وبلاگ فرهنگی ،اجتماعی ثمر ابهر

خانوادگی ،اجتماعی،ثمرابهر،وبلاگ

درباره من
«عضو مركز توسعه وبلاگ نويسي ديني خراسان جنوبي با كد عضويت 50051»
به نام خدا
کار را با نام خدایی آغاز می کنم که آرامش دهنده دل هاست خدایی که عشق را آفریدوبه انسان یاد داد که دوست بدارد وامیدوارم در راهی که آغاز نموده ام آنچه از دلم بر می آید بر دل های مشتاق به محبت مردم عزیزمان بنشیند زیرا که من هم به محبت تمام مردم نیاز مندم وبرای جلب آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزم
و امادر باره وبلاگ  ثمر ابهر
پیدایش فضای مجازی و کاهش رسانه های سنتی در شهرستان ابهر و بر خورد سلیقه ای اربابان آنها به اجباربرای ایجاد ارتباط با مردم خوب ابهر استفاده از فضای مجازی را انتخاب نمودم که آرزو دارم در بهره گیری از این امکان مناسب اولا به هوای نفسم اجازه جولان ندهم ثانیا تنها برای ارتقاء سطح فرهنگ منطقه فعالیت نمایم و در نهایت اینکه چیزی را بنویسم که مرضای خداوند متعال و صاحبان حق باشد در این راه چون خود را کم توان و نیازمند کمک می دانم از عموم دوستاران فعالیت های فرهنگی در خواست می کنم که مرا در بجا اوردن رسالتی که بر دوش خود احساس می نمایم یاری دهند.

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی مستمندی در بسته باز کردن
                         "شیخ بهایی"
نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: جمعه نهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت: ۱:۴۱ ب.ظ

ادامه مطلب ایام فاطمیه موقعیتی برای بازخوانی داستان زن به عنوان یک انسان

وقتی می گوییم حقوق زن وبرای دفاع از آن زمین وزمان را به هم می ریزیم کمتربه این واقعیت مهم توجه می کنیم که بگوییم منظورمان از زن موجودی با کدام مشخصات وانتظارات وآرزوهاست وازاین روست که دربسیاری از اوقات جریان های زن ستیز و اساسا مخالف واگذاری حقوق مسلم انسان براحتی ازآن مستمسکی می سازند و با بهره گرفتن از نماد های رفتاری و یا شعارهایی که سر می دهیم امکانات وابزار های مختلفی را برای مقابله و سرکوب هماوایی بوجود آمده برای مبارزه در جهت احقاق حق مسلم بشر بکار می گیرندو از قضای روزگار در بسیاری ازمراحل این امکان را می یابندکه با فضا سازی های عامه پسند حرف حق و خواست منطقی را منحرف و یا تحت مدیریت بگیرند مثلا زمانی که زن می خواهد خود را به عروسکی تبدیل کند و برای برانگیختن حس تحبیب وترحم جنس مخالف خود ملعبه این وآن و ابزارهای مختلف مخل در شرایط سالم فرهنگی گردد آیا می توان او را زن،انسان و دارای حقوق طبیعی یک بشر شناخت و عنوان نمود که این موجود می باید برای خود موقعیتی وجایگاهی داشته باشد واگرکسی و یا جریانی با حقوق اومخالفت نمودجامعه موظف است که برای احقاق آنها هزینه های مبارزه را بپردازد؟

مسلم است که برای دادن پاسخ به این سئوال برخی از دوستان خود را در پشت واژه های مختلفی پنهان خواهند نمود و عنوان خواهندکردکه اینها بهانه های تاریخی می باشند که مخالفان آزادی زن ازآن برای محدود نمودن زن استفاده می نمایند زیرا که به کسی مربوط نیست که فرد درعالم تنهایی خود و یا در خلوت خود چکار می کند ویا بنا به فرمایش قران کسی حق ندارد که با تجسس بی مورددر خصوص زندگی شخصی افرادراه های ایجادحصر و محدودیت را برای آنها فراهم نماید.

