وبلاگ فرهنگی ،اجتماعی ثمر ابهر

خانوادگی ،اجتماعی،ثمرابهر،وبلاگ

درباره من
«عضو مركز توسعه وبلاگ نويسي ديني خراسان جنوبي با كد عضويت 50051»
به نام خدا
کار را با نام خدایی آغاز می کنم که آرامش دهنده دل هاست خدایی که عشق را آفریدوبه انسان یاد داد که دوست بدارد وامیدوارم در راهی که آغاز نموده ام آنچه از دلم بر می آید بر دل های مشتاق به محبت مردم عزیزمان بنشیند زیرا که من هم به محبت تمام مردم نیاز مندم وبرای جلب آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزم
و امادر باره وبلاگ  ثمر ابهر
پیدایش فضای مجازی و کاهش رسانه های سنتی در شهرستان ابهر و بر خورد سلیقه ای اربابان آنها به اجباربرای ایجاد ارتباط با مردم خوب ابهر استفاده از فضای مجازی را انتخاب نمودم که آرزو دارم در بهره گیری از این امکان مناسب اولا به هوای نفسم اجازه جولان ندهم ثانیا تنها برای ارتقاء سطح فرهنگ منطقه فعالیت نمایم و در نهایت اینکه چیزی را بنویسم که مرضای خداوند متعال و صاحبان حق باشد در این راه چون خود را کم توان و نیازمند کمک می دانم از عموم دوستاران فعالیت های فرهنگی در خواست می کنم که مرا در بجا اوردن رسالتی که بر دوش خود احساس می نمایم یاری دهند.

