در بخش پیشین مطلب عنوان داشتیم که دوستی به نام رضا با وارد نمودن انتقادهایی بر نوع ونحوه فعالیت های فرهنگی بنده و هفته نامه ندای ابهر سئوالاتی را از من کرده بودند که من برای ممانعت از اطاله کلام وهرز رفتن انرژی و وقت تلاش کرده ام که مسائل مطرح شده را در قالب و قاعده یک رشته مباحث علمی پاسخ بدهم هر چند که در نظر دوست گرامیمان هرچه که توسط بنده به رشته نگارش در آمده ویا در می آیدفاقد پشتوانه علمی بوده و تلاش من به مصداق آب در هاون کوفتن سوفیسط نگون بختی می باشد که در سراب دنبال آب برای رفع تشنگی می گردد.هرچه باشد و هر قضاوتی دراین خصوص صورت پذیرد به نظر نگانده تحفه ای اندک است که من تقدیم می دارم و انتظاری بیش از آنچه دوستان ندارم .
در بخش گذشته به ارائه تعریفی از شهر اقدام نمودیم و با گذر نمودن از این تعریف که شهر عبارت از تغییر خش در طبیعت برای اسکان دادن مردم می باشد به این نگاه به شهر رسیدیم که شهر امروزه در کنار اسکان و تامین معیشت اعضاء آن محلی برای برقراری ارتباط اجتماعی و اقتصادی همه جانبه و رو به توسعه می باشد و از این منظر مورد توجه قرارمی گیرد و شهروند ساکن در آن برای برقراری چنین ارتباط هایی تحت تعلیم و تربیت قرار می گیرد.
پس بعد از پرداختن به موضوع شهر ضرورت ایجاب می کند که به موضوعی تحت عنوان شهروند اقدام نماییم تا بدانیم که برای داشتن شهری آباد و در مسیر عمل به تعهدات خود به چه نوعی از شهروندان نیاز مند می باشیم؟
شهروندی را می توان نوع پیشرفته و مسئولیت پذیر شهر نشینی تلقی نمود وبه نوعی می توان شهروند را عضو رسمی یک شهر ،شهرستان ،استان و کشور دانست که با قبول مسئولیت در قبال سرنوشت شهر وکشور و رعایت احترام حقوق دیگران و دفاع از حقوقی که خود دارد برای ساختن جامعه تلاش می کند ویا با استفاده از دانش و تجربه ای که دارد به اعمال نظارت بر نوع ارتباطی که شهر وندان دیگر با شهر و منافع آن برقرار می نمایند به مراقبت از منافع و مصالح شهر اقدام می نماید.
پس شهروند امروزین متفاوت تر از کسانی می باشد و یا باید باشد که در گذشته های دور در شهر زندگی می کردند و ما از آنها تحت عنوان شهری شناخت محدودی داشتیم.
حال اگر بتوانیم این تفاوت ها را در یابیم می توان گفت که در عمل پی به این نکته برده ایم که برای بدست آوردن جایگاه شهروندی و حقوق مترتب برآن چه باید بکنیم و یا چگونه باید به فعالیت در متن مسائل و رخداد های اجتماعی دست بزنیم واز همین جاست که تفاوت دیدگاه من با دیگر دوستان مشخص می شود زیرا که دوستان معتقدند شهروند خوب کسی است که به آنچه به او داده اند ویا از او خواسته اند رضایت می دهد و به قولی سرش را پایین می اندازد و زندگی خود را می کند در حالی که من معتقدم شهروند خوب کسی است که با شناسایی و پرورش ظرفیت های خود و تمرین در بدست آوردن مهارت هایی که بتواند از این ظرفیت ها برای توسعه شهر استفاده نماید می کوشد و یا مبارزه می کند تا ضمن شناساندن ظرفیت های خود برای ارائه خدمت بیشتربه جامعه آن را وادرار به قبول توان مندی های او(که حتما تغییراتی را بدنبال خواهد داشت) بنماید واز این جاست که اختلاف وکشمکشی که پیامبر گرامی اسلام از آن تحت عنوان اختلاف میان عالمان امت من رحمت است یاد می فرماید آغاز می شود زیرا آنکه دانا و آگاه است برداشت منبعث از تفکر و تحقیق خود را به جامعه ارائه می دهد و تا به اثبات رساندن آن پای عقب نمی کشد و جامعه ودانایان تا قبول واقعیت و امتیازات چیزی که ارائه شده است به ریز کاوی های بسیار دقیقی دست می برند.
