وبلاگ فرهنگی ،اجتماعی ثمر ابهر

خانوادگی ،اجتماعی،ثمرابهر،وبلاگ

درباره من
«عضو مركز توسعه وبلاگ نويسي ديني خراسان جنوبي با كد عضويت 50051»
به نام خدا
کار را با نام خدایی آغاز می کنم که آرامش دهنده دل هاست خدایی که عشق را آفریدوبه انسان یاد داد که دوست بدارد وامیدوارم در راهی که آغاز نموده ام آنچه از دلم بر می آید بر دل های مشتاق به محبت مردم عزیزمان بنشیند زیرا که من هم به محبت تمام مردم نیاز مندم وبرای جلب آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزم
و امادر باره وبلاگ  ثمر ابهر
پیدایش فضای مجازی و کاهش رسانه های سنتی در شهرستان ابهر و بر خورد سلیقه ای اربابان آنها به اجباربرای ایجاد ارتباط با مردم خوب ابهر استفاده از فضای مجازی را انتخاب نمودم که آرزو دارم در بهره گیری از این امکان مناسب اولا به هوای نفسم اجازه جولان ندهم ثانیا تنها برای ارتقاء سطح فرهنگ منطقه فعالیت نمایم و در نهایت اینکه چیزی را بنویسم که مرضای خداوند متعال و صاحبان حق باشد در این راه چون خود را کم توان و نیازمند کمک می دانم از عموم دوستاران فعالیت های فرهنگی در خواست می کنم که مرا در بجا اوردن رسالتی که بر دوش خود احساس می نمایم یاری دهند.

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی مستمندی در بسته باز کردن
                         "شیخ بهایی"
نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۴۰۰ ساعت: ۶:۵۰ ب.ظ

...........................................
زمانی که از پایداری و آن هم درسطح ملی سخن به میان می آید گروهی به سرعت توجهشان را به سوی مسائل دفاعی و نظامی سوق می دهند و با این عنوان که باید همه چیز مملکت صرف بهینه سازی امکانات در این عرصه شود راه بر هر نقدی می بندند 
در حالی که پایداری مفهومی تاریخی و تا حدودی بین نسلی می باشد که با تاسی بدان راه هموار می شود تا با رعایت اولویت ها و نیازهای واقعی جامعه 
ابتدا ملتی بتواند زنده بماند 
برای زندگی به مفهوم خاص آن نقشه راه داشته باشد 
با فراهم آوردن امکانات رقابتی سهم خود را ازاقتصاد و امنیت جهانی بدست آورد 
تا بتواند بگوید که من برای مراقبت و محافظت از تمام موجودیت های مهم و حیاتی که دراختیار دارم و حفظش ارزشمند است به پا خواسته ام و یا با تلاش برای تحقق دست آوردهای که اهمیت آنها به اثبات رسیده است به پایداری دست میزنم 
و یا 
در تعریف پایداری اگر بگوییم که برای داشتن هر آنچه که مایه دوام و حیات فرد و جامعه باشد با علم و ابزارهای علمی می توانم با آسودگی به طبیعت مراجعه و آن را برداشت کنم سخن به واقعیت گفته ایم 
و این مستلزم آن است که در متن فرایند هایی همه سو نگر و کامل به ایجاد و ثبابت رابطه بین انسان‌ و محیط طبیعی دست یافته شود تا آن دو بتوانند هماهنگ با یکدیگر ادامه حیات بدهند و همچنین بهمدیگر کمک کنند تا نسل‌های کنونی و آتی نیز به ادامه حیات و برخورداری از لذت زندگی امیدوار باشند
براستی کدام بخش از فعالیت هایی که از جانب ما در متن آرزو ها و حتی آرمان هایمان قرار گرفته قادر به آن است که به حفظ ارتباط منطقی و علمی بین ما و طبیعت منتهی شود و یا با متمسک شدن بدان بشود پایداری را فراهم آورد که درشعاع آن باور کنیم که قادریم تا سهممان را از اقتصاد جهانی دریافت داریم ؟


