وبلاگ فرهنگی ،اجتماعی ثمر ابهر

خانوادگی ،اجتماعی،ثمرابهر،وبلاگ

درباره من
«عضو مركز توسعه وبلاگ نويسي ديني خراسان جنوبي با كد عضويت 50051»
به نام خدا
کار را با نام خدایی آغاز می کنم که آرامش دهنده دل هاست خدایی که عشق را آفریدوبه انسان یاد داد که دوست بدارد وامیدوارم در راهی که آغاز نموده ام آنچه از دلم بر می آید بر دل های مشتاق به محبت مردم عزیزمان بنشیند زیرا که من هم به محبت تمام مردم نیاز مندم وبرای جلب آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزم
و امادر باره وبلاگ  ثمر ابهر
پیدایش فضای مجازی و کاهش رسانه های سنتی در شهرستان ابهر و بر خورد سلیقه ای اربابان آنها به اجباربرای ایجاد ارتباط با مردم خوب ابهر استفاده از فضای مجازی را انتخاب نمودم که آرزو دارم در بهره گیری از این امکان مناسب اولا به هوای نفسم اجازه جولان ندهم ثانیا تنها برای ارتقاء سطح فرهنگ منطقه فعالیت نمایم و در نهایت اینکه چیزی را بنویسم که مرضای خداوند متعال و صاحبان حق باشد در این راه چون خود را کم توان و نیازمند کمک می دانم از عموم دوستاران فعالیت های فرهنگی در خواست می کنم که مرا در بجا اوردن رسالتی که بر دوش خود احساس می نمایم یاری دهند.

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی مستمندی در بسته باز کردن
                         "شیخ بهایی"
نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: دوشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت: ۸:۱۱ ب.ظ

مطمئنا داشتن رهبرانی که بتوانند ازآب جاری کره بگیرندو از هر واحد پولی که در کشورشان رایج است با سرمایه گذاری برای حداکثراستفاده از منابع سودآوری چند ده واحدی را نصیب ملت کنندنعمتی می باشد که به جرات می توان عنوان نمود که در طول تاریخ کمتر نصیب ملتی شده است واگر هم شده آن نگون بخت به درد عدم حمایت ازسوی همان مردمی دچارشده است که او شب وروزش را برای آنها حرام می کرده است مثل امیرکبیر درتاریخ ایران بزرگ مردی که اگر موردحمایت مردم و رهبران ارشد مملکت واقع می شدامروز ما در جایگاهی بودیم که کشوری چون ژاپن از آن برخوردار است جامعه ای با مناسبات بسیاربالای انسانی و در آمدی مکفی که هر کسی آرزومی کندکه ای کاش شهروندی از آن کشور بودزیرا که امروزه دیگر داشتن نیروی نظامی قوی و یا برخوداری ازظرفیت نابودی حتی جهان برای تمدن انسانی ممیزه شناخته نمی شود بلکه دنیا در مسیری حرکت می کندکه محدوده ومرز های آن را اخلاق و عمل به تعهدات مشخص می دارد اخلاقی که بگوید با دیگران به نحوی برخوردکن که دوست داری آنان در رابطه با تو از همان شیوه استفاده نمایند و تعهدی که تو را وابدارد که از آنچه برای تو عنوان امانت داردبه نحوی حفاظت و استفاده کنی که اگر صاحب ومالک مال (و یا آنچه عنوان امانت یافته است مثل قدرت) در تعهد تو شک وریبی اثبات نمود تو به نحوی به دفاع از حیثیتت بپردازی که بالاتر و شفافت تراز آن در تاریخ بشر گواهی وجود نداشته باشد.

براستی آیا امروز در میان تمام ممالک جهان عمل به چنین آرایه های انسانی را در جایی غیراز ژاپن می توانید پیدا کنید جامعه ای که در آن مردم برای همدیگر می میرندو نمی توانند کمترین زیاده خواهی و افزون طلبی را تاب بیاورند ومسئولانش در برابرکمترین ابهامی که به حیثیتشان واردآید تنها گزینه ممکن را خودکشی می دانند تا مردم با دیدن مرگ آنها باور کنند که اگرچه اتهامی قابل اثبات به آنها وارد شده اما این ناشی ازبی توجهی و اهمال آنها بوده و بااین کار او چیزی را برای خودنمی خواسته است.

