دربخش پایانی مطلب گذشته یک سئوال با این عنوان مطرح گردید که اگر در همان ایام(انتخابات دولت دهم) روشنفکران به همان دغدغه های ذاتی خویش باز می گشتند و با ارائه تحلیل هایی که مبانی ساختاری آن را تئوری های علمی و تجارب تاریخی ما ایرانیان تشکیل می دهد به مردم می گفتند و می باوراندند که با این نحو از انتخاب نمی توان انتظار کمترین تحول و تغییر بنیادین را در زیرساخت های اقتصادی،سیاسی،فرهنگی و حتی اجتماعی داشت و با انگشت گذاردن بر نقایص و ضعف های موجود در نوع نگاه وتفکر جریان حامی کاندیدایی که توانست مسئولیت ریاست جمهوری را بدست آورد نهادهای مختلف را متوجه خطر بالقوه مزبور می کردند آیا فکرمی کنید که هشت سال ازفرصت برنامه ریزی و صدها هزار میلیارد دلار در آمد نفتی که هر دلار آن می تواند از حوادث تلخی چون حادثه شین آباد جلوگیری نماید چنین به هدر می رفت وچیزی جزحسرت ودرد باقی نمی گذارد؟ انگشت اشارت را به سوی دو عنصر بنیادین در تفکر دینی و حتی مکاتب غیر الهی گرفتیم که سعی می نمایم با تفسیر و تشریح آنها و مسائلی که به نوعی در ارتباط با آنها می باشند روشنفکرانی را که همین امروز خود را در آستانه برگزاری انتخاباتی مجدد می یابند متوجه حساسیت های موضوع بنمایم شاید،شاید و شاید که حداقل در این انتخابات سنگ بنای یک کار فکری قوی گذارده شود وتمرینات متناسب با آن بکار گرفته شود تا بلکه برای انتخاب های بعدی که خواهیم داشت اقداماتی جهت نهاد سازی برای تداوم و استمرار چنین روندی به انجام رسد.
همانگونه که می دانید انسان به قرابت عمل به عقل ورعایت تعهدات اخلاقی و باید و نباید های شریعت موجودی مسئول وپاسخگو شناخته می شود و برمبنای این دو ممیزه است که مسئولان ومدیران جامعه می باید ومی باید جوابگوی اعمال خود و سئوالات مردم باشند(مسئول ومدیری که نخواهد در برابر مطالبات مردم وسئوالات آگاهان وکارشناسان سر تمکین پایین بیاورد موجودی زنده ولی غیر انسان شناخته می شود).
اما در میان آنچه که انسان خود را ملزم به پاسخگویی دربرابر آنها می داند دو واقعیت بیش از همه مهمتر و اساسی تر شناخته می شوند که یکی از آنها فرصت ها می باشندکه بر مبنای آن انسان می تواند استعداد و ظرفیت های خود را متبلور نماید و برای پذیرش نقش های مختلف از جمله مدیریت و مسئولیت پرورش دهد و دیگری منابعی می باشند که در اختیار انسان بایدقرار گیرندتا اوبتواند ضمن ادامه دادن به حیات بهره مند از شادابی و شادکامی برای شادابی و شادکامی دیگران تلاش نماید و سهم خود در موفقیت های اجتماعی را بپردازد.
حال که با فرصت ها و امکانات وجایگاه آنها آشنا شدیم مناسب آن است که بگوییم فرصت انتخاب با عنایت به اینکه پس از آن منابع در اختیار فردی قرار می گیرد که می توانداز آنها برای تعالی رفتار های جمعی و فردی بهره برداری نماید یکی از مهمترین فراز های موجود در زمان حیات انسان است که اگرقرار بر پاسخگوبی در برابربهره مندی و استفاده از آنها باشدبه جرات می توان گفت که پاسخ به این مهم بسیارخطیر و به مثابه مو کشیدن از ماست خواهدبود زیرا که انسان با دست خود فرصت زیستن و منابع موثر در بودن و زندگی کردن خود را به کسی می سپارد که اگر در شناسایی توان مندی ها و ظرفیت و قابلیت ها اوکمترین درنگ و مسامحه ای بکار گیرد این کارش مصادف با کفران نعمت گردیده وخسران این جهانی و عذاب ابدی در برابر این کفران را برایش به ارمغان خواهد آورد.
گفتیم که غفلت از انتخاب خوب و سپردن کاربه کسی که قابلیت و ظرفیت های لازم برای انجام مسئولیت محوله را نداشته باشد کفران نعمت است وکفران نعمت عذاب دنیوی و اخروی را بدنبال خواهد داشت اما نگفتیم که روشنفکران جامعه چگونه می توانند با عمل به تعهدات خود را از گزند این کفران دور سازند و با عمل بوظیفه خود مانع از عذاب برای خود و جامعه گردند.