اما اگربخواهیم از منظر نه جامعه شناسی و یا روان شناسی علمی بلکه خیلی ساده و از منظر نگاه به این موضوع که انسان زندگی اجتماعی را برای این برگزیده است که در کنارهم وبرای هم زندگی کند و این میسر نمی گردد مگراینکه همه کار ومسئولیت جدی ومستقیمی در ساختن جامعه برعهده بگیرندو در این راه با اعمال خودتمرکز وموقعیت تلاش وفعالیت را از دیگران نربایند متوجه این واقعیت می شویم که اگرکسی با بی توجهی به وظیفه ورسالتی که دارد به طفیلی تبدیل شود که نه تنها کار و تولیدمفیدی نداشته باشد بلکه با فراهم آوردن امکان اخلال درنظم عمومی باعث ازکار و زندگی افتادن دیگران شودآیا می توان برای او حقی قایل بود و به صرف اینکه اوانسان است و باید زندگی کنداجازه داد که خودرا به موجود وابسته وپارازیتی تبدیل کندکه ثمره حضورش برهم خوردن نظم درفعالیت های مفید اقتصادی،فرهنگی و حتی سیاسی گردد؟

مطمئنا کسی قادر به این نخواهد بودکه به این سئوال جواب مثبت دهدو با ازسربازکردن مسئولیت هایی که در قبال ثبات در رفتارهای اجتماعی داردعنوان بداردکه خوب اومی خواهد اینگونه رفتار کندبه کسی چه ربطی دارد شما برویدو جامعه را درست کنید زمانی که مردی دنبال زن بی بندوباری نیفتد مشخص است که زن بی بندوبار حتی اگردنبال مقاصدخاصی باشد خسته می شود و راه دیگری را برای ادمه زندگی در پیش می گیرد.

در ظاهراین نظر ورای منطقی به نظر می رسد ولی چون جامعه یک واحدبه هم متصل تاثیر پذیر ازهم است نمی توان کسی را یله رها نمود تا بتواند فرصت ومنابع مورد نیاز جامعه را با بطالت بهدر دهدواز این روست که دولت به عنوان مظهر تجلی اراده عمومی و قانون به عنوان میثاق مردم برای حفظ کیان واعتبار جامعه موظف می گردندکه با هدایت افرادبرای انجام وظایفی که برای آنها مشخص شده است مانع از برهم خوردن نظم وگسست در میثاق برای پیشرفت وتوسعه شوند واز این روست که بخشی از حقوق فردی هزینه برپایی و استحکام جامعه می گردد هرچند که همین هزینه باعث می شود که افرادتابع مقررات بتواننددر فضای امن استعدادهای خودرا در معرض شناسایی و پرورش جامعه قراردهندوازاین محل خود را به موقعیت های مطلوب برساندو در این امر فرقی نمی کند که فرد زن باشدویا مرد.

مثلا اگربه چهره های تاریخی اززن ویا مردتوجه نمایید ملاحظه خواهیدنمود که همه آنها می توانستند بی خیال منافع ومصالح جامعه باشند و با تن دادن به منطق خور وخواب روزگاربه خوشی بگذارنند اما چون معتقد به این امر بودند که انسان نمی تواند کرامت انسانی خویش را به خور و خواب محدودنماید بلکه موظف است که برای باز گرداندن امور اجتماعی به مسیری که منتج به نتیجه می شود مبارزه نمایدازاین روی مخاطرات فراوانی را به جان خریده اندتا در زمان خودبوظیفه ورسالت انسانی خود عمل کرده باشند و برای آیندگان سرمشقی گردند تا آنها با نصب العین قرار دادن حرفی که زده اند و یا عمل و رفتاری که داشته اندراه خود را برگزینند.

