در بحث پیشین موضوع را متمرکز در هنجارها نمودیم و با این عنوان که گستردگی و همه شمولی هنجار ها می تواند زمینه و بستر توسعه را فراهم آورد به این نکته رسیدیم که بخشیدن شانس تدبیر امور به افرادی که ظرفیت و قابلیت مدیریت منابع و فرصت ها را ندارند در کنار بی توجهی و یا غفلت از کمبودها آینده را با دور بودن از برنامه ریزی برای تامین نیاز مندی ها در مخاطره می اندازند واز این جاست که می توان با مفهوم کلی بزه و انحراف که دو خصیصه مشخص و قابل اندازه گیری شکستن هنجارها می باشندآشنا شد زیرا که هنجار ها عامل استحکام پیوند شهروندان با آینده از طریق امید وار بودن به روشنی آن می باشند. اما زمانی که هنجار ها مورد بی توجهی قرار می گیرند و یا حرمت و ارزشمندی آنها مورد هجمه قرار می گیرد این شهروندان هستند که به نوعی موضع و محل اتکاء واتصال خود به آینده را از دست می دهند و از این محل دچار هراس و نا امیدی می شوند واین خصوصیات منجر به آن می شوند که میان آنها و اهداف و سرنوشت جامعه شکاف ایجاد می شود شکافی که با دمیدن روحیه انفعال ویاس شهروندان را ازنشان دادن حساسیت مثبت به رخداد های هنجارشکن بری می سازد و حتی آنها را به عاملی برای تقویت جریان هنجار شکن تبدیل می سازد.
برای فهم حسی موضوع لازم است که قبل از ادامه بحث به موضوع بزه (جرم)بپردازیم و با ارائه تعریفی از آن دنبال این موضوع باشیم که جرم زمینه های پیدایش و پرورش خود را چگونه بدست می آورد و در مقامی بالاتر چگونه می توان به مقابله با جرم خیزی در جامعه اقدام نمود و هنجارها را از یورش رفتار های مجرمانه محفوظ داشت.
قبل از ارائه تعریفی آکادمیک از بزه و جرم باید به این نکته توجه داشت که بزهكاري يك پديده بسيار پيچيده اجتماعي است كه در محيط هاي مختلف به دلیل تفاوت های فرهنگی و حتی نوع واکنش هایی که از محل آشنایی و تجربه موارد مختلفی از جرم به نمایش گذارده می شود به شكل هاي متفاوتي ديده ميشود. واز آنجا که تعريف بزه و رفتار بزهكارانه در هر جامعه اي توسط قوانين حقوقي و هنجارهاي اجتماعي آن جامعه مشخص ميشود دامنه و گستره تفاوت های رفتاری که در جوامع مختلف بزه شناخته می شوند متفاوت خواهد بود مثلا در جامعه ای ممکن است که نوعی از رفتار بزه شناخته شود و قوانین حاکم بر آن جامعه آن را بزه بشناسد به شدت با آن برخورد نمایندو در جامعه ای دیگر همان رفتار ممکن است که با شدتی مشابه با جامعه اول حساسیت زا نباشد. براین اساس است که گفته می شود در بيشتر جوامع اگر چه که بزه به عنوان رفتاري قابل تنبيه از طرف قانون تعريف شده است اما صرفاً در تبيين آن مفهوم حقوقي مسئله كافي نيست وباید به موارد ومولفه های دیگری نیز توجه شود.
اما در یک مفهوم کلی می توان گفت که بزهكاري به معناي تعدادي متغير از اعمال ارتكابي عليه احكام قانوني كه ميتواند ماهيت هاي مختلفي داشته باشد وجه مشترك تمام جوامع انساني است که صرف نظر از موضوع اختلاف ماهيت اين اعمال ارائه تعریف و برخورد با آنها (تقریبا)هميشه توسط قانون تعريف و پيش بيني ميشود.
در تعريف رفتار بزهكارانه باید گفت که به طور كلي قرن هاست اعمالي مانند قتل، دزدي، نزاع، تخريب، كلاهبرداري، تجاوز، غارت، وحشی گری و آتش افروزی به عنوان رفتار بزهكارانه پذيرفته شده است و تقريباً همه جوامع براي آن تعريف مشخصي دارند هرچند که تنها تفاوت مشهود(درنوع برخورد کشور ها) در ميزان و نوع تنبيهي است كه بر اساس قوانين حقوقي آن جامعه در برخورد وکنترل آنها تعيين ميشود ومورد استفاده قرار می گیرد. علاوه بر رفتار هاي ذكر شده، رفتار هاي ديگري هم هستند كه بر اساس ارزش ها و تغيير در ارزش ها يا بر حسب زمان و مكان بزه تعريف ميشوند و در جُرم شناسي، مورد توجه قرار ميگيرند. مثل قوانين مربوط به رانندگي در حالت مستي كه در بعضي از جوامع به طور كلي در طول زمان، دگرگونی یافته تا جایی که امروز به عنوان جُرم شناخته شده است و از نظر قانوني و حقوقي مشمول مقررات كيفري ميباشد.
با عنایت به تمام موارد مطروحه در فوق اگربخواهیم به تعریف علمی مشخصی از بزه دست پیدا کنیم مجبوریم که به گفته و یا تعریفی از دورکیهم رجوع نماییم .
این جامعه شناس فرانسوي بزه را چنين تعريف ميكند "هر عملي وقتي جرم محسوب ميشود كه احساسات قوي و مشخص وجدان جمعي (گروهي) را جريحه دار سازد".با این تعریف می توان جرم و بزه را در سه دسته متمایز زیر طبقه بندی نمود طبقه بندی که می توان گفت در بسیاری از مناطق دنیا مورد قبول مردم می باشد
1- قتل عمد : عملي كه بدون دليل قانوني سبب مرگ ديگري شود.
