تاريخ: یکشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۲ ساعت: ۹:۳۲ ق.ظ
شهر خوب ومختصات آن
یادم می آید که در مطلبی با عنوان شهر خوب چگونه شهری است به این نکته پرداختم که شهر خوب برای شهروندش امنیت،اعتماد و آرامش ایجادمی کند و متاسفانه تا به امروز فرصت مجددی فراهم نیامد تا با پردازش دقیق این سه مولفه بگویم که چگونه می توان اعتماد،امنیت و آرامش در مردم ایجادنمود و یا وجود این سه مولفه در ساختار یک شهر چگونه به خوب بودن آن شهر منتهی می گردد اما امروزکه موقعیت چنین پردازشی فراهم آمده است نیاز به این است که ابتدا تعریف و تفسیر روشنی از امنیت،اعتماد وآرامش ارائه شود تا مشخص گردد که متولیان امور شهری از چه طروقی می توانند و یا باید در پی برقراری امنیت،اعتماد و آرامش در شهروند باشند؟
امنیت در لغت نامه دهخدا بی خوفی،امن وبی بیمی ودر فرهنگ نامه معین ایمنی ،جای امن و درامان بودن معنی شده است واگر شهر را محلی محسوب داریم که به شهروندان خود امنیت می دهد می توان گفت که شهر موظف است تا با امنیت دادن که در لغت نامه تحت عنوان راحت و آسوده و بی بیم گردانیدن است شهروند خودرا برای ادامه زندگی امیدوار سازد.با این حساب شهرخوب شهری است که می کوشد تا با برطرف نمودن ترس شهروندان خود را به آزادی برساندزیرا که در تعریف آزادای آن را گذر و بی اعتنا شدن نسبت به ترس می انگارند که از بدست آوردن آگاهی از مجهولات بدست می آید پس تا بدینجای کار مشخص شد که شهر خوب با تامین امنیت آزادی را به شهروندان خود هدیه می نماید که در باب هریک از آنها در ادامه بحث صحبت های مطولی ارائه خواهد شد.
اعتماد در فرهنگ نامه معین تکیه کردن . برگزیدن . کاری را به کسی واگذاشتن . اطمینان ودر لعت نامه دهخدا اعتماد به مفهوم بشب سیر کردن گرفتن ،بشب بر مرکب سیر سوار شدن آمده است که اگر با تعمیم این مختصات بخواهیم شهر خوب را تعیین محدوده و تفسیر ویژگی کنیم متوجه خواهیم شد که در چنین مکانی شهروند با اطمینان یافتن به فرصتی که برای او مقرر شده و امکاناتی که می تواند از آنها برخودار شود می تواند برای خود برنامه زمان بندی شده داشته باشد و ازتمام ظرفیت و توان خود برای تحول و تغییری که می تواند مناسب شان او و منزلت شهر باشد به فعالیت بپردازد زیرا می داند که هیچ موجودیتی قادر نخواهد بود که او را از داشتن فرصت و امکانات دراختیار و یا حتی مورد نیاز محروم گرداندو یا با ایجاد محدودیت مانع از آن شود که او نتواند از ظرفیت های خود برای ایجاد آنچه که برای او موقعیتی آرمانی و یا حداقل مطلوب شناخته می شود استفاده نماید.
آرامش در لعت نامه دهخدا به آرامیدن،سکون ودر فرهنگ نامه معین آرامیدن . وقار، سنگینی . خواب کوتاه و سبک . فراغت ، آسایش . صلح وآشتی و سکون معنی شده است که اگر قرار بر این گذارده شود که این معیار ها و یا متغییر های رفتاری را در قالب و قاعده شهرمورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم می توان گفت که در شهر خوب شهروند پس از تمام تلاش و تکاپویی که برای تامین نیاز مندی ها و رفع کمبود ها دارد و یا فعالیت هایی که برای بجا آوردن مسئولیت ها و رسالت خود به انجام می رساند فرصتی می یابد و یا شهر خوب برایش فرصتی را فراهم می کندکه به تعطیلات برود و یا با غنودن در سایه دست آورد های خود لذتی را از زندگی ببرد که در آرزو وانتظار آن بوده است .
