردم

اگر باوربنماییم که اندیشه وران ورهبران سکولار در جامعه مصرازظرفیت و توان لازم برای بسیج همسوی مردم برخوردار نمی باشند و یا برخی ازآنها بدلیل آنکه دارای مناصب بالا و بلندمدتی در دولت حسنی مبارک بوده اند و از این نظر نمی توانند افکارعمومی را نمایندگی کنند ازرهبران مذهبی نیز کاری که نشانگر حساسیت آنها به منافع مصر باشد نمایه ای به چشم نمی رسد ویا با تاسف می توان عنوان نمودکه رهبران مذهبی مصرهم نمی خواهندبرای محافظت از صلابت ملتی که اکثریت آن معتقدبه شرع مقدس اسلام است دفاع مناسب ومطابق با منطقی بنمایندو با فراخواندن ملت به وحدت و چشم بستن بربرخی منافع گروهی وحزبی به کاهش هزینه های گذار به دمکراسی کمک نمایند اگر چه همه این مشکلات و ضعف ها ریشه در بی سامانی سازمانی و تشکیلات سیاسی مصر دارد وازاین نظر می باید منتظربروز در گیری های خونبارتری بود.

منافع قدرت مداران غرب وبه اصطلاح شرق

امروز اگرچه از اردو گاه شرق دیگرخبری نیست و به نوعی کشمکش ها در مناطق ژئو پلتیک ازصحنه هماوردی بلوک های منسوب به غرب و شرق پاک می باشداما  چین وروسیه هم برای سهم بردن ازتحولات به نوعی دنبال رو تزکارهای غربی در تقسیم جهان شده اندو تلاش می کنندکه اجازه ندهندتا با پیدایش زمینه های آرام و آمیخته به گفتمان علمی جوامع عقب مانده بتوانندراه سعادت خودرا بازیابند مثلا در خودهمین کشور مصر اگرغربی ها را بدلیل منافع مشترکشان دریک جبهه واحدمشاهده می نماییم و فعالیت های آنان را درراستای حکایت تحریک سگ شکاری وفراری دادن خرگوش می یابیم چین وروسیه نیز ازهمین سیاست تبعیت نموده و مانع ازآن می شوندکه رهبران گروه ها و احزاب بتوانند با قرارگرفتن درکنارهم وصدور فرمان بازگشت مردم به سر کار و خانه زمینه مذاکره و مناظره برسر فهم شرایط و رسیدن به موضعی مشترک را آماده نمایند.

 امروز وضعیت آشفته مصر به تحقیق موردخواست ودر جهت منافع قطعی همه قدرت مداران چهان (اعم ازشرق وغرب)است واین دخالت ها و یا سکوت ومماشات آنان است که نمی گذاردمصربه آرامش برسد.

آینده مصر

به تحقیق شرایط همسان طرف های درگیردر ماجرای مصر (سکولارها،اسلام گرایان وارتش)وتوازن قوای موجود درمیان آنها امکان رسیدن به مصالحه و یا رفتن به سوی درگیری های شدیدرا درافق دیدقرارمی دهد ویا اینکه این فرض را که هریک ازطرفین به نوعی مرعوب دیگری گردد و میدان را ترک کندبه حداقل می رساند در چنین شرایطی بایداذعان داشت که فرسایشی شدن موضوع امکان بروز جنگ داخلی را افزون می نماید زیرا که باعث افراطی شدن مواضع می گردد تا جایی که هریک ازگروه های سعی می نمایندکه برای خاتمه دادن به وضعیت به سوی اسلحه و حرکت های نظامی حرکت کنندو یا حتی با نفوذ نیروهای سازمان یافته تحت مدیریت جریانات خارجی نیروهای داخلی نیز میل به تنازعات از نوع نظامی داشته باشند اما اگررهبران مصر مخصوصا رهبران نیروهای اسلامی کمی خویشتن دار باشند و برای مشارکت با دیگرنیروهای موجود در متن تحولات اقدام کنند می توان به دولت انتقالی و انتخاباتی که منجربه تقسیم قدرت درمیان تمام گروه ها گردد امیدوارشد .

