بدون اغراق مشارکت درترسیم سرنونشت فردی و اجتماعی وظیفه ای می باشد که بر ذمه انسان واجب ولازم می باشد و نه تنها هیچ نظام فکری و سیاسی برنمی تابدکه افرادزیر بلیطش از چنین مشارکتی طفره بروندبلکه وجدان هم به کسی این اجازه را نمی دهدکه با بی تفاوتی وعدم حضور مسئولانه این اجازه به افراددیگری داده شودکه برای آدمی سرنوشت تعیین کنند هرچندکه از بدو پیدایش انسان متمدن ویا حتی اززمانی که موضوع انتخاب به هرشکل وعنوانی مطرح گردیده بوده است عواملی که به صورت مستقیم ویا غیرمستقیم برموضوع انتخاب سایه انداخته است ومدارآن را از حیطه قدرت فردخارج نموده ودر اختیار مجموعه های گذارده است که دربسیاری از اوقات منافع خود را برمنافع جمع ارجح می دانسته اند.
اما اگرازخوب و یا بدبودن دخالت مجموعه های مختلف و تاثیرتعیین کننده آنها درموضوع انتخاب بگذریم وبگوییم که انشاالله همه چیز برطبق منفعت ومصلحت عموم مردم است وخدای ناکرده هیچ اراده ای بیرون از پروسه قانونی و مشروع انتخابات تلاش نمی کندکه آن را در کانال منافع خودجاری سازد لازم می آیدکه به این موضوع پرداخته شود که جدای از مشروعیت دخالت در سرنوشت عوامل والزامات دیگری نیز وجود دارند که فرد و گروه های فعال سیاسی اجتماعی را وا می دارد که برای مشارکت درآنچه که نام پروسه انتخابات می یابد چه به عنوان کاندیدا و یا شهروندعلاقه مندبه فعالیت وحضوردر آن شرکت نمایندکه فهرست واربه برخی از آنها اشارت می نمایم
1- حقانیت دیدگاه ها
مدیریت برمنابع و فرصت ها که می توان آن را مهمترین عنصر ساختاری جوامع مدرن دانست برمحوریت جهان بینی که ازطریق ایدئولوژی مبتنی بربایدها ونبایدها اعمال می گردد و اصول علمی که درقالب و قاموس آندو نحوه فعالیت وادامه انسان را مشخص می دارد صورت می گیرد واز آنجا که برداشت های فردی و گروهی و شرایط زمانی ومکانی این عناصررا تحت تاثیر قرارمی دهد تا جایی که برای اعمال برخی ازسیاست ها ممکن است که بخشی از بایدها ونبایدها و یا اصول و قواعد علمی تعطیل گردد وازاین روست که می توان عنوان داشت که آنکه بتواندبهترین راه حل مشکلات و برون رفت از معضلات را به جامعه ارائه دهد می بایدبرصدر نشیندو مسئولیت مدیریت برمنابع و فرصت ها را دراختیاربگیرد واین رقابتی را می طلبد که بایدبرای حضوردر آن ازامتیازات ویا ویژگی های برخوردار بود که سعی می کنم به برخی ازآنها اشاره مختصری بکنم
الف- ذوق مطالعه وتحقیق
بایدباورکنیم که حضورجدی و اثر گذاردر مسائل اجتماعی مخصوصا درعرصه کلان ملی بدون داشتن زمینه های فکری ومطالعاتی قوی ممکن نخواهدبود و یا اینگونه نیست که هرکسی دست چپ وراست خود را تشخیص داد بتواندخودرا یک پا مردجنگی و موثردرحال و روز کشور معرفی نماید و با اندک بضاعتی که دارد به میدانی وارد شود که فعالیت در آن به ره توشه ای انبوه ازتجربه و دانش نیازدارد وتاسف یارآنکه با راه انداختن غوغا و استفاده از کانون هایی که فقط می خواهندکه منافعشان تامین گردد خود را به اریکه ای برساندکه بد وخوب جامعه در آن متعین می گردد.
