وبلاگ فرهنگی ،اجتماعی ثمر ابهر

خانوادگی ،اجتماعی،ثمرابهر،وبلاگ

درباره من
«عضو مركز توسعه وبلاگ نويسي ديني خراسان جنوبي با كد عضويت 50051»
به نام خدا
کار را با نام خدایی آغاز می کنم که آرامش دهنده دل هاست خدایی که عشق را آفریدوبه انسان یاد داد که دوست بدارد وامیدوارم در راهی که آغاز نموده ام آنچه از دلم بر می آید بر دل های مشتاق به محبت مردم عزیزمان بنشیند زیرا که من هم به محبت تمام مردم نیاز مندم وبرای جلب آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزم
و امادر باره وبلاگ  ثمر ابهر
پیدایش فضای مجازی و کاهش رسانه های سنتی در شهرستان ابهر و بر خورد سلیقه ای اربابان آنها به اجباربرای ایجاد ارتباط با مردم خوب ابهر استفاده از فضای مجازی را انتخاب نمودم که آرزو دارم در بهره گیری از این امکان مناسب اولا به هوای نفسم اجازه جولان ندهم ثانیا تنها برای ارتقاء سطح فرهنگ منطقه فعالیت نمایم و در نهایت اینکه چیزی را بنویسم که مرضای خداوند متعال و صاحبان حق باشد در این راه چون خود را کم توان و نیازمند کمک می دانم از عموم دوستاران فعالیت های فرهنگی در خواست می کنم که مرا در بجا اوردن رسالتی که بر دوش خود احساس می نمایم یاری دهند.

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی مستمندی در بسته باز کردن
                         "شیخ بهایی"
نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: جمعه بیستم بهمن ۱۳۹۱ ساعت: ۱۰:۱۲ ق.ظ

تا بدینجای کار دانش بنیانی جامعه را در حوزه هنجارهای فرهنگی مورد مطالعه قرار دادیم و درادامه کار تصمیممان براین است که با ورود در عرصه فعالیت های اجتماعی مفاهیم وحدود کاربا بنیان دانش دراین عرصه را مورد مطالعه قرار دهیم تا مشخص شود که ما اگر در مباحث مربوط به فعالیت های دانش بیان اجتماعی با مشکلاتی مواجه می شویم این معایب از کجا واردکار وفعالیت ما می شود و برای مواجه و رویارویی با چنین مسائلی چه کار باید بکنیم و یا چه روش هایی را در انجام امورمی باید مورد دقت قرار دهیم .

در پاسخ به دو سئوال مهم فوق ضرورت ایجاب می کند که در ابتدای کار توضیح دهیم که دانش بنیانی در حوزه مسائل اجتماعی اساسا حول چه محوری می گردد و چگونه می توان با کار بر چنین محوری امور را به سامان گرداند.

دوستان صاحب دانش در حوزه مسائل اجتماعی مطمئنا براین مقوله واقفندکه جامعه انسانی بر خلاف زندگی جمعی سایر جانداران با مفهومی تحت عنوان تغییراجتماعی عجین بوده وهمین مولفه ساختاری و ای بسی حیاتی است که به انسان این امکان را داده که یک روند روبه جلو ودر عین حال متعالی را در زندگی فردی و اجتماعی خود در پیش بگیرد و با دست یابی به ره بافت های دانش بنیان روز بروز میان خود وجامعه ای که دارد با سایر موجودات ونظام اجتماعی آنها تفاوت وفاصله ایجادکند وگرنه انسان در دوره گرد آوری خوراک زندگی مشابه با زندگی موجودات معمولی داشته و بسیاری از خطرات ومشکلات فراروی همان موجودات می توانسته انسان و گروه های در کنارهم گرد آمده او را نابودسازد و این همه ناشی از مقوله ویا مولفه مهمی می باشد که تنها در بین انسان ها رایج است واز آن تحت عنوان ارتباط بین انسان ها یاد می شود وهمین عاملی می باشد براین که انسان موجودی فی نفسه تنها و بدون نیاز به داشتن ارتباط نمی باشد و موجودی اجتماعی است که تا نتواند بین خود و محیط پیرامون اعم از مادی ومعنوی ارتباط پایدار و با دوامی برقرار نماید مسلم است که نخواهد توانست انتظارات و آرزو های خود را که با توجه به شرایط و تحولات وتغییرات در حال انجام تغییر و تکامل می یابند تعریف و پیگیری نماید.