2- تجاوز: انجام اعمال جنسي و غير قانوني با زور در مورد زنان
3- غارتگري : برداشت و يا قصد برداشت به زور و يا تهديد آميز متعلقات ديگران (فساداداری و یا سوء برداشت از قدرت در زیر مجموعه این بخش دسته بندی می شود)
با توضیحات ارائه شده فوق اگر بخواهیم به ارائه رویکردی جامعه شناسانه از موضوع جرم و بزه اقدام نماییم می توانیم بگوییم که رويكرد جامعه شناختي بزه عمدتاً بر نظريات دوركهيم استوار است. اگر چه اين نظريات عمدتاً پيچيده هستند اما تأثير آن ها در جرم شناسي، غير قابل انكار است. بر اساس اين نظريه همانطور كه قبلاً نيز توضيح داده شد جرم پديده طبيعي است و از فرهنگ، تمدن و فضاهاي هر اجتماعي ناشي ميشود. هر چند که با ادامه سير تكاملي در تطور و حیات فرهنگ ها مفهوم بزه، نوع و كيفيت آن نيز دگرگون شده و تجدّد گرايي به عامل مهم وموثری در اين تغییرات تبدیل شده است به نحوی که هم نوع و پیچیدگی بزه وجرم با سازمان یافته شدن آنها گونه گونی خاصی پیدا نموده و هم اینکه نوع عکس العمل هایی که در قبال بزه وجرم در نزد ملت ها و اجتماعات مختلف نشان داده می شود متفاوت از گذشته شده است به همين علت اين رويكرد در تعريف بزه به هنجار هاي اجتماعي توجه ميكند و عملي را جرم ميداند كه بر خلاف هنجار هاي جامعه باشد و احساسات و وجدان گروهي يا جمعي را متأثر كند.
اگر بخواهیم با عنایت به مطالب موجز ارائه شده در فوق به موضوع بزه و جرم در شهر های کوچکی چون ابهر توجه نماییم واز این طریق برای برنامه ریزی و انجام اقدامات کنترلی روی بزه و جرم اقدام کنیم ضرورت ایجاب می کند که متوجه این واقعیت باشیم که بزه و جرم که در اصل با جریحه دار نمودن احساسات(بخش نا آگاه وهیجانی پیوندها و ارتباط های اجتماعی) و وجدان عمومی(بخش آگاه پیوند ها و ارتباط های عمومی از دلایل بروز اتفاقات)باعث بروز تلاطم درارتباط و هم کنشی اجتماعی می شود ریشه در مناسباتی دارد که آبشخور وارتزاق آنها در دو مولفه ساختاری مهم نهادینه می گردد که اولین آنها در میزان دست یابی افراد و طبقات اجتماعی از منابع موجود در جامعه می باشدبه نحوی که هر چه منابع به صورت عادلانه ای در میان افراد توزیع گردد و دسترسی بالسویه مانع از کمبود و فقر شود به جرات می توان گفت که در آن جامعه امکان بروز ووقوع بزه و جرم به حداقل می رسد و یا می توان گفت که فرایند منتهی به بزه و جرم قبل از تکمیل قطع ومورد کنترل ومدیریت واقع می شود ودوم اینکه به هر میزان فرصت های منتهی به بروز تغییرات مثبت در وضعیت فرد و گروه و لایه های اجتماعی با اتکاء به ممیزه های عقلانی در بین تمام دارندگان علم ومهارت توزیع گردد با برداشتن و برطرف نمودن سئوالات و ابهام ها میل به همکاری وتحمل شرایط افزون گردیده و بخش هالی تحت فشار محرومیت و فقر با اعتماد و اطمینان به این نکته که توزیع عادلانه صورت گرفته ویا در حال انجام از سوی سیستم اجتماعی ادامه می یابد و آینده را روشن و شفاف خواهد نمود کمتر میل به انجام بزه و انحراف پیدا می کنند.
پس می توان در ادامه بحث به این موضوع توجه داشت که در شهر دانش بنیان مسئولان ومردم کمتر دنبال اماو اگر می گردند وکمتربا امیدواهی بستن به این موضوع که انشالله آینده دراختیار ماست اجازه می دهند که کنترل و مدیریت امور در زیر پرده ای از ابهام قرار گیرد بلکه در چنین جامعه ای با عادلانه نمودن برداشت از منابع و عاقلانه نمودن فرصت های برخورداری از شانس هنجارها را در موقعیت مصونیت ازورود بزه و جرم نگه می دارند وبا پیشگیری از بروز اتفاقات نادر و غیر قابل پیش بینی جریحه دار شدن وجدان عمومی را به خاطر غفلت به حداقل می رسانند.
اما در جامعه ما همه این اقدامات در مسیری خلاف معمول طی طریق می کند به نحوی که بخش هایی از جامعه با برخورداری از رانت های کاملا عریان و یا غفلت های کاملا قابل فهم می توانند بخش های قبال توجهی از منابع را بالا بکشند و در برابرچشمان متعجب و از حدقه در آمده مردم هاپولی بکنند ویا افراد و گروه هایی می توانند بدون آنکه اندک تجربه،دانش و یا مهارت در اختیار گرفتن مواضع مربوط به تصمیم گیری را داشته باشند این مراکز و مراجع را به تسخیر خود در می آورند واز آنها در جهت بالا کشیدن اعوان و انصار خود بهره می برند مسلم است که روحیه و انگیزه هنجار شکنی در زیر پوشش چرا آنان می کنند عمومی می گردد و حتی درونی می شود.
ادامه دارد