ما بایدبپذیریم که بسیاری ازگرفتاری هایی که همینک ما را زمینگیرنموده است و این اجازه را نمی دهدکه بتوانیم مطابق با شرایط جهانی و بضاعت داخلی موفقیت هایی را بدست آوریم ناشی ازآن است که مسئولان ومدیران ما اعم از فعالان درعرصه های مقننه ،قضاییه و بخش های وسیعی ازمدیران حوزه های اجرایی خودرا ازچالش های علم بنیان که نیاز آنها به وقت گذاردن برای مطالعه است دور نگه می دارندتا جایی که ممکن است حتی آنها درتمام عمرشان و یا در تمام مدت دوران مدیریتشان وقت برای مطالعه حتی یک جلدکتاب و یا حتی روزنامه های کثیرالانتشار و یا گوش دادن به اخبار از صدا و سیما را برای خودفراهم ننموده باشند. مسلم است که با چنین پس زمینه هایی از ذهنیت ودرک مسائل اجتماعی نمی توان برای توسعه همه جانبه و پیشرفت فراگیرطرح وبرنامه ارئه داد
ب- مجموعه هایی که بتوانند برای شناسایی وبررسی کمبودها و نیاز مندی ها برنامه داشته باشند.
زندگی انسان تابعی از کمبودها(چیزهایی که امروز باعث کندی در فعالیت ها و یا احساس رفاه می شوند)ونیاز مندی ها(چیزهایی که با عنایت به نرخ رشد جمعیت،گستردگی سطح دست بابی به اطلاعات و تغییرات وسیع در حوزه فن آوری های نوین فردا کمبودهایی را ایجادخواهندنمود)می باشد و هرکسی بتواند درک واقع بینانه ای از این دو مولفه داشته باشدو با بیان روشن و برنامه های شفافی برای شناسایی وبررسی آنها اقدام کندمسلم است که مورداقبال مردم و همراهی آنان در تمام فعالیت های اجتماعی خواهدبود
2- نیروی انسانی موردنیاز
بواقع زمانی که از منابع سخن به میان می آید ووجود فراوانی آن را برای دست یابی به توسعه امری حیاتی محسوب می دارند مجموعه هایی می توانند خود را برای فراهم آوردن امکانی برای موفقیت آماده ومهیا نشان دهند که ساختارخود را در میزان دسترسی بدانها موفق نشان دهند برای چنین امری مخصوصا در موضوع نیروی انسانی نیازبه این هست که هرمجموعه ای خود را در فراهم آوردن آیتم های ذیل موفق نشان دهد.
الف- شناسایی وتربیت نیروی انسانی موردنیاز
به جرات می توان عنوان نمودکه تشکیلات سیاسی ،اجتماعی بدو دسترسی به منبع عظیمی از نیروی انسانی در سطوح صف و ستادنمی تواندخودرا روی پا نگه داردو یا برای بدست گرفتن قدرت پا به یراق نشان دهد چنین الزامی تمام مجموعه های فعال دراین عرصه ها را وارمی داردکه با دراختیارگرفتن نهادهای آموزشی و یا ایجادچنین نهادهایی در درون مجموعه های خود نیروی موردنیاز خودرا شنایسایی و پرورش دهند.
ب- داشتن بانک اطلاعاتی جامع دررابطه با نیروی انسانی
بحث استفاده بهینه ازفرصت ها امروزه تحت عناوین مختلفی موردهمت واقع شده و جوامعی توانسته اند با استفاده به موقع از نیروی انسانی آموزش دیده و شناسایی شده ورود صدمات به منابع و ظرفیت های طبیعی و انسانی را به حداقل برسانندو یا با استفاده حداکثری ازمنابع حداقلی موقعیت مناسبی را برای بهره برداری ازامکانات و فرصت ها فراهم آورند مشخص است که این امرمیسرنمی شودمگرآنکه در درون مجموعه های سیاسی بانک اطلاعاتی در خصوص نیروی انسانی تشکیل شودتا با استفاده ازآمار داده پردازی شده در خصوص ظرفیت ها و قابلیت های موجود بهترین گزینش بوقت ضرورت صورت پذیرد.
3- اقبال عمومی برای حمایت ازبرنامه ها
می گویندعنصری سیاسی بدون برخورداری از محبت مردمی وحمایت آن نمی تواند دوام داشته باشد ویا به عبارتی فضای حیاتی یک مجموعه سیاسی بستگی تام دارد به میزان فضایی که جامعه با پذیرش آن مجموعه از طریق محبوبیت،مقبولیت و مشروعیت دراختیارش می گذارد هرچنداین مفاهیم عمدتا مربوط به مبارزات چریکی می باشداما قانون همه شمولیست که شامل حال تمام فعالان درعرصه سیاست می گردد که برای برخورداری از آن یک مجموعه سیاسی می باید
الف- بتواند با مردم خود رابطه معقولی برقرارنماید
درست است که جامعه انسانی سطح دانش و یا آگاهی خود را با افزایش حضور ومداخله آگاهان خوددر تصمیم سازی ها گسترش می دهدو این موضوعی متغییرمی باشداما آن مجموعه ای می تواند گسنردگی اقبال عمومی را متوجه برنامه های خودکندکه بتواندبا فرستادن نیروهای آموزش دیده خودبه میان مردم آنان را در موضوع تصمیم سازی با دریافت نیاز های واقعی مردم دخیل سازد
مجموعه ای که نتواند با مردم خود ارتباطتاثیرگذار و جهت دهی برقارنمایدمسلم است که نخواهدتوانست با دریافت مطالبات واقعی مردم از چیزی بگویدکه خواست واقعی مردم وبرانگیزاننده علایق آنان درحمایت ازآن مجموعه باشد.مردم دوست دارند حرف خود را اززبان کسانی بشنوند که با آنها ارتباط عاطفی خاصی برقرارنمودهاندو کمتربه حرف کسانی گوش می دهندو یا حمایتشان را شامل حال کسانی می کنندکه کلامی را به زبان می آورند که مردم آن را کمترمی فهمندو یا آن را درد ومشکل خودنمی دانند.