با این اندک اشاره مشخص می شود که دانش بنیانی حوزه های اجتماعی و فعالیت هایی که در آنها صورت می گیرد می باید با محوریت یابی حول دو مقوله و تلاش برای تعالی آنها شکل بگیرد که عبارتند از

1- ضرورت ایجاد و مدیریت تحول و تغییر

2- برقراری و تعالی روابط جدید و متناسب با تحولات وتغییرات شکل گرفته ویا در حال انجام

بایدبه خاطر داشت که توجه و فعالیت برای نهادینه نمودن این دو الزام هرچنددر ظاهرکاری بسیاراسان به نظر می رسد اما در عمل کار بسیار وقت گیر وحساسی می باشد که اگر اجتماعی نتواند درشکل دهی و راه اندازی فرایند هایی که منتهی به ایجاد و تعالی چنین روندی می شوند از طریق برنامه ریزی دقیق و با توجه به مطالبات وانتظارات مسلم و رو به تغییر مردم موفقیتی بدست بیاورند آن جامعه نخواهد توانست در رو.یارویی با مطالبات رو به گسترش که براثر نفوذ و توسعه تاثیر گذاری رسانه ها حکم موجودیت منتشرشونده ای یافته اند برگ برنده را در دست داشته باشد و از سوی دیگرنخواهد توانست در جریان یک رقابت پر شتاب و فراگیر گوی سبقت را از رقبا برباید و با برداشت منطقی ازمنابع محدود پاسخگوی تامین امکانات لازم برای دست یابی به توسعه گردد.

مثلا اگر به جامعه خودمان عنایتی بنماییم ووضعیت آن را نسبت به همسانانش در سطح منطقه وجهان مورد ارزیابی ومقایسه قرار دهیم ملاحظه خواهیم نمود که ما به دلیل برخورداری ازابزارهایی که می توانندتسهیلات لازم را در ایجاد ارتباط بین مردم ونهادهای اجتماعی ایجادکنند تا به امروز توانسته ایم وحدت عمومی جامعه را حفظ و مانع از فروپاشی حداقل جغرافیایی کشوری به نام ایران شویم اما از آنجا که نتوانسته ایم در دوفاکتور فوق الاشاره با بکار گیری متدو لوژی کار وفعالیت با برنامه و سازمان یافته پیشرفت وموفقیت داشته باشیم در عمل گوی سبقت و توسعه را به بسیاری ازملل جهان واگذار نموده ایم تا جایی که به جرات می توان ادعا نمود که اگرامروز نمی توانستیم ویا نتوانیم ازکانی های موجود در کشور با استخراج وصادرات استفاده نماییم به سرعت دچاراضمحلال خواهیم گردید و حتی ممکن است که درجریان همین روند تخریبی انسجام جغرافیایی کشور را هم از دست بدهیم واین بدان دلیل بوده که ما در بخشی از ادوار تاریخی فراموش نموده ایم که تمدن انسانی که مورد خواست وتایید اندیشه دینی ما می باشد اتکای خود را بر اصلی به نام وای به حال کسی که امروز و فردایش یکی باشد گذارده است و یا به عبارتی فرهنگ اجتماعی ما در کلیت خود واقعیتی به نام تغییر و الزامات مربوط به آن را نه تنها پذیرفته بلکه عمل بر مبنای آن را یک واجب و تکلیف برای اعضاء جامعه شناخته است و مسئولان وتک تک اعضاء جامعه نه تنها می باید بدان عمل بکنند و یا آن را بکار گیرند بلکه موظف می باشند که در جهت عمومی نمودن آن در سطح جهان نیز تلاش داشته باشند.

حال بیاییداز خودمان بپرسیم که ما در چه مرحله ای و یا با عنایت به کدام برنامه واقع بینانه و نیاز سنجی شده دنبال تغییر ومستمر ساختن آن بوده ایم درست است که امکانات و ابزارهایی که برای فعالیت موردنیاز بوده به هر نحو که شده و با هر هزینه ای که ممکن بوده فراهم گردیده و ما توانسته ایم از نظر نرم های جهانی خود را در حال توسعه و یا پیشرفت معرفی نماییم اما عمده این فعالیت ها در مسیر تحقق آیتم های موجود در فرهنگ مصرف بوده و یا بنا به قولی ما مصرف کننده خوبی بوده ایم و تلاش داشته ایم تا درهر موقعیتی و یا وضعیتی بهترین مصرف کننده باشیم اما کسی نبوده و یا سازمانی نیامده تا از ما بپرسدکه با توجه به سرعت تولیدنیاز و تجمیع تمام همت برای تهیه و فراهم آوردن امکانات آیا ارتباط لازم بین ما ومحیط پیرامون برای داشتن یک رابطه منطقی که در آن ضمن دست یابی به امکانات و فرصت های خوب زیستن برای محیط زیست سالم و یا جامعه بدوراز مناسبات برهم زننده تفاهم فکری شده باشدایجاد ویا برقرار شده است؟

