وبلاگ فرهنگی ،اجتماعی ثمر ابهر

خانوادگی ،اجتماعی،ثمرابهر،وبلاگ

درباره من
«عضو مركز توسعه وبلاگ نويسي ديني خراسان جنوبي با كد عضويت 50051»
به نام خدا
کار را با نام خدایی آغاز می کنم که آرامش دهنده دل هاست خدایی که عشق را آفریدوبه انسان یاد داد که دوست بدارد وامیدوارم در راهی که آغاز نموده ام آنچه از دلم بر می آید بر دل های مشتاق به محبت مردم عزیزمان بنشیند زیرا که من هم به محبت تمام مردم نیاز مندم وبرای جلب آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزم
و امادر باره وبلاگ  ثمر ابهر
پیدایش فضای مجازی و کاهش رسانه های سنتی در شهرستان ابهر و بر خورد سلیقه ای اربابان آنها به اجباربرای ایجاد ارتباط با مردم خوب ابهر استفاده از فضای مجازی را انتخاب نمودم که آرزو دارم در بهره گیری از این امکان مناسب اولا به هوای نفسم اجازه جولان ندهم ثانیا تنها برای ارتقاء سطح فرهنگ منطقه فعالیت نمایم و در نهایت اینکه چیزی را بنویسم که مرضای خداوند متعال و صاحبان حق باشد در این راه چون خود را کم توان و نیازمند کمک می دانم از عموم دوستاران فعالیت های فرهنگی در خواست می کنم که مرا در بجا اوردن رسالتی که بر دوش خود احساس می نمایم یاری دهند.

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی مستمندی در بسته باز کردن
                         "شیخ بهایی"
نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: شنبه بیست و نهم تیر ۱۳۹۲ ساعت: ۱۰:۵۲ ق.ظ
دو گدا تو یه خیابون پایتخت ایتالیا کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود.. مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن. 
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده. رفت جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست. پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش. در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی
اومده به برادران "گلدشتین" بازاریابی یاد بده؟
.................................................................
بررسی این داستان از دومنظر جالب توجه است اول ازاین نظر که حتی در گدایی هم موضوع علم و استفاده از معادلات آن واردگردیده این در حالیست که ما در مهمترین امورفردی واجتماعی همچنان به رمل واسطرلاب دل بسته ایم ودومین نکته این است که در منطق هدف وسیله را توجیه می کند گدایان یهودی هم با استفاده از آداب دینی ادیان دیگر برای برطرف نمودن نیاز خوددست اندازی می کنندو ازآنها بهره می برند
اما اگراز این دو برداشت بگذریم چیزی که مهم است ودراین داستان مورد نظر ودقت قرارگرفته وما کمتر بدان توجه می کنیم موضوع به انحراف بردن افکارعمومی ویا تحریک آن به نفع خوداست به نحوی که دو گدا ازیک تفکر و دین برای اینکه افکارعمومی جامعه را به نفع خود تجمیع نمایندو یا حتی از تعصب آنها استفاده کنندبساط گدایی خودرا درکنارهم ولی یکی با پنهان شدن در سنگردین دیگر پهن می نمایند این درحالیست که ما در کشوری اسلامی نه تنها چنین ممیزه ای را مورددقت قرارنمی دهیم بلکه اگر جایش بیفتدهم مذهب وهمدین خود را تخریب می کنیم تا مردم همت مضاعفی برای کمک به اونیابند