تاريخ: جمعه بیست و نهم آذر ۱۳۹۲ ساعت: ۵:۲ ب.ظ
همه ما به نوعی با این پدیده روبرومی باشیم که دیگرجوانان ما دل ودماغ درس خواندن وبه قولی کسب علم ندارندواگرهم در جایی ثبت نام می کنند و عنوان دانشجو می یابند بیشتربرای آن است که سرخورده ازبیکاری شده اند ویا جایی را می خواهندکه چندصباحی وتحت عنوانی مشغول شوند ونام وعنوانی برای خودداشته باشند .
این پدیده اثرات بسیارتلخی را برای جامعه ما درپی داردکه اگرموردتوجه قرارنگیرد وبرای کنترل سرعت فراگیری ومیزان تخریبی که دربخش منابع انسانی برجای می گذارد که جبران آن اگرغیرممکن نباشدحداقل بسیارسخت و طاقت فرسا خواهدبود
درچرایی ابتلای جامعه به چنین دردمهلکی می توان به این نکته اشاره داشت که جامعه ما متاسفانه ازصفت ویا خصوصیت آموزندگی که امکان آن را فراهم می نمایدتا فردبداندکه برای انجام تعهدات و رسالت اخلاقی خوددرقبال آنان که سرنوشت خودرا به اوسپرده اندچه دانشی را فرابگیرد وچه مهارت هایی را ازمتن آن دانش استخراج نماید دورگردیده است وگرنه اگرآموزنده بودوبرای آموختن خودرا به در ودیوارمی زد مسلم بودکه اجازه نمی داد چنین فرایند مذمومی براحوال آن مسلط گردد
جامعه آموزنده جامعه پویایی است که ازگذشته وهمسانی امروزو فردا با آن گریزان است،برای تغییر سرمایه گذاری می کند وازآن استقبال می کند،خودرا امانت دار نسل های آینده می داندومراقبت می نماید که درامانت خیانت ویا بی توجهی نکند،برای دانش حرمت قائل است ومعیارمحبوبیت ومقبولیتش شکافتن طبیعت برای پاسخ دادن به نیازهای خوداست،طبیعت را دوست می دارد وتلاش می کند که کمترین آسیب را بدان واردکند،مردمانش را می پرستد وتلاش می نمایدتا روابط آنها را برمناسبات علمی وعقلی استوار دارد و....
واینها معیارهای ارزشمندی می باشند که می توانندگواه صادقی برای توسعه یافتگی وپیشرفت باشند