اگر بپذیریم که همه ما عضو جامعه ای انسانی شناخته می شویم وبدنبال این عضویت که از سر اجبار ولی با آگاهی به این اجبار مسئولیت هایی متوجه همه ما می گردد در عمل قبول کرده ایم که آنکه بیش از دیگران می داند و یا سر در می آورد در مظان مواخذه و تنبیه به علت بی توجهی و عمل نکردن به مسئولیت ووظیفه خود واقع خواهد شدکه می باید برای مصون نگه داشتن خود از این تنبیه یا باید سعی کند که خود را در کوران فعالیت هایی که نتیجه مستقیم آنها فهمیدن است قرار ندهد که در این صورت می توان گفت که او تفاوتی با حیوان نخواهد داشت و یا اینکه اگرفهمیدبایدبه دانش و دانایی خود عمل نماید که در این صورت کار واویلا می شود زیرا که او ابتدا باید با یک انقلاب درونی به مبارزه با نفس اماره و درخواست کننده ویا حتی زیاده خواه خود به مبارزه برخیزد وبعداز آنکه خود را مصون از گزند وخطا نمود وارد میدان شود و برای در اختیار گرفتن اموری که با دانش خود مهارت مدیریت آنها را یافته است کاندیدا شود ویا با نظارت از نوع موکشیدن از ماست به نحوه بهره برداری از فرصت ها ومنابع دخالت نماید حتی اگراین دخالت به مبارزه وتخاصم منجر به دادن هزینه بیانجامد.
پس بر هر روشنفکری دو وظیفه معین مقرر گردیده است که یکی کاندیدا شدن است و دیگری نظارت نمودن بر اینکه کاندیدا ها دارای صلاحیت باشند که باید برای انجام هردوی آنها خودرا آماده سازد واز آنجا که مسئولیت ها وجایگاه ها به تعدادی نیست که تمام صاحبان فکر را بشود در آنها مشغول نمود از این روی اطاعت پس از نبی خدا و پیامبر متوجه بالاترین دانایان در آن رشته می شود که مردم موظف به شناسایی و تبعیت از آنها می باشند وشناسایی و معرفی آنها وظیفه روشنفکران است روشنفکرانی که با خدا تعهد می بندند که تنها به حکم وظیفه به معرفی کسانی بپردازند که می دانند توان و ظرفیت انجام وظایف مقرر در قانون و نظام خلقت را دارند واز این روست که حمایت نمودن از کاندیدا ها هم تابعی از مقررات خاص علمی و اخلاقی تبدیل می شوند وروشنفکران موظف می شوند که آنها را رعایت نمایند که اهم آنها عبارت می باشنداز اینکه روشنفکرابتدا بایدبداند که
1- مسئولیت وکاری که قرار است به فرد کاندیدا شده واگذار گردد چه تعریفی دارد؟
مشخص است که حوزه رفتاری انسان در جامعه از محدوده های خاصی برخوردار است که ورود در آنها به دانش و تعهدات ویژه ای نیاز مند می باشد واگر فردی بخواهد مسئولیت هایی را در آنها برعهده بگیرد مشخصا می باید دانش ومهارت های بیشتری از عموم مردم وحتی از دارندگان مراتب علمی داخل مجموعه برخوردارباشند .
2- کار و مسئولیت مورد نظر چه تاثیر بر سرنوشت تک تک آحادآن جامعه و در کل بر نظام خلقت دارد؟
ما انسان ها متاسفانه به چنین موضوعی فکرنمی کنیم و فکر می نماییم که کار و فعالیت ما تنها به خودمان مربوط است وهیچ تاثیر بر سرنوشت دیگران و بر نظام خلقت ندارداز این روست که بی مهابا تن بکاری می دهیم ویا مسئولیتی را قبول می نماییم که حتی نمی دانیم آن فعالیت وکارچه تاثیری بر زندگی دیگران دارد ویا می تواندمسیر زندگی آنان را با موانع ومشکلاتی توام سازد.
حال با این دو منطق اگر کسی بخواهدبه منادی معرفی کاندیدایی تبدیل شودو یا خود را برای تقبل مسئولیتی کاندیدا نمایدابتدا باید پاسخ دهدکه می داند آن کار و یا فعالیت چه حوزه ها و تاثیراتی دارد تا برمبنای آن بداند که می تواند آن کار را انجام دهد واگر نمی تواندواردآن کار نشود چون ضمان برای اوخواهدداشت و یا اینکه فردی که خود را برای آن کار کاندیدا نموده واو می خواهدکه از اوحمایت نماید آیا واقعا توان انجام آن را دارد و یا نه زیرا که اگراوتوان چنان کاری را نداشته باشد هرکسی بخواهداز اوحمایت نمایدبه نوعی خود را در تمام مصائبی که از طریق او بر حرث ونسل جامعه وارد خواهدشد و حتی آیندگان را نیز با خسارت وضرر مواجه خواهدکرد شریک ومقصر شناخته خواهد شد.
پس حمایت نمودن وکاندیدا شدن چندان هم کار بی حساب و کتابی نیست ووروددر هریک از آنها به دانش و آگاهی هایی نیاز مندمی باشد که بدست آوردن وعمل نمودن به آنها چندان ساده نخواهدبود.