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۴۰۰ ساعت: ۶:۴۸ ب.ظ


.......................................
در فیلم رضا مارمولک یک تکیه کلام وجود داشت تحت این عنوان که به تعداد بندگان راه برای رسیدن به خدا وجود دارد این سخن در اصل منتسب به پیامبر گرامی اسلام است که عبارت می باشد 
«الطرق إلى الله بعدد أنفاس الخلائق‏»؛ (راه‌های رسیدن به خدا، به تعداد تک تک افراد مخلوقات است)،
حال سئوال این است که اساسا چرا انسان باید به خدا برسد و چرا باید به نفس خود بر گردد و راه را در خود بجوید ؟
برای پاسخ به این سئوال باید به این نکته توجه شود که انسان پس از هبوط به زمین دچار سر گردانی است و این سرگردانی جز با هماندیشی ختم به خیرنخواهد شد و هماندشی یعنی همه فکر کنند و همه فکر و نظر خود را بیان دارند تا از میان آنها بهترینشان برای دست یابی به بهره برداری حداکثری انتخاب شود 
با این حساب می توان گفت که بروز اتفاق هماندیشی می باید تابعی از اصول زیر باشد 
1- باید چارچوب هایی تدوین شود 
2- شخصیت ها با هر نگاه و اندیشه ای مقهور بلوا و غوغا نشوند 
3- اساس گفتگو بر کیفیت نظر استوار باشد نه کمیت و بلندی صدا 
4- تعدد مواضع و قدرت اتخاذ کنندگان آن باعث نشود که حقیقت محتوم بماند 
پس می بینید که در برابر سرگردانی عملی انسان در پاسخ به این نکته که 
آمدنم بهر چه بود ؟
همه موظفند که راه و نظر خود را بگویند و همه موظفند که راه پیشنهادی و نظر مدون همگانی را ارزیابی و بهترین را انتخاب کنند که اگر جز این باشد منفعلان بی نظر و مخالفان تولید نظر همگانی گناهکار شناخته خواهند شد


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: یکشنبه نهم اردیبهشت ۱۳۹۷ ساعت: ۵:۰ ب.ظ

...................................................................