این درحالیست که در سایرمناطق دنیا چون مسئولان همه چیزرا برای خود می خواهندومردم هم به تبعیت الگو برداری ازآنها به منطق تنازع بقا روی می آورندنه کسی تعهدی را گردن می گیردو نه اگرآبرویی از او تحت عنوان دزدی و یا اختلاس و ارتشاء به میان بیایدبدتلقی می شودتا فرد برای برطرف نمودن آثارسوء روانی آن برای جامعه خودش را بکنشد تا دیگران باور کنندکه او ننگ را برخودنمی پسند.

حال بیایید با این شرایط رفتارهایی ازنوع رفتاررهبران کره شمالی را موردبررسی قرار دهیم تا ببینیم که دوکشور از نظر نژادی و تا حدودی برداشت های فرهنگی مشابه چرا این مقدار در فهم شرایط ازوضعیت متفاوتی برخوردارند ویا به عبارتی ژاپنی که هم پولش را دارد و هم ظرفیت های تکنولوژیکیش این اجازه را می دهدکه به رفتارهای ماجراجویانه بپردازد چرا در پی دست یابی به صنعت پیچیده برای ساختن بمب هسته ای نیست (اگرچه که صنعتش را دارد اما ازآن دراموری استفاده می کند که نتیجه آن افزودن به رفاه مردمش باشد)در حالی که کره شمالی نه پولش را دارد،نه ظرفیت علمیش توان آن را برای اوایجادنموده که اگرخطری تهدیدش کرد(همانگونه که الان درآن شرایط خودرا گرفتارنموده است) بتواندبه دفع تهدید وخطر اقدام کند دنبال دست یابی یا بهره برداری از فن آوری رفته است که تازه فلسفه وجودی آن حتی اگر منطقی به نظر برسدبرای کره جنوبی اولاترمی شودتا کره شمالی زیرا که این کشورنه از موقعیتی استراتژیک برخوردار است که بشود گفت چون تهدیدی مستمر فراروی اووجود دارداونیاز مند به این است که برای دفاع از خود به سوی تولید انبوه سلاح های کشتار جمعی برود و هزینه های تولید ونگه داری آن را بپردازد |(زیرا که انرژی و یا صنعت هسته ای درست است که می تواند تامین کننده برخی از نیاز ها ومطالبات دستگاه های سیاسی باشد اما هزینه های نگهداری و به روز نمودن آنها چنان سنگین است که کمتر کشوری راضی می شود که آنها را بپردازد مگرآنکه بتواند چندمنظوره از آنها بهره ببرد) و نه دارای ظرفیت رقابتی برای در اختیار گرفتن بازارهای جهانی ومنطقه ای است که بشود گفت این کشور صنعت هسته ای در حوزه نظامی را نیاز دارد تا بتواندامنیت حضور و سهم بری از اقتصادجهانی را برای خودتامین کند ونه کشوری همسایه داردکه به این صنعت مجهز شده باشدو با اودشمنی دیرینه ای داشته باشد که بگوییم کره شمالی همانند هندویا پاکستان نیازبه تامین امنیت خوددارد.

با این تفاسیرپس چرا رهبران کره شمالی درزمانه ای که به قولی یک دلار از دل سنگ در می آید و رهبران آینده نگر ممالک بایداین در آمد را تنها برای تامین آینده ای خوب برای فرزندانشان ویا رفاه مردمانشان بکار گیرندبه آنها مشقت وعذاب می دهند تا جایی که مردم با عدم دست یابی به اطلاعات ودانش به روز عملا به ماشینی تبدیل می گردند که فرمانش دست راننده و تعمیر ونگهدارش دست مکانیک است وآنگاه دلاری بدست آمده از صخره کره شمالی را به موشک های چند ین میلیون دلاری تبدیل می سازند و با الودن محیط ریست وجو وبالای جو خودرا تنها مدافع حقوق محرومان در برابرامپریالیزم امریکا معرفی می نمایند. (براستی آیا نوع رژه نظامیان،نوع پوزیش مردم در زمان دادن شعار و...نمایه ای زیبا ازاین واقعیت نیست که مردم در کره شمالی به ماشین تبدیل شده اند؟)

