تاريخ: چهارشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۲ ساعت: ۸:۴۳ ق.ظ
ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت
آه وناله نمودن از یار و فغان کردن از دلتنگی هایی که عاشق باید برای دست یابی به وصال یار تحمل نماید ویا منت گذاردن برسریارکه من همه سختی ها را به خاطر تو تحمل می نمایم درطزیق دلدادگی و عشق بازی منطقی به نظر نمی آیدویا به عبارتی آنکه دل به یاری سپرده است صرف آنکه انتخاب درست بوده برای تحمل شداید کافیست و آنکه فراغ ویا عدم دست یابی به وصل را برای خودرنج وزحمتی می داندو به فغان ازجوراقدام می کند درعمل می خواهدبگویدکه آگاهانه انتخاب ننموده ویا نمی داندکه برای چه بایدتحمل کند وازاین روست که به فرمایش حافظ بزرگ که فرمود:
ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت
به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست
یارحق داردکه انتظار و مطالبه عاشق را به استهزاء بگیردو حتی با این تلخ قول بگویدکه برو که من تعهدی ازتو نگرفته ام و یا اگرمی توانی برو که من شرطی ویا بندی برای ماندن تو لحاظ نکرده ام
پس ای آنکه دل درگرویاری داری اگرانتخابت آگاهانه بوده بدان که تحمل فراغ ارزش دارد وبایدتحمل کنی
