وبلاگ فرهنگی ،اجتماعی ثمر ابهر

خانوادگی ،اجتماعی،ثمرابهر،وبلاگ

درباره من
«عضو مركز توسعه وبلاگ نويسي ديني خراسان جنوبي با كد عضويت 50051»
به نام خدا
کار را با نام خدایی آغاز می کنم که آرامش دهنده دل هاست خدایی که عشق را آفریدوبه انسان یاد داد که دوست بدارد وامیدوارم در راهی که آغاز نموده ام آنچه از دلم بر می آید بر دل های مشتاق به محبت مردم عزیزمان بنشیند زیرا که من هم به محبت تمام مردم نیاز مندم وبرای جلب آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزم
و امادر باره وبلاگ  ثمر ابهر
پیدایش فضای مجازی و کاهش رسانه های سنتی در شهرستان ابهر و بر خورد سلیقه ای اربابان آنها به اجباربرای ایجاد ارتباط با مردم خوب ابهر استفاده از فضای مجازی را انتخاب نمودم که آرزو دارم در بهره گیری از این امکان مناسب اولا به هوای نفسم اجازه جولان ندهم ثانیا تنها برای ارتقاء سطح فرهنگ منطقه فعالیت نمایم و در نهایت اینکه چیزی را بنویسم که مرضای خداوند متعال و صاحبان حق باشد در این راه چون خود را کم توان و نیازمند کمک می دانم از عموم دوستاران فعالیت های فرهنگی در خواست می کنم که مرا در بجا اوردن رسالتی که بر دوش خود احساس می نمایم یاری دهند.

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی مستمندی در بسته باز کردن
                         "شیخ بهایی"
نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: سه شنبه هشتم بهمن ۱۳۹۲ ساعت: ۱۱:۳۹ ق.ظ
جزای نیک و بد خلق با خدای انداز
که دست ظلم نماند چنین که هست دراز
تو راستی کن و با گردش زمانه بساز
که مکر هم به خداوند مکر گردد باز
..............................................................
ما انسان ها موجودات کم طاقت وبی تحملی هستیم وچون مکر و رنجی برتن وجانمان وازسوی آدم های بی ملاحظه واردمی آید زمین وزمان را به هم می دوزیم تا احقاق حق نماییم ویا اینکه به نوعی آن تعدی و ظلم شکل گرفته را به محل صدورش بازگردانیم ویا اینکه اگرزورمان نچربید ونتوانستیم حتی به فریادبه افشای ظالم اقدام کنیم حداقل دردلمان بر اولعن ونفرین نثارمی داریم تا به قولی خودمان را خالی بنماییم
اما درطبیعت قاونی وجوددارد که درترکی ما آن را درمثلی زیبا وبا عنوان دق الباب نکن در چوبی را که دست روزگار وا می داردکسی را که درآهنی تورا به صدا درآورد ویا به عبارتی عنوان می دارند که با استفاده اززور و قدرت در چوبی محرومان را بصدا درنیار تا مبادا آنها نیز در آهنی را که متعلق به پول دارهاست به صدا درآورندو یا به صدا درنیاردرچوبی را که صدایش کم است چون اگر چنین کنی کسانی پیدا می شوندکه در آهنی تو را به صدا درمی آورندوآنگاه چون صدای درآهنی بلندتر ازدرچوبی خواهدبود تعدادبیشتری ازمردمان به کنه مسئله پی خواهندبرد و آبرویت بیشترازصاحب در چوبی خواهدرفت
ما اگرباوربنماییم که خدایی برجهان حاکم است وهرآنچه دردسترس انسان است مخلوقی ازاوست وبه قانون مندی های آن آشنایی دارد باید مطمئن باشیم که نمی توانم خدعه ونیرنگی بکاربریم که خداوندازدر ک و پاتگ زدن به آن غافل ویا ناتوان باشد زیرا آنجا که خداوند مکر وحیله ای را ازسوی مردمان ملاحظه نماید که برعلیه دیگران بکارگرفته می شود تا آنان را ازنان خوردن بیاندازد مطمئنا خداوند چرخش امور را به نوعی سامان خواهدداد که خدعه ونیرنگ به خوداو برگردد و اوبی آبروشود
پس ای آنکه بی گدار به آب می زنی و با غره شدن به آفرین ومرحبای بادنجان دورقاب چینانی که از تو ضعیف ترازپشه غول بی شاخ دمی می سازندوبا مشتبه شدن امر خدا را بندگی نمی نمایی بدان که بسیاربوده اند قبل ازتوکه همین راه رفته انداما درمقابل چرخش چرخ روزگار به جایی نرسیده اند جز زحمت دیگران وبی آبرویی خود