ب- شعارها وعده هایش با معیارها و ارزش های مورد وثوق جامعه همخوانی داشته باشد
مشخص است که وعده های مجموعه های سیاسی در عمل نقشه راهی می باشد که افق دیدمردم را روشن می سازد و به آنها می باوراندکه اگربه آنچه که از سوی آن گروه ویا مجموعه مطرح شده است دل ببندد شرایط مناسبی را در آینده مشاهده و تجربه خواهدکرد برای رسیدن به چنین وضعیتی باید گروه های مختلف و یا مجموعه های فعال در عرصه های مختلف سیاسی بدانندکه برای تابع نمودن و یا امیدوار ساختن مردم به برنامه های خود باید
1- معیارهای مورد قبول و اندازه گیری جامعه را در برنامه های خودبگنجانند
معیارها به ما می گویندکه در جامعه چه شرایطی مهم شناخته می شوند وبرای گذر از شرایط با اهمیت چگونه بایدعمل نمود مجموعه ای سیاسی که معیارهای محوری جامعه را نمی شناسدو یا می شناسد و بدان وقعی نمی نهدمسلم است که نخواهدتوانست با مردمی که تلاش دارندتا جایگاه وموقعیت معیارها را محترم بدارندبه توافقی عملی برسندو آنها را به وعده های خود امیدوار سازند.
2- ارزش های مورداتکای جامعه چه می باشند وچگونه بایدرعایت گردند؟
وقتی از ارزش های اجتماعی سخن به میان می آید گروهی فکرمی کنندکه ارزش ها عبارت از مفاهیمی اختصاصا عقیدتی و یا جایگاه های مربوط بدانها می باشد در حالی که مفهوم ارزش چیزی فراتراز این موضوع های خاص می باشد به نحوی که ارزش همانا تمام چیزهایی می باشدکه در جامعه محترم ومهم شمرده می شوند وازاین روی مجموعه های سیاسی ابتدا بایدبا فراخواندن دانایان قوم دنبال این باشندکه درجامعه هچیزهایی مهم تلقی می گردندتا با اقداماتی ضمن رعایت حرمت آنها اقدامات خود را برمحوریت آنها سازمان دهی نمایند.
به اجمال آنکه مجموعه های سیاسی چون اصلاح طلبان که طیف وسیعی از فعالان سیاسی را تشکیل می دهند قبل ازهر اقدامی در خصوص مراجعه به علایق ووابستگی های مردم به آنها بایدبه خودبازگردندتا جواب بدهندکه آیا در تشکیلات خود مخصوصا در شرایطی که امروز برجامعه ما حاکم هست و آثاربسیار وحشتناکی که از سوء مدیریت ها در دوران دو دولت نهم دهم بر جامعه باقی مانده است توان وظرفیت آن وجود داردکه بتواند با عنایت به الزامات موردبحث قادربه رفع عوارض موردبحث و هدایت جامعه به سوی دست یابی به توسعه فراگیر وپیشرفت همه جانبه باشد ؟این سئوالیست که پاسخ بدان چندان سخت نخواهدبوداما اگر پاسخ داده نشود و صرفا برای آنکه گفته شودما هم سهمی در بازی قدرت داریم ومی خواهیم ازآن برای راه انداختن انتظارات ودست یابی به مطالبات واقعی خوددرانتخابات شرکت کنیم مسلما اگرموفقیتی بدست آیدراه بسیارسختی را پیش پای آنان خواهدگذاردکه رد شدن اگرازآن غیرممکن نباشد حداقل بسیارطاقت فرسا خواهدبودکه با بضاعت تشکیلاتی اصلاح طلبان امکان آن خیلی کم خواهدبود.