تاريخ: سه شنبه سوم دی ۱۳۹۲ ساعت: ۱۱:۳۸ ق.ظ
درشمارگان اخیر مختصات سیاست مذموم که ازسوی بنی امیه اعمال می گردید وامام حسین(ع) برمبنا وتاثیر آنها وظیفه می یافت که به نهی حاکمان با هر قیمتی بپردازداشاره نمودیم ودراین بخش ازمطلب به خصوصیت دیگری که حاکمیت اموی ازآن برخورداربود و با اعمال آن روندجاری تبلیغ اندیشه دینی و ایجادجامعه اسلامی را با مشکل مواجه می کرد وبا عنایت بدان امام حسین (ع) الزام به آن می یافت که قیام نماید اشاره می نماییم وتوضیحات جامعی دراین خصوص ارائه می کنیم
حکومت اموی و انحطاط درارکان جامعه اسلامی
وقتی ازقیام امام حسین(ع) و حوادث مربوط به عاشورا سخن به میان می آید مطمئنا نمی توان درعلت یابی آن نسبت به موضوع انحطاط درارکان ساختاری جامعه اسلامی که ناشی ازاقدامات امویان بوداشاره ای ننمود زیرا آنجا که امام (س) با صدای رسایی درصحرای کربلا به فریادبرمی آیندکه اگردین جدم محمد(ص) جز با ریخته شدن خون من یاقی نمی ماند پس ای شمشیرها دریابید مرا (نقل به مضمون)این به مفهوم آن است که ایشان بروزانحطاط را دریافته بودند وازاین روی و برای آنکه با قیام خود الگویی را برای احیای مجدداهداف اسلامی ارائه دهند قیام محرم سال شصت ویک هجری را بنیان گذاردند وبا برجای گذاردن داستان وحماسه ای بزرگ فرایندانحطاط را بایکوت نمودند.
برای درک حسی موضوع انحطاط ورابطه آن با قیام عاشورا لازم است نکاتی جامعه شناختی را خدمت دوستان گرامیم وبه اختصار ارائه دهم
همانگونه که می دانیداجتماع انسانی برای بهره بردن حداکثری از توان خلاقیت انسان ایجادمی شود که برای رسیدن به این ظرفیت نیازبه آن هست که عدالت بنیان گیرد،اتحاددربین مردم حاصل آید،امربه معروف ونهی ازمنکر درنهادمنش وشخصیت فردی واجتماعی نهادینه گردد،قوانین برای ممانعت ازبروزوعمومی شدن فسق وفجور تدوین وجاری گردد که اگرچنین شودگوییم که جامعه ای انسانی شکل گرفته است که درلوای آن آدمی می تواند با بررسی و شناسایی ظرفیت های خود وطبیعت وشناسایی و تربیت استعدادهای خودو طبیعت امکانات وفرصت درست زندگی کردن وپیگیری اهداف خلقت را برای خودودیگران فراهم نماید ویا به عبارتی انسان تنها درسایه پیدایش یک اجتماع مبتنی بر عدالت،اتحاد،امربه معروف ونهی ازمنکر وحاکمیت قانون می تواندرسالت خودرا دنبال کند و وظایف خویش را محقق سازد.