نتیجه تصویری برای تصاویر فقر و غنا
در بررسی های تاریخی که از هجوم دول بیگانه به ایران در مقاطع مختلف صورت گرفته ودر نهایت به خروج آنها منتهی شده است همه تاریخ نگاران متفق و متحد تنها به این واقعیت تکیه و تاکید داشته اند که مقاومت فرسایشی ومستمر ایرانیان از محل عشقی که به مملکتی تحت نام ایران داشته اند آنها را فراری داده است و متاسفانه کسی تا به امروز به این دو نکته مهم عنایت نداشته که
1- اساسا چرا دول بیگانه چشم طمع به ایران دوخته و با تکیه برکدام اصل امکان موفقیتی برای خود متصور شده و به ایران تاخته اند 
2- بعد از پیروزی و توفیق در سلطه چه عاملی درمنظر نگاه آنها مغفول مانده که به محلی برای ضربه پذیر کردنشان تبدیل شده ودر نهایت آنها را فراری داده است
در پاسخ به سئوال اول تنها نکته مهم می تواند این موضوع باشد که اقتدارحاکمیت داخلی بنا به عللی در هم شکسته و مردم به نوعی به دشمنان آن پناه برده ویا نسبت به دشمنان بی تفاوت شده اند تا به هر شکلی که هست ازدستش راحت شوند که مهمترین عامل این فقره می تواند اغتشاشات اقتصادی و فشار مادی به مردم باشد 
ویا به عبارتی هیچ جامعه ای را نمی توان شاهد مثال آورد که فروپاشی آن ریشه اعتقادی و ایمانی داشته باشد 
ودر پاسخ به سئوال دوم هم می توان عنوان کرد که بی توجهی دول متخاصم و مسلط به دلایل پشت کردن مردمان به حکومت ملی که اقتصاد وفقر بوده و می توانستند از طریق آن دوام خود را ممکن سازند باعث شده که این تصور در مردمان ایجاد شود که خوب اگر قرار بود که ما بدبختی بکشیم و در فشار باشیم چرا باید این فشار از سوی عوامل خارجی باشد وهمین عاملی برای اتفاق و اتحاد مردم می شده است 
مثالی را عرضه می دارم تا از طریق آن موضوع کمی روشنتر شود 
قوم مغول زمانی که به ایران حمله کرد و توانست همه سرحدات آن را از شرق تا غرب بدون مقاومت های سخت مال خود کند از آن جهت بود که سالیان سال در این مملکت حکومت مرکزی قوی و متوجه گرفتاری ومشکل مردم حضور نداشت وشرایط به گونه ای شکل گرفته بود که مردم می گفتند همان بهتر که خارجی بیاید وبا جمع کردن دستگاه حکومت ملوک الطوایفی سر و سامانی بوضعیت مملکت بدهد و از همین روی بود که مغول توانست ایران را تحت تصرف خود بگیرد اما زمانی که خود همین مغول متفرق شد واختلاف میان وراث چنگیز باعث شد تا با تقسیم شدن مملکت باز سرنوشت مردم به اما واگر سپرده و فشار بی توجهی به معاش مردم کارد به استخوانان رساند مردم قیام هایی را راه انداختند که در نهایت منجر به متلاشی شدن امپراطوری قوم مغول حداقل در متصرفات خارجی خود در آن برهه شد
پس اگر امروز این واقعیت را کم کم قبول می کنیم که در طول سالیان گذشته نتوانسته ایم خط بسیار روشنی را ترسیم کنیم که میان گذشته و حال مرز قابل تصویر وتصوری را ایجاد کند باید به این اصل مسلم بر گردیم که مردم در تغییرات تاریخی بوجود آمده تحت عنوان انقلاب اسلامی خواستار بر طرف شدن تفاوت های طبقاتی و کاستن از محدودیت های اقتصادی و فقر بودند وبی توجهی شاه به این خواست سوی نگاه آنها را از حکومت برگرداند
واگر امروز هیجاناتی را در میان مردم ملاحظه می کنیم که می تواند برای کشور بسیار هزینه زا باشد ناشی از آن است که به خواست عمومی مردم در حوزه اقتصاد و بهبود تا حدی که بتواند آنها را رضایتی از اقدام انقلابی خود بدست آورند توجهی نشده است 
و اگر در پی آن هستیم که با تولید محتوا در عرصه های مادی ومعنوی مردم را به آینده امیدوار کنیم تنها راهش در این است که این و اقعیت را قبول کنیم که در عرصه های مادی ومعنوی در طی سالیان گذشته نتوانسته ایم به شعارهای انقلاب که مبین تخفیف فاصله طبقاتی وکم کردن از فاصله فقر وغنا بود جامه عمل بپوشانیم و این می تواند بسیار تهدید آمیز باشد