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی مستمندی در بسته باز کردن
                         "شیخ بهایی"
نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: دوشنبه شانزدهم دی ۱۳۹۲ ساعت: ۹:۲۵ ق.ظ
متاسفانه سیاست زدگی بلای بزرگی برای جامعه ما شده است تا جایی که هرکسی را توان خطابتی می باشد و یا می تواند با تلفیق خامه اندیشه وخامه قلم قوانینی را درجهت شناسایی درد های مردم و یا برای درمان آنها تدوین وتفسیرنماید به سرعت ازاین امکانات برای جا انداختن این منطق استفاده نمایدکه من هم سیاست را می فهمم و من هم می توانم سیاست مدارباشم وچون واردمی شود ویا به نوعی خودرا به عنوان یک سیاستمدار جا می اندازد ازهمان ابزارها وامکانات برای بالا کشیدن خوددر چرخه قدرت بهره می برد و کمتر مجال آن فراهم می آیدتا صاحب اندیشه ای و یا دارای ظرفیتی خود را واردجرگه نظریه پردازان و صاحب نظران منتقدی بنمایدکه با به جان خریدن تعب مبارزه با جریان حاکم و یا روشنگری غفلت ها ومظالمی که برمردم می رود بگوید که امروزجامعه ما درمعرض تهدیدچه نوعی ازمشکلات وگرفتاری هاست وازاین روست که مشکلات روی هم انباشته می گردند ومردم که چشم امیدخودرا به روشنفکران ودانش آموختگان جامعه دوخته اندتا آنها نسخه ای برای درمان دردشان ببپیچند( وآنها خودبیش ازمردمان گرفتار ودردمند تمنای پست ومقام و آویختن به سفره دولتند) گرفتار وحیران عاقبت کاررا انتظارمی کشند.
براستی آنانی که ازچپ وراست صبح وشبشان به این است که ببیننداصلاح طلبان چه ناپرهیزی می نمایند تا با استفاده ازتمام تریبون های رسمی ونیمه رسمی وبا راه انداختن موج های سهمگین تبلیغاتی آنها را منکوب قدرت خویش سازندو یا اصلاح طلبانی که مترصدمی مانند تا جریان جا خوش نموده درحاکمیت اشتباهی بکندو یا حرف خطایی برزبان آوردتا با بزرگنمایی آن به عقب راندن اصول گرایان توفیق حاصل نمایندمیدانندکه امروزبزرگترین گرفتاری وبدبختی گریبانگیر مردم ومملکت ناتوانی و بی انگیزگی مدیران میانی و مدیران دون پایه شهرهای کوچک است واز همین جاست که هزینه هایی برجامعه تحمیل می شودکه سنگینی و زهرآگینی آنها مانع ازوحدت واتفاق مردم و یا عدم تحقق عدالت می شود 
دوستان بهتر است کمی ازخودخواهی های خودتان دست برداریدوبه جای عمده نمودن خطراصلاح طلبان برای حاکمیت و متمرکزشدن در ناتوانی اصول گرایان درپیشبرد اهداف انقلاب ونظام نگاهی هم به وضعیت عمومی جامعه بیاندازیدتا بدانیدکه دربین مردم عادی واقعیت مشکل وگرفتاری چیست 
آقایان امروز سر ریز سونامی گونه بیکاری به بازار این واحد کارآمد وقوی اقتصادی را درآستانه تلاشی قرارداده است، برخوردخشن وبی رویه نیروی انتظامی درموضوع کنترل ترافیک و جریمه استانه تحمل مردم را بسیارپایین آورده است،تقسیم مشاغل و فرصت های استخدامی درمیان فرزندان افراد با نام ونشان اطمینان مردم به امانت داری مسئولان را نابودساخته است،بازنشستگی فراوان نیروها وعدم جذب نیروهای جایگزین روند پاسخگویی به ارباب رجوع را کند کرده است،دریافت رشوه حتی برای کارهای پایین دستی تمام اموررا پیچیده ساخته است،دزدی ازمنازل ومغازه های عملا به عادتی رفتاری برای مردم تبدیل شده تا جایی که نه مالباخته دچارشوک می شودکه مالش رفته است،نه مردمی که خبربه سرقت رفتن اموال دیگران را می شنوند دچارتعجب وحیرت می گردند ونه سارق دچارنگرانی می شودکه حتما اورا خواهندگرفت و یا امکان آن وجودداردکه بگیرندش و.....
براستی آنجا که بعدازظهرها تمام ادارات کاملا بسته می شوند(نه تعطیل چون درتعطیل اکیپ های گشت فعال می مانند)و شهرومیادین آن عرصه تاخت وتاز میوه فروشهای دوره گرد،موتورسواران مزاحم،مزاحمین نوامیس مردم و....می شود(هرچندکه در ساعات کاراداری ماموری نمی خواهد و یا چون حمایتی ازاونمی شود نمی تواندبا مزاحمین ومنحرفین برخوردنماید) حوصله آن را نداردکه با مجرمین برخوردداشته باشد. مردم سلامت خودرا ازکدام اداره بهداشت می توانند انتظارداشته باشند(جایی که دروانتی که ازآن برای انتقال انواع چیزها استفاده شده است)ماهی ویا خرما وسبزی می فروشند.مغازه داری که اجاره محل می دهد ومالیات می پردازدزمانی که درمقابل مغازه اش وانتی را مشاهده می نمایدکه همان اقلام واجناس او را می فروشدبدون آنکه تعزیراتی ویا اداره دارایی نظارتی برکار او داشته باشد و یا رهگذری که شهرداری را در هرچیزی مزاحم خودمی یابد زمانی که برای گذر نمودن با هزاران مانع از وانتی میوه فروش ،خرما فروش وماهی فروش وسبزی فروش ونمکی و....روبرو می گردد.
براستی این همه سازمانهای عریض وطویل درسطح شهرها به چه دردمی خورند ویا آیا این ادارات وسازمانها تنها برای آن دایرشده اندکه به مردمی که برای رفع نیازی به آنها مراجعه می نمایندسخت بگیرندویا وظایف دیگری هم دارندکه متاسفانه سیاست زدگی عرصه های اجتماعی آنها را به فطرت وغفلت سوق داده است