وبلاگ فرهنگی ،اجتماعی ثمر ابهر

خانوادگی ،اجتماعی،ثمرابهر،وبلاگ

درباره من
«عضو مركز توسعه وبلاگ نويسي ديني خراسان جنوبي با كد عضويت 50051»
به نام خدا
کار را با نام خدایی آغاز می کنم که آرامش دهنده دل هاست خدایی که عشق را آفریدوبه انسان یاد داد که دوست بدارد وامیدوارم در راهی که آغاز نموده ام آنچه از دلم بر می آید بر دل های مشتاق به محبت مردم عزیزمان بنشیند زیرا که من هم به محبت تمام مردم نیاز مندم وبرای جلب آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزم
و امادر باره وبلاگ  ثمر ابهر
پیدایش فضای مجازی و کاهش رسانه های سنتی در شهرستان ابهر و بر خورد سلیقه ای اربابان آنها به اجباربرای ایجاد ارتباط با مردم خوب ابهر استفاده از فضای مجازی را انتخاب نمودم که آرزو دارم در بهره گیری از این امکان مناسب اولا به هوای نفسم اجازه جولان ندهم ثانیا تنها برای ارتقاء سطح فرهنگ منطقه فعالیت نمایم و در نهایت اینکه چیزی را بنویسم که مرضای خداوند متعال و صاحبان حق باشد در این راه چون خود را کم توان و نیازمند کمک می دانم از عموم دوستاران فعالیت های فرهنگی در خواست می کنم که مرا در بجا اوردن رسالتی که بر دوش خود احساس می نمایم یاری دهند.

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی مستمندی در بسته باز کردن
                         "شیخ بهایی"
نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: پنجشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۱ ساعت: ۱۲:۷ ب.ظ

اهمیت وارزش مطبوعات و فعالیت دراین عرصه فکرنمی کنم موضوعی باشدکه برای جامعه ما ناشناخته مانده باشد اما اگر بعضا شرایطی پیش می آید که در آن نامهربانی و کم لطفی مخصوصا از سوی مردم و بخش های آگاه جامعه نسبت به این جایگاه مهم صورت می گیرد این امرناشی از آن است و یا ریشه در این آسیب دارد که خود فعالان دراین عرصه نمی خواهند و یا تلاش نمی کنندکه برای شناساندن استحقاق تکیه زدن به این موقعیت رفیع فعالیت های مطلبوعی را به نمایش بگذارندمثلا زمانی که مطبوعه ای  تحت عنوان ندای ابهر با سابقه ای بیش از ده ساله نتوانسته خود را به موقعیتی برساند که مردم برای دریافت خوب وبد زندگی خودآن را مرجعی برای خودبشناسند این امر ناشی ازآن است که ندای ابهرنتوانسته استحقاق تکیه بر بالانشینی وارج بینی خود را در باور و قبول مردم این خطه تزریق نماید واین درد ریشه دراین واقعیت داردکه اساس کار جریده بر کار حرفه ای و تبعیت از استانداردهای کار مطبوعاتی بنیاد نگرفته و از روز اول سیاست کاری آن بر خوشایند و یا بدآیندمدیرمسئولش استوار گردیده است، خوشایندی که منجر براستمرار القاء خط فکری سخت اندیشانه وغیر منعطف شده و بدآیندی که محصولی چون حذف و عدم پرورش صاحب قلمان اندیشه ورز و متکی برمشارکت درتولید فکر متعالی را بهمراه داشته است.

واین بدفرجامی بوده که عایداهالی جامعه فرهنگی ابهر شده است که برای برون رفت از آن لازم می آید که اولا تمامی فعالان در حوزه اندیشه و تولید فکرمتعالی خودرا وامدار جامعه و مدیون به ایجادفرایندتحول درآن بدانند و ازاین روی قلم بدست بگیرندو با یقین به این اصل که انتقاد مسئولان را به خشم می آورد و تملق وچاپ لوسی مردم را به فغان وامی دارد و خوشا به حال آنانی که برای فراراز تبعات فغان وناله مردم خود را به دریای خشم مسئولان می اندازندتا با عادت دادنشان به شنیدن وپاسخ دادن این امکان را فراهم آورندکه باید خواست مردم در اولویت قرار گیرد و قلم ها برای رخ نمایی ازواقعیت ها و اهتمام مسئولان برای نزدیک ساختن منطق هزینه به فایده بکارگرفته شود ازچیزی بنویسندکه چون دارویی آرام بخش برای التیام درد های مردم و ممانعت ازبه هدررفتن منابع وفرصت ها بکار گرفته شوند و این کار و راهی سخت نیست بلکه انتخاب راه و رهروی در آن تنها به شستن چشمها وپاک نمودن گوش ها و آرام نمودن دل ها به یاد خدا نیازمنداست که فراهم آوردنشان چندان سخت نخواهد بود.