درست است که کار مبارزه با جهانخواران تنها با ایستادگی و پا پس نکشیدن در برابرزیاده خواهی آنها میسر می شوداما بنا برمنطق فرزند زمانه بودن این زمان برای مبارزه راه هایی غیراز راه های معمول در دهه های ابتدای ومیانه قرن بیستم را طلب می نماید که یکی ازآنها تلاش بی امان برای کسب مهارت های لازم جهت رقابت برای کسب سهمی بزرگ از اقتصاد جهانی است واز این روست که می توان کره جنوبی زا ضدامپریالیست تراز کره شمالی دانست زیرا که رهبران این کشورامروزه توانسته اند با درایت در بهره بردن از امکانات وفرصت ها هم به مردم خود رفاه را تقدیم دارندوهم اینکه با کشاندن کشور در میان کشورهای توسعه یافته جایگاهی برای خود ساخته اندکه کشوری چون امریکا برای حفظ توازن قوا در منطقه خودرا موظف به دفاع از کره جنوبی یافته است (حتما برخی از دوستان حضورامریکارا در دفاع وکمک به کره جنوبی بدلیل وابسته بودن رهبران کره جنوبی به امریکا خواهنددانست)

بایدباورداشت که امروزبرای دست یابی به توسعه و حتی پیشرفت هرجامعه ای به دو عنصربسیار لازم برای پیشرفت نیاز دارندکه یکی از آنها مشخصا سرمایه می باشد که با به باد دادن درآمدهای بدست آمده ازطریق فروش کانی ها ازطریق ساختن موشک های چند ده میلیون دلاری و فرستادن آنها به سینه آسمان لایتناهی چنین سرمایه ای بدست نمی آید ودومین آن فکرسازمان یافته و منطبق برشرایط روزاست که مشخصا این عنصرهم با سخت گرفتن وبستن راه فکرکردن به منافع ومصالح کشور ووادار نمودن مردم به تاییدتنها یک فکر و رای که توسط حزبی واحد ومتعلق به یک قرن پیش نه تولید می شودونه اشتیاق برای تولیدآن در کسی ایجادمی گردد.

واقعیت تلخ عقب ماندگی و زجر مردم کره شمالی داستان تلخ زندگی اکثریت قریب به اتفاق مردم جهان می باشد اما بسیاری ازاین مردمان همانندمردمان کره شمالی به دلیل الینه شدن در برابرتبلیغات مسموم سازمان های موظف به دورنگه داشتن آنان ازواقعیت ها نمی دانندکه همه این قیل وقال ها تازه نقشه وترفندی می باشدکه امریکا وقدرت های غربی برای عقب نگه داشتن آنان راه انداخته اند زیرا که با وجود رهبران دوراز دانش و آگاهی های به روز و ساختاری بسته وفاقدتحرک اجتماعی چون کره شمالی منطقه خاور دور هیچ گاه روی آرامش و نگاه واقعی انداختن به گرفتاری های خود را نخواهدیافت مگرآنکه این رهبران بدانندکه تنها راه مبارزه با امریکا در شرایط حاضر آرامش و پرداختن واقع بینانه به عقب ماندگی ها و عوامل حضور و استعمار واستثمار امریکا در منطقه می باشد تا با دست کشیدن ازرفتارهای اوانتاریستی زمینه را برای ارائه تحلیل درست ازواقعیت ها واستفاده بهینه ازمنابع و فرصت ها فراهم آورند وازاین روست که می بایدگفت زنده باد حامد کرزای رهبر افغانستان که گفت امریکا با آتودادن به دست طالبان برای انجام فعالیت های تروریستی زمینه را برای باقی ماندن طولانی تر درافغانستان فراهم می کند و بدبخت طالبان افغانی که با رقصیدن به ساز امریکا این امکان را برای او فراهم می سازد که بماند و با استخراج و خارج نمودن منابع مادی و فراری دادن مغز های قادربه ایجادتغییر علمی در آن باعث عقب ماندگی و فلاکت مردم می شوند.

به اجمال آنکه رهبران کره شمالی امروز راه به خطا می روندو یا به نوعی می شود گفت که شیپور را از سر گشاد آن می زنندزیرا که اگربه اطراف خودنگاه دقیق و عالمانه ای داشته باشندمشاهده خواهندنمودکه خیلی کمونیست تراز آنها امروز در روسیه وچین خود هماهنگ با امپریالیزم مایه استعمار و ویرانی آسیا وتمام کشورهای فقیرجهان شده اند و آنها تازه اگر بتوانندبه پای این دوکشور برسند کاری را خواهند کردکه امروز آنها می کنندپس بهتراست به خودبازگردندو با اصلاح روش های مدیریتی خوداگر نمی توانند مانند دیگرکشورهای جهان دنبال منافع خودباشندحداقل مثل روسیه وچین راه درست زندگی کردن ازنوع کمونیستیش را پی بگیرندتا مردم کره شمالی هم بتوانند زمانی ازعمرخودرا با برخورداری ازتمام مواهب علم وتکنولوژی سرکنند.