مطمئنا افق فراروی مصربا شرایطی که برسر دولت مرسی آمد به نحوی شکل گرفته که درآن نشانی ازاینکه امکان سپردن تمام قدرت به اسلام گرایان ،سکولارها ویا حتی ارتش وجود داشته باشدبه چشم نمی آید مگرآنکه نمایندگان گروه های اسلام گرا مخصوصا اخوانی ها و سکولارها به این باوربرسندکه ادامه کار هزینه هایی را برملت مصر تحمیل خواهدکرد که کمر راست نمودن در زیر بارآن حداقل درچندده سال آینده غیرممکن خواهدبود

 


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: دوشنبه هفدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۸:۴۲ ق.ظ
نقل است؛ "شاه عباس صفوی" رجال کشور را به ضیافت شاهانه میهمان کرد، دستور داد تا درسرقلیان­ها بجای تنباکو، ازسرگین اسب استفاده نمایند. میهمان­ها مشغول کشیدن قلیان شدند! ودود و بوی پهنِ اسب فضا را پر کرد، اما رجال - از بیم ناراحتی‌ شاه - پشت سر هم بر نی قلیان پُک عمیق زده و با احساس رضایت دودش را هوا می دادند! گویی در عمرشان، تنباکویی به آن خوبی‌ نکشیده اند!
شاه رو به آنها کرده و گفت: «سرقلیان­ها با بهترین تنباکو پر شده اند، آن را حاکم همدان برایمان فرستاده است »
همه از تنباکو و عطر آن تعریف کرده و گفتند:« براستی تنباکویی بهتر از این نمی‌توان یافت»
شاه به رئیس نگهبانان دربار - که پک‌های بسیار عمیقی به قلیان می­زد- گفت: « تنباکویش چطور است؟ »
رئیس نگهبانان گفت:«به سر اعلیحضرت قسم، پنجاه سال است که قلیان می‌کشم، اما تنباکویی به این عطر و مزه ندیده­ام!»
شاه با تحقیر به آنها نگاهی‌ کرد و گفت: « مرده شوی تان ببرد که بخاطر حفظ پست و مقام، حاضرید بجای تنباکو، پِهِن اسب بکشید و بَه‌‌‌ بَه‌‌‌‌‌‌ و چَه چَه کنید
براستی چرا کار انسان به جایی می رسد که برای حفظ موقعیت خود راضی می شود که سردر آخوری نمایدکه ممکن است برایش همه چیز در پی داشته باشد اما شخصیتش را ازاو بگیرد.
چرا ما در زمانی که بایداز موقعیت و جایگاه انسانی خوددفاع نماییم ویا حداقل آن را وجه المصالحه دست یابی به موقعیت و امتیازی ننماییم ازترس اینکه خطری متوجه ما شود و یا برای اینکه بتوانیم موقعیت دراختیاررا حفظ نماییم و یا اینکه محبت کسی را که می تواندبرای ما نان وآبی تهیه نمایدبدست آوریم خود را به گندابی می سپاریم که تحمل بوی عفنش حتی برای میکروب هایی که بوجود آورنده آنند غیرقابل تحمل می باشد
آیا داشتن پست ومقام ومنصب وموقعیت ارزش آن را دارد که حتی خودنیز نتوانیم تبعات پستی موقعیت و منزلت خود را تاب بیاوریم
حال اجازه دهیدتابه تاریخ باز گردیم وهمان افرادی را که در همان بزم شاهانه شاه عباس حضورداشتند ازمقابل چشمانمان عبور دهیم آیا کسی ازآنها امروز زنده می باشند آیا مناصبی که دراختیارداشتند الان هم مال آنها و یا اعوان وانصار و فرزندانشان است و یا اصلا ازآنها و وابستگانشان کسی زنده مانده است؟
پاسخ به همه این سئوال یک نه بزرگ است اما داستان خردی و زبونی آنها که مانده است تا جایی که هریک ازما درزمان خواندن این داستان چندشمان می شوداز کسانی که چنین تجربه ای داشته اند ویا به پیدایش چنین داستان هایی کمک نموده اند
پس بیایید با خودمان عهدببندیم که اگر جرات رویارویی با صاحب منصبی برای اصلاح درامور از طریق نقد عملکردهای نامتعارفش را نداریم حداقل با خویشتن داری و گذشتن از چرب و شیرین موجود در اطراف چنین افرادی خودرادرموقعیتی قرارندهیم که به خاطر تکه نانی ویا شکسته صندلی وموقعیتی مضحکه وبازیچه کسانی بشویم که به خوردمان دودپهن می دهند واز ما انتظار به به و چه وچه دارند