واز این جاست که اختلاف من با افرادی مثل آقا رضا چهره می نمایاند زیرا که دوستمان معتقدند که اگر ندای ابهر دست به نقد می برد که بگوید نماینده شهرستان باید اقدامات خود را مبتنی بر منطق الاهم فی الاهم بنماید و دنبال چیز هایی باشد که از اهمیت بیشتر و حیاتری تری برخودار است این نوعی تشویش اذهان است ویا چون این نوع از گفتار به مذاق نماینده و یا برخی از دوستان ایشان خوش نمی آید و یا محاسبه می کنند که مثلا ندای ابهر کجا و وارد نمودن انتقاد به یک استاد دانشگاه و یا دکتر کجا واز برای همین است که به فریادبرمی آیند ومی گویند که ندای ابهر و یا هر فعال اجتماعی که نظر و رای خود را منتشر می سازد باید حرف مردم را بگوید(بدون آنکه گفته شود منظور تز حرف مردم چیست و یا چه نوعی از حرف را می توان حرف مردم نامید) و از بر زبان آوردن حرف وخواست خود اجتناب بورزد(مثل اینکه روز نامه نگار و یا صاحب امتیاز روزنامه از مردم نمی باشند) واگر چنین نکند من وما دست به افشاء گری خواهیم زد و خواهیم گفت که این افراد با این نوع از فعالیت ها در واقع دنبال القاء چه نوع تفکری می باشند ویا اساسا چه چیزی را برای خود می خواهند.
در پاسخ به این دوستان می گویم که یک موی فعالان در عرصه های فرهنگی که به خود زحمت می دهند و به عنوان یک شهروند حساس می گویند که فلان جا و بهمان مسئول مشکل دارند و نمی توانند همگام با برنامه های توسعه ای عمل کنند به تمام وجود آنانی می ارزد که کسی و یا مسئولی را برای خود همه چیز می کنند و حتی به خود جرات نمی دهند که از منتقدین بشنوند که در آن فرد چه مشکل وضعفی وجود دارد و یا خودشان را علامه دهر می دانند و چون در جایگاه تصمیم گیری برای عموم قرار می گیرند حرف زدن،مواحذه نمودن و توضیح خواستن را همسان ترک دین و الحاد از سوی صاحب نظران بر می شمرندو خون چنین افرادی را مباح می شمارند.
اما آنکه به توصیه مطلب می نویسد و یا به جای توجه به موشکافی در رفتار و فعالیت مسئولان دنبال سوراخ دعایی می گردد بلکه نانی به کف آرد همان شهر نشین قدیمی می باشد که فکر می کند برای بدست آوردن موقعیت و مرتبه اجتماعی باید با لجن پراکنی به این و آن دل دارندگان قدرت را موافق با خویش سازد هرچند که دیگر چنین اقداماتی نمی تواند باعث غفلت مردم شود.
پس بین آنکه می داند چه می خواهد بنویسد اما تجربه ودانشش پای او را لنگ می کند با آنکه به او می گویند بنویس تا ما خوشحال گردیم و یا به تو فلان مقام وموقعیت را بدهیم تفاوت های فراوانی دارد که وظیفه مسئولان ونمایندگان حمایت از آنانیست که تلاش می کنند تا خوب بنویسند ویا حرفی بزنند که باری را از روی دوش مردم بردارد ونه آنکه چیزی می گوید تا سهمی از مردم کم شود و او با رانت خواری خاص آن سهم را مال خود کند