به عنوان مثال شما اگربه داستان زندگی دخترپیامبرگرامی اسلام(ص) توجه فرمایید ملاحظه خواهید نمود که ایشان دربدوتولداز سایه پدری برخورداربودند که برمنطق تجارت حاکم بود و به قولی درخرید وفروش اگر دست به سنگ می زد طلا می گردیدو مادری را در کنار خود می دیدند که دارای توان مالی بسیاربالایی بود ویا به قولی پدر ومادر ایشان قادر بودند که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد برای او فراهم نمایند با این شرایط آیا ایشان نمی توانستندهمچون دختران امروزین که تا حدودی خانواده قادر به تامین احتیاجات آنهاست سربه عصیان بردارندو با رفتارهایی که با فرهنگ خانوادگی ایشان همسویی نداشت و یا با فرهنگ عمومی وحاکم برآن زمان بسیارهم آن را مطلوب می دانست (چون درفرهنگ عرب آن زمان روابط بسیارشبیه به آن چیزی بود که امروزبرخی از مجامع مبلغ ومروج آنند) خانواده را دچارعذاب نماید وبه قولی خودرا همرنگ جماعتی کند که الگوی آنها ابوسفیان وخانواده اوبودند.

درظاهر می شد و حتی می بایست اینگونه می کردنداما اگرنکردندو یا حتی درادواری دیگراززندگی به تمام لذایذدنیوی پشت نمودند و با بلندنمودن علم مخالفت با آنچه که ازاصول منحرف شده بود کاررا بدانجا کشاندند که در بین در ودیواربمانندو ضمن سقط فرزندی که در شکم داشتند سلامت خویش را از دست بدهندو در نهایت هم براثرهمان مشکلات جان به جان آفرین تسلیم نمایند بدان خاطربود که ایشان در دامن مادری عفیفه و پدری الگو واسوه یاد گرفته بودند که انسان آن چیزی نیست که بتواند و یا بخواهدکه فرصت عمررا به بیهودگی تلف کندو یا منابع مادی در اختیار را که می بایدبرای تسهل درانجام وظایف ورسالت خودبه مصرف برساند خرج رفتارها وعادت هایی بکندکه شایسته انسان ودر راستای جایگاه وموقعیت تاریخی او نیست.

آری اگرکسی بیاید وبگوید که حقوق زنی چون فاطمه(س) پایمال شده است ومی بایدکمپین جهانی راه انداخت که ازاین حقوق دفاع شود می توان ویا حتی می باید با چنین فردی همداستان شد و با صرف وقت وامکانات برای فراهم آوردن فضایی روشن که در آن بتوان به تفسیر و تاویل حقوق مشخص زن اقدام نمود تلاش کردزیرا که برآورده شدن حقوق فاطمه(س) وتعمیم آن به حوزه هایی که زنان با ورود درآنها می توانندشخصیت وموقعیت خود را تثبیت نمایندراه را برای تشکیل خانواده ای که وظایف دقیق خود را عملیاتی نماید آماده می سازد،فرزندانی تربیت می شوندکه می دانندبرای جامعه چه چیز هایی اهمیت داردوچگونه بایداز آنها دفاع نمود وزنی از چنین خانواده ای تربیت و وارد اجتماع می گردد که می دانداو کالایی نیست که می بایددست بدست شودو یا برای سرخوشی دارندگان قدرت مالی و سیاسی بزک نماید بلکه می داندکه انسانیست همانند انسان های دیگر که بایدبرای برقراری خیر وممانعت از گسترش شر فعالیت داشته باشد و مسلم است که چنین زنی می تواندبه عنوان یک نیروی تحصیل کرده ماهربرای تمام درد های انسان نسخه بپیچد و برای تربیت فرزندانی توانمند معلمی آگاه شود و برای راه انداختن شوهری که می بایدوظایف پدری را بدرستی به جا آورد عنصری مکمل شناخته شود