واسلام به عنوان دین الهی وتوسط نبی گرامی (ص) برای محقق ساختن این چهارعنصر به انسان نازل گردید و بتوسط ایشان وبا همراهی صحابه کبارشان پایه هایی جامعه ای که این چهار عنصر را در درون خودداشته باشد بنیادگذارده شد که الحق هم درایجادآن موفق عمل نمود زیرا که درزمان حیات رسول الله(ص) عدالت مستقر،اتحاد عملی ،امربه معروف ونهی تز منکرجاری و قوانین واصول دینی حاکم بر امورات مردم بود اما مرگ نابهنگام پیامبر(ص) و اقداماتی که پس ازایشان وبا تکیه برعصبیت های قومی و قبیله ای شکل گرفت تا حدودی زمینه را برای نادیده گرفتن عناصرفوق فراهم نمود وسقوط ویا شیب ملایمی را برای عدول از رعایت حرمت این جهارعنصرفراهم ساخت
که این حرکت در زمان حکومت امویان مخصوصا معاویه کاملا شکل اجرایی وعینی گرفت و منجربه برقراری حکومتی شدکه تنها نام اسلام را داشت زیرا که به جای عدالت تبعیض های قومی وقبیله ای،به جای اتحاد عمومی پیدایش وتسلط عوامل سرکوب،به جای امر به معروف ونهی ازمنکر،تملق وچاپلوسی ودرنهایت به جای اصول وقوانین عرفی ودینی میل و اشتیاق خلیفه حاکم گردید وازجامعه اسلامی جز نام چیزی برجای نگذارد
دراینجا لازم است برای تبیین شرایطی که امویان ایجادنمودند اندک اشارتی به آیات قران درخصوص جامعه اسلامی و علل انحطاط درآن بنماییم تا مشخص شودکه چرا امام حسین(ع) برای بازگرداندن و یا ایجادامکان ادامه حیات برای دین اسلام مجبورمی شوند
درقرآن کریم امور حکومتی و اداره کردن آن به عقل مردم واگذار شده است اما اگر موردمشکلی پیش آمد که ممکن بودبراثر ابرام اختلافی را موجب شودبرمبنای نظر قرآن که می فرماید:
«يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم فان تنازعتم في شيء فردوه الي الله والرسول، ان كنتم تومنون بالله و اليوم الاخر ذلك خير و احسن تأويلا»
«هان اي مؤمنان! از خدا، پيامبر و اولي الامر خود پيروي كنيد و چون در چيزي نزاع كرديد اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد، آن را به خدا و پيامبر ارجاع دهيد، اين كاري پسنديده است و فرجام بهتري هم دارد.» (نساء/59)
محوریت اموربایدبابازگشت به قرآن وسنت پایمبر گرامی اسلام باشد که درحکومت اموی اینگونه نبودزیرا که آنان حکم را به جای آنکه ازآن خدا بدانند درانحصاروملکیت خودمی دانستندو اجرای خکم را درهر شرایطی عین صواب تلقی می کردند وهمین نکته هم عاملی می شد براینکه عدالت به نوعی معنی گردد که مطابق با منافع حکومت باشد،وحدت بر محوریت حکم حاکم شکل بگیرد و کسی حق امربه معروف ونهی ازمنکرنیابد ودرنهایت اینکه فسق وفجور جاری ازسوی عوامل حکومتی تحت تبلیغات متملقان وچاپلوسان نوعی وظیفه دینی وعمل به اصول شناسایی گردد
ویا آنجا که تمام احکام و دستورهای الهی واجب الاجرا و در نهایت امر، برای سعادت دنیوی و اخروی افراد و نیز برای ترقی و تکامل جوامع انسانی است و بنا بر نص صریح این آیه که می فرماید:
«ولو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علهیم برکات من السماء و الارض…»(اعراف: نود و شش)
اگراوامر الهی عمل شود، برکات الهی شامل حال آن جامعه و مردم آن می شود.
امویان حکومتی را تشکیل داده بودندکه به صراحت اعلام می نمودکه من با اصول و قوانین قرآنی کاری ندارم وآمده ام که حکومت نمایم واین کاررا به هرقیمتی که شده باشد به انجام خواهم رساند
آری آنچه که حکومت اموی به انجام آن مبادرت ورزیده بود مصداق روشن انحطاط بودکه می توانست آثار زیانباری را بر جامعه اسلامی نو بنیاد واردنماید وازاین روی بودکه امام حسین(ع) برخودوظیفه می دانست که دربرابر فرایند منحط ایجادشده بیستد تا با بازگردادن اموربه مجرای خود تعالی جامعه را فراهم آورد
درادامه این بحث به اشکال وتاثیرات انحطاط درتمدن انسانی اشارات جامعتری می نماییم
ادامه دارد