درپاسخ به این سئوال و سئوالات مشابه مشخص است که ما با یک منظره بسیار شفاف که نه بسیار بزرگی را در مقابل ما عریان می سازد مواجه می شویم ودر می یابیم که درهیچ مقطعی از تاریخ برای ایجاد چنین شرایطی کار سازمان یافته نداشته ایم نه اینکه نمی دانستیم که باید اینگونه رفتار بکنیم و یا به اهمیت موضوع پی نبرده بودیم بلکه به این خاطر که احساس نیازبه تغییر پیدا ننموده ایم و یا کشورما آن مقدار بزرگ بوده که می توانستیم تا دلمان می خواهدازمنابع آن برداشت کنیم و یا فرهنگ ما طوری بوده که می توانسته رخوت و عدم تکاپو را مشروعیت ببخشد  واز این روست که غافل از دریافت نیازبه تغییر و یا برقراری ارتباط عالمانه شده ایم وکار را به آنجا رسانده ایم که اگر ظواهر زندگی را بکناری بگذاریم وبه مناسبات پیوند دهنده بین مردم و مردم با دستگاه حاکمیت مراجعه نماییم ملاحظه خواهیم نمود که جامعه ما بلاتشبیه همان جامعه عهدقجری می باشد که بنا به تعریف های خاص آن دوره به حیات خود ادامه می دهد باور نمی فرماییدبه محیط اطراف زندگی خودتان نگاهی بیاندازید و نوع ارتباطی که با عناصرپیرامون خودبرقرار می سازیم توجه فرماییدآیا ارتباط ما با همدیگرمطابق با دانش زمان است و یا کمیت وکیفیت برداشت ما از منابع طبیعی موجود در کشور همراستایی لازم با تکنولوژی مدرن را دارد ویا ما استخراج می کنیم تا کالایی را بخریم که بتواندولع مصرف ما را تسکین بخشد ویا استخراج می کنیم ومی فروشیم که بتوانیم بگوییم که در رفاه و آسایش می باشیم و به این فکرنمی کنیم که جای خالی آنچه را که استخراج و صتادر نموده ایم بایدبا چه چیزی پرنماییم تا تعادل اکوسیستم بهم نخورد ویا برای فردا امکان متعالیتری در اختیار داشته باشیم؟

اگربه ابهامات فوق و ابهامات فراوان دیگری که با یک نگاه منصفانه به نوع رفتار های خودمی توانیم به آنها دست بیابیم توجه نماییم ملاحظه خواهیم نمود که ما تعریف روشنی از تغییردر راستای بجا آوردن وظیفه و رسالت انسانی و ارتباط متناسب با آن دست نیافته ایم و یا حتی با کسانی که تصمیم داشته اند برای ارائه چنین تعریف های جامع تلاش داشته باشند بد برخورد نموده ایم واز این روست که نه تنها امروز مان با دیروزمان تفاوت مثبتی نیافته بلکه در بسیاری از جهات از دیروزمان بدتر شده است که مصادیق آن را درفحشاء دزدی،آدمکشی،بی بندوباری،طلاق،اعتیاد،گسست اجتماعی و فاصله روبه گسترش وتعمیق طبقاتی که از درون آن می تواند هزاران نوع بدبختی ایجاد و گسترش یابد ملاحظه می نماییم وتازه اگرکسی انگشت روی آنها بگذاردوبروزو شیوع آن را ناشی از بی برنامگی ما بداند و اعلان نماید براومی تازیم که او اختلاف انداز،منافق و یا مزدوربیگانه است واین همان درد ذاتی فاصله ما از دانشی است که پیامبر رحمت و رهایی اسلام کسب آن را حتی اگردر چین باشد بر هرفردی واجب شمرده است دانشی که اگر محقق گردد و عمومی شودمی تواند بین ما ومسئله ضرورت تغییر و بین ما و الزام به داشتن ارتباط متناسب با زمان و شرایط پیوند بزند

ادامه دارد