همچنانکه فعالان در دو هفته نامه میعادابهردر شماره آخرین این مطبوعه دقیقا بدان عمل نموده اندو با تحریر برخی از مقالات مندرج در آن نشان داده اند که ازظرفیت لازم برای کار حرفه ای و عمل متعهدانه به رسالت مطبوعات برخوردارند وبراین اساس برخود وظیفه می دانم که ازاین عزیزان دررابطه با کارارزشمندشان درشماره 14آن جریده تقدیر و تشکر بنمایم واین آرزورا داشته باشم که فعالان دراین زادگاه اندیشه در ادامه راه موفق و فعالان در سایر جراید برای همسویی و درس گرفتن از آنان صاحب همت گردند.

تا بدینجای کار و بدلیل کلی گویی فکرمی کنم که نتوانستم حق مطلب زا ادا نمایم و به خوانندگان عزیز بیان بدارم که از چه می گویم و یا چه مطلبی را می خواهم به دوستان منتقل نمایم ولی اگر دوستان این مجال را به بنده بدهند عنوان می دارم که عناصرتشکیل دهنده جامعه به نسبت سواد وتجربه ای که دارندتلاش می کنندکه در بجا آوردن وظیفه شهروندی خود تصمیم های درستی بگیرندتا کمترموردمواخذه وشماتت آنانی که موفقیت های قابل توجهی بدست می آورندو یا کسانی که از آنها انتظاری دارند قراربگیرند وازاین بابت نیازمند آن می باشند که در متن چرخه ای از گردش اطلاعات و آگاهی های موردنیازقرارگیرندو یا با مراجعه به گروه های مرجع نیازمندی های علمی و تجربی خود را برطرف نمایند تا بتوانند با اطمینان بدرستی تصمیم ها و انتخاب راهی که درپیش خواهند گرفت به آنچه که برعهده گرفته اند و انتظاری که مردم ازآنان دارند جامه تحقق بپوشانند. 

و یکی ازاین گروه های مرجع درجامعه امروزین انسانی مطبوعات و به صورت اعم رسانه ها می باشند که وظیفه دارند با تهیه وترویج دانش و آگاهی،ایجادوحدت وانسجام ودر نهایت سرگرمی وتفریح مردم را در گذر از فراز های سخت زندگی که در آنها به تصمیم گیری های حیاتی نیازمندند موردحمایت وهمراهی قراردهند ودر شهرستان ابهرما هم امروزه چهار مطبوعه وجود دارند که برای به انجام رساندن این مهم تعهداتی را بر دوش گرفته اندکه ازآن میان می توان به ندای ابهر ،میعادابهر،ابهررود و حدیث که درزنجان چاپ می شود و ویژه نامه ای به نام ابهردارداشاره نمود.

که متاسفانه تا به امروز این جرایدنتوانسته اند(چون مدیران آنها تجربه کار مطبوعاتی نداشته اندو یا با رسالت رسانه ها آشنایی نداشته اند) ویا نخواسته اند(چون هرلحظه خودرا وامدار جریان ویا مسئولی ساخته اند) حتی برای بجا آوردن مسئولیت و رسالت رسانه ای طرح و برنامه ای ارائه دهندهرچند که در برخی ازاوقات یا کاراز دستشان در رفته ونویسنده ای توانسته با ارائه مکنونات قلبی خود ناپرهیزی نماید و یا هرازچندگاهی آنهم تنها در دو هفته نامه میعاد مقاله ای به رشته تحریر درآمده که تا حدودی با معیارها و سنجه های کارمطبوعاتی همسویی و هماهنگی داشته است.

اما به حق که در شماره چهارده میعاد ابهر فعالان ونویسندگان و خود شخص مدیرمسئول نشان داده اندکه از قلم توانا وصاحب رسالتی برخوردارمی باشندکه اگر موردحمایت ومحبت واقع شوند (وخودنیز در تحریرآنچه که به تحقیق آن را نیازجامعه دانسته اند مصر و با ابرام باشند) می توانندبه عنوان نماینده راستینی علامت فرهنگ ابهردر سطح استان وکشور باشند.

مشروط برآنکه پشت به چنین نگاه ونوشتاری ننمایند.زیرا که امروز جامعه ما بیش از هرزنده باد و مرده بادی به شناسایی وپرورش قلم و قلم به مغز هایی نیازمنداست که از در هم آمیختن خامه مغز وخامه قلمشان دوای درد های مردم وجامعه تراوش  می یابد تا با نزدیک ساختن منطق هزینه به فایده امور عمومی جامعه ما درخطی حرکت کندکه مرضای خداوندمتعال باشد.