وبلاگ فرهنگی ،اجتماعی ثمر ابهر

خانوادگی ،اجتماعی،ثمرابهر،وبلاگ

درباره من
«عضو مركز توسعه وبلاگ نويسي ديني خراسان جنوبي با كد عضويت 50051»
به نام خدا
کار را با نام خدایی آغاز می کنم که آرامش دهنده دل هاست خدایی که عشق را آفریدوبه انسان یاد داد که دوست بدارد وامیدوارم در راهی که آغاز نموده ام آنچه از دلم بر می آید بر دل های مشتاق به محبت مردم عزیزمان بنشیند زیرا که من هم به محبت تمام مردم نیاز مندم وبرای جلب آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزم
و امادر باره وبلاگ  ثمر ابهر
پیدایش فضای مجازی و کاهش رسانه های سنتی در شهرستان ابهر و بر خورد سلیقه ای اربابان آنها به اجباربرای ایجاد ارتباط با مردم خوب ابهر استفاده از فضای مجازی را انتخاب نمودم که آرزو دارم در بهره گیری از این امکان مناسب اولا به هوای نفسم اجازه جولان ندهم ثانیا تنها برای ارتقاء سطح فرهنگ منطقه فعالیت نمایم و در نهایت اینکه چیزی را بنویسم که مرضای خداوند متعال و صاحبان حق باشد در این راه چون خود را کم توان و نیازمند کمک می دانم از عموم دوستاران فعالیت های فرهنگی در خواست می کنم که مرا در بجا اوردن رسالتی که بر دوش خود احساس می نمایم یاری دهند.

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی مستمندی در بسته باز کردن
                         "شیخ بهایی"
نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: سه شنبه ششم تیر ۱۳۹۶ ساعت: ۴:۳۶ ب.ظ

 اگر بپذیریم که رای من وما تعیین کننده اهمیت جایگاه ها وامنیت و اقتدارافراد مستقردرآنهاست درعمل باید متعهد در قبال حفظ ارزشمندی وقداست رای منبعث از شخصیت و ارزش تک تک افراد وانتخاب صورت گرفته از جانب آنها باشیم 
 هرچند که درعمل به این تعهد باید به این نکته توجه داشت وآن را مبنای عمل قرار داد که در نظام های مردم سالارکه با مفهومی تحت عنوان دمکراتیک شناخته می شوند رای در عمل نوعی اعلان حمایت ویا بیعت است که از سوی مردم بکار گرفته می شود تا به مسئولان مسجل شود که آنچه که واگذار شده است نوعی امانت است که او در صیانت ازآن می باید بسیار دقت و توجه داشته باشد یعنی در اصل رابطه بین مردم و مسئولان رابطه متقابلی می باشد که محوریت آن بر واگذاری امانت از سوی مردم به مسئولان بنیاد می گیرد برای استفاده ازآن جهت خدمت به مردم و تعالی بخشی به شان شهروندی آنها که دراین امر مسئولان عاملند و مردم ناظر تا هدف محقق شود
 حال سئوال این است که امانت مورد اشاره و یا آنچه که واگذار می شود از چه جنسی می باشد و یا به زبان ساده این امانتی که واگذار می شود ودر اصل مال مردم است چیست که این مقدار اهمیت دارد و یا باید مهم انگاشته شود ؟
 در پاسخ می توان گفت که این امانت همانا قدرت نام دارد که از محل تجمیع اراده مردم که تبلورش در هوشمندی و درایت مسئولان به چشم می آید ایجاد می شود تا با فراهم آوردن امکان دخل و تصرف در منابع و فرصت های زندگی حرکت مردمان را به سوی ایجاد زندگی در شان انسانی تسهیل نماید 
 پس انتخابات که در اصل با هدف انتقال قدرت صورت می گیرد در اصل برای دو امر مهم به انجام می رسد که عبارتند از
1- تجمیع اراده مردم و هدایت آن در مسیر ایجاد زندگی مترادف با شان انسانی 
22- واگذاری اختیار دخل وتصرف در منابع و فرصت های زندگی به مسئولان برای فراهم آوردن امکان تسهیل در شکل گیری اراده و حرکت مردم به سوی داشتن زندگی در شان انسان
 حال اگر به این دو هدف متعالی و بسیار وزین توجه شود نا خودآگاه با این واقعیت بزرگ و تعیین کننده مواجه می شویم که در پیگیری این اهداف مشخصا رنگ نقش وحضور مردم بسیار متفاوت تر از نقش و حضور آنها در امور عادی ومختص زندگی فردی آنها می باید باشد 
 اما چون همه مردم بدلیل برخورداری از دانش و آگاهی با مراتب مختلف نمی توانند در پیگیری این اهداف حضوری هم عرض و مساوی با هم داشته باشند پس در عمل هر یک از مردمان به نسبت سطحی از برخورداری می باید به صحنه های تعیین و ضعیت ویا مشخص نمودن خط مشی وارد و یا فراخوانده شوند تا در عمل بهترین و به صرفه ترین انتخاب ها صورت گیرد 
 ویا به عبارتی این گونه نیست که بگوییم چون نام حکومت ویا سیستم اداره اجتماع جمهوری و یا مشی مورد استفاده برای اعمال اراده عمومی دمکراتیک می باشد پس همه مردم می توانند ویا باید از یک سهم مساوی در تصمیم سازی ها برخوردار باشند ویا به نوعی همه باید در هر زمینه ای حرف و نظر بدهند تا از میان آنها بهترین ها انتخاب شود بلکه این میزان آگاهی ودرک از شرایط است که اجازه ورود و یا دعوت از مردم را می دهدتا جایی که در اسلام مفهومی عمیق تحت عنوان اوالامر(نه یک تخصص بلکه همه تخصص ها) واطاعت ازآنها برای تبیین نوع و کیفیت مشارکت وارد شده وهمگان به تبعیت ازآن ویا در تصمیم گیری ها تاسی بدان فراخوانده شده اند
 با این تفاسیر خواستم بگویم که بر مبنای منطق حیات اجتماعی قرار براین گذارده نشده است که در تصمیم سازی ها که مرحله عمومی مشارکت مردمی می باشد 
 اولا همه مردم با هر سطحی از دانش و آگاهی ودر هر امری ورود و دخالت داشته باشند زیرا که دخالت در این سطح به همگان سپرده شده است وهمگان هنوز از مادر زاده نشده اند 
 ثانیا تصمیم سازی مراحل خاص خود را دارد و باید درآن مراحلی طی شود که در بسیاری از امور مخصوصا امور مهم سپری کردن این مراحل به تخصص های لازمه و حتی اماکن خاصی چون دانشگاه و مراکز مطالعاتی با برنامه های کاملا مدون نیازمند می باشد که ورود افراد با هر سطح از سواد و دانایی بدان مراکز ومراحل امکان پذیر نمی باشد
 پس چگونه است که ما میدان حضور و اعلان موجودیت اجتماعی را چنان فراخ و بی مرز می گیریم که همه می توانند و رود کنندو با صدای بلند به ترویج افکار و آراء خود اقدام نمایند؟

