تاريخ: سه شنبه هجدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۲:۹ ب.ظ
متاسفانه انسان دربسیاری ازاوقات وارددر معادلاتی می شود که دلیلی برای ورود نمی توان برای آن پیدا نمود.
و مطمئنا وادی عشق وعاشقی یکی ازاین معادلاتی می باشد که دراکثراوقات نمی توان دلیل محکم وقانع کننده ای برای آن پیدا نموداما هرچه که باشد بایدبه خاطرداشت که برای این وادی هم بایددلیلی پیدا نمود زیرا که اگر بی دلیل محکم وقابل اتکاء وارد آن شود به خاطر در جریان بودن دل وعواطف آسیبی اگر به اوواردشود این آسیب بسیارخطرناک وتاثیرگذار خواهدبودتا جایی که برطرف نمودن آثاربرجای مانده ازآن بسیارسخت و حتی غیرممکن می گردد
حال بیاییدبا این اهمیتی که ازآن یاد نمودیم دنبال این واقعیت باشیم که برای عشق ورزیدن و عاشقانه خود را واردمعادله ای سخت بی تمکین وسست بنیادنمودن چه دلایلی را می توان جدی ومحکم دانست تا با تاسی به آن بتوانیم خود را مصون از آثاربدومخرب دوست داشتن وعشق ورزیدن بنماییم ویا با انتخاب دلایلی محکم در جایی سفره دل را بازکنیم که کمترامکان صدمه و آسیب برای ما وجود دارد.
عده ای دلیل عاشق شدن وعشق ورزیدن را نیازبه یک همراه و همدل می دانندزیرا که می گویندتمام موجودات زنده به نوعی دنبال کسی ودلی می گردند که بتواندبا همرازی با آن سختی های موجود درراه شدن وبه تکامل رسیدن را پشت سرگذاردو یا آسان گرداند .
این موضوع می توانددلیل قانع کننده ای باشداما بایدپذیرفت که درعشق ورزیدن بسیاری ازاتفاقات نمی تواندبا منطق هزینه وفایده قابل ارزیابی باشد مثلا آنجا که مجنون دلداده دختری می شود که ازنظر طبقه اجتماعی با او هم سطحی و برابری ندارد و یا نمی تواندبه نسبت نیازمادی که مجنون می تواندداشته باشد اورا یاری ومدد رساند نمی توان دنبال دلیل مادی بود ویا برای عشق مجنون دلیلی ازجنس ماده پیدا نمود.
عده ای معتقدندکه انسان کمال جو و زیبایی پرست است و با عشق ورزیدن کمال مطلوب خود را درزیبایی معشوقی می بیندکه انتخاب اوست.
این هم می توانددلیل خوبی برای عاشق شدن وعشق ورزیدن باشداما بازاگربداستان لیلی ومجنون مراجعه نماییم ملاحظه می کنیم که درخودقبیله مجنون بودنددخترانی که بسیارزیباتر و دلربا تراز لیلی بودند اما مجنون اعتنایی بدانها نداشت و به قولی دنبال علفی بودکه به دهان بزی شیرین بیاید زیرا که درمنطق مجنون عشق هنریست انسانی که هیچ گاه نبایدبا هوس آلوده شود.
پس آنجا که عشق بدل راه می یابد وآن راواله وشیدای خودمی سازد دلیل می توانداختصاصی خودفردباشد به نحوی که دیگرانی که حتی با او به نوعی ارتباطی دارند ومی دانندکه ازاین عشق ممکن است صدمه ای به اوواردشوداو را با ادله عقلی خود ازادامه دادن راه برحذر میدارند نمی دانند که بایدبه خودعاشق مراجعه نمایند و جویای دلیل انتخاب و مداومت در پیمودن راه بدست آوردن معشوق باشندتا دانسته شودکه دلیل انتخاب چه بوده است.
اما هرچه باشد و هردلیلی برای عشق تراشیده گردد بایداذعان داشت که عشق مولفه لطیف وزیبایست که بایدهردلی نوعی ازآن را در درون خودجا داده وبا تحمل دلهره و دلواپسی های خاص وبعضا عذاب آور آن پرورانده باشدزیرا که دل بی عشق خارستانی را می نمایاندکه وروددرآن باعث عذاب روح واتلاف عمرمی گردد پس دعا کنیم که هیچ دلی بدون تجربه عشق نماند و هیچ عاشقی بدون دلیل گام در راه عشق نگذارد