خوب با این تفاسیر موجز مشخص شد که شهرخوب تنها با فراهم آوردن شرایطی که در آن شهر وندان خود را بدور از خطر جهل ،خیانت و برهم خوردن آرامش بیابندبوجود می آید و در شهری که مردم مخاطراتی را از جانب جهل،خیانت و در نهایت عوامل بر هم زننده آرامش متوجه خود ببینند مسلم است که آن شهر را مناسب برای خود نمی یابندو ازبودن در آن لذت نمی برندویا نمی توانند هنگام نام بردن از آن عنوان و یا صفت خوب را بدان اطلاق کنند.
از سوی دیگر بایدبه خاطر داشت که چون شهرخوب خود به خود بوجود نمی آید و یا ابتدا به ساکن شهری وجود ندارد که ممیزه خوب بودن را با خود داشته باشد وباید شهروندان خوبی برای برپا داشتن چنین شهری اقدام نمایند این شهروندان هم نیازبه این دارند که ممیزاتی را درخود تامین کنند تا با اتکاء به آنها بتوان شهر خوب را ایجاد نمود که بر مبنای مختصات شهر خوب می توان گفت که شهروند خوب باید
الف- بداند که به امنیت نیاز مند است وبرای تولید آن تلاش نماید.
ب- بداند که نباید به کسی خیانت کند و یا امانت خود را به خائن نسپارد.
ج- بداند که همه چیززندگی کار و کار وکار نیست بلکه او به استراحت و آرامشی نیاز مند است که بایدتامین گردد.
تا با این درک و تلاش برای دست یابی به آنها درعمل بنیاد شهری را بگذارد که با تشکیل آن نهاد هایی برای برقراری امنیت،اعتماد و آرامش بنیاد گذاری گردد زیرا تا شهروند معتقد و علاقه مند به مشارکت در شکل گیری بافت منسجم برای شهر اقدام به فعالیت ننماید و هزینه های مربوطه را با جان ودل پرداخت نکند مسلم است که شهر خوب و دارای امکانات و مهیای به امنیت تشکیل نخواهد گردید.
اما بایدبه خاطر داشت که تربیت شهروندی که در او سه درک نیاز به امنیت ،معتمد به انتخاب بهترین و آرزومند داشتن موقعیتی آرام وجود داشته باشد به این آسانی ممکن نخواهد بود ویا به عبارتی شهروندی را نمی توان پیدا نمودکه ازمادربرای مشارکت در ساختن شهری خوب بدنیا آمده باشد و یا کسی باشد که از همان ابتدا بداند که به شهری نیاز مند می باشد که درآن امنیت به مفهوم کامل آن برایش فراهم است ،کسانی مسئولیت ها را بردوش دارند که مورد اعتماد ترین و یا امین ترین مرمان می باشند و در نهایت اینکه شهرمورد بحث تمام امکانات را برای آرامش او فراهم خواهد نمود بلکه چنین شهروندی باید با قرار گرفتن الزامی در یک فرایندتعلیمی و تربیتی برای مشارکت در ساختن چنین شهرارزشمندی آماده شده باشد و یا اینکه شهراو را برای چنین کاری آماده نموده باشد .
پس می توان گفت که شهر خوب در گرو وجود شهروندخوب است و شهروند خوب تربیت نمی شود مگر آنکه شهر امکانات چنین تربیتی را فراهم نموده باشد واین زنجیره ای متوالی از ارتباط بین شهر و شهروند را تداعی می نماید که تا ایجادنشود و استمرار نیابد امیدی به تداوم فرهنگ و تمدن انسانی نمی تواند داشت .درادامه بحث به تاثیر امنیت ،اعتماد و آرامش در خلق شهر و شهروند خوب خواهیم پرداخت.