دوستان مبادا این نوع از نگاه و نگارش به مذاق تعدادی خوش بیاید و بگویند که نگارنده با حضور مردم در همه عرصه ها و صحنه ها مخالف است واین را مستمسکی بنمایند براین که خوب ما هم با میدان ندادن به همه مخصوصا آنانی که غیر خودی خوانده می شوند همین راه را می رویم بلکه من می گویم که اگر از عرصه وصحنه سخنی به میان می آید حتما باید در آن سخن مختصات عرصه وصحنه هم معین گردد تا برای ورود در آنها افراد صلاحیت های خود را بیان دارند و یا به نوعی برهان خود را در اینکه باید ورود داشته باشند نشان دهند تا قضاوت جمع در خصوص داشتن صلاحیت در وروداعلان شودواینگونه نباشد که 
هرکسی که توانست مشتی گره کند
ارتعاش صدای خود را قوی گرداند
بی محابا از ادبیات تلخ ومروج بد اخلاقی استفاده کند
ودر نهایت اطمینان به مصونیت از گزند مواخذه وپرسش داشته باشد
خود را محق به بیان نظر و جا انداختن آن بداند و از هر اسبابی و هر جایی برای اثبات خود بهره ببرد 
زیرا که دراین صورت دیر نخواهد بود که 
اولا صدای صاحب نظران و اقعی دراین میان گم خواهد شد
ثانیا جراتی برای ابراز نظر و بیان آرام نقطه نظرات نخواهد ماند
ثالثا هزینه های ستجه گزاری بر درستی و یا نادرستی نظر های ارائه شده و استفاده ازآنها افزون خواهد گردید 
ودر نهایت اینکه راهی برای برون رفت از التهاب و رسیدن به ثبات باقی نخواهد ماند ونتیجه این خواهد شد که ما سالها همی خواهد گذشت ودریافت ما به این نکته منتهی خواهد شد که سال سال دریغ از پارسال