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: سه شنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۶ ساعت: ۱۰:۴۱ ق.ظ
دوستان سلام
عزیزان درود
سلام ودرودی در روزی متفاوت از همه روز های سال
متفاوت ازاین جهت که مشترک است بین آنچه که به هر قیمتی بود گذشت و آنچه که در پیش است ودر گذرش هزینه و پرداخت بهایی را خواهد زایید
و خدا کند که آنچه که از گذشته بدست آوردیم به بهایی که برایش پرداختیم بیارزد وهمچنین آنچه را که می آغازیم و باید برای سپری کردنش بهایی بپردازیم در خور و شایسته آن چه که می پردازیم باشد
بله امروز آخرین روز سال 96 و به نوعی اولین روز سال 97 است و شاید این تلفیق و این در هم شدگی مبنای تحولات وتغییراتی شود که از طریق آن عبرت از گذشته با برنامه برای آینده توام شود و ضریب اشتباهات ،دوباره کاری ها ،دلخوری ها و به نوعی تلخ کامی ها به حداقل برسد و تعالی موفقیت ها و استمرار د ست آوردهای مطلوب روزهای پیش روی را ممزوج با شادی های غیر قابل و صف کند تا مطلعی باشد بر گستردگی این کلام از خیام که فرمود
بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است
بر طرف چمن روی دلفروز خوش است
باری سال کهنه را به تاریخ می سپاریم وسالی نورا می آغازیم با این ره توشه که
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش ومگوزدی که امروزخوش است
زیرا که آینده همگاه می باید به امید آجین گردد وهماره به موفقیت منتهی شود که اگر چنین نشود زندگی تحملش بسیار سخت و عمر از فرط غیر مفید بودن به عاملی برای عذاب و سختی تبدیل می شود
پس به فرموده حافظ بزرگ
مکن زغصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید
و به فرمایش سعدی عزیز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
ودر نهایت به کلام فردوسی گرانقدر
همه ساله بخت توپیروز باد
همه روزگار تو نوروز باد
امید که همه ایامتان نوروزوهمه اوقاتتان به پیروزی آمیخته باد زیرا که این دو کیفیت منشاء همه شادی هابوده و خواهند ماند
نورزوتان پاینده و سال پیش رویتان لحظه لحظه آمیخته به برکت و سلامت


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: سه شنبه ششم تیر ۱۳۹۶ ساعت: ۴:۴۱ ب.ظ

ای برده به چین زلف، تاب دل من
وی کشته به سحر غمزه، خواب دل من
در خواب، مده رهم به خاطر که مباد
بیدار شوی ز اضطراب دل من
 بی گمان آنان که هنر دلبری دانند وازآیین دلبری وتعهدات آن دورند ویا آنان که به دور خویش بسیار کسانی گرد می آورند که به هر غمزه ای دل روانه می سازند به تحقیق نخواهند دانست که عاشق واقعی و صادق برای داشتن فرصتی در جهت بودن با یار چه اضطرابی می کشد و دلشان با چه آشوبی همنوا و همراه می باشد 
 ویا آنان که براحتی می توانند هواداری مجموعه هایی را با خود همراه کنند ازکجا می توانند متوجه این و اقعیت شوند که خیل هوادرانشان با چه گرفتاری و مشکلی زندگی به سر می کنند زیرا که خود غرق درلذتندوبه مسائل وحواشی مشغول می شوند لذت و موقعیتی که هیچگاه درآن هواداران را حق ورود نیست 
 برای مثال آنکه خیل شیدایان را در هر شرایطی بدنبال خود می بیند وبا هر رویکردی که در رابطه با آنها بکار می بندد باز آنان را در کنار و بدنبال خود می یابد چگونه می تواند بداند که در دل هواداران خود چه آتشی از محدودیت ها و اضطراب هایی که روز افزون است برپاست 
 ویا آنکه خود می داند هرکاری بکند تعدادی همچون نگینش در میان خواهند گرفت وبا این اطمینان روزگار به خوشی می گذراند و هیچ محدودیت وگرفتاری آزارش نمی دهد از کجا خواهد دانست که هوادارانش در پی لقمه نانی حتی اعتبار و آبرودر طبق فروش می گذارند
 پس همان بهتر که برخورداران از عشق بی ریای هواداران خواب به خوشی و خرمی بگذارند و اجازه ندهند تا حتی در خواب نما وتصویری از گرفتاری های مردمان جلوچشمانشان ظاهر شود زیرا که با به نمایش درآمدن چنین تصاویری مسلم است که خواب از چشمانشان ربوده خواهد شد ازاین و اهمه که مگر هوادران ودوستان تا کی می توانند گرفتاری و مصیبت و یا اضطراب دل را بر بتابند


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: سه شنبه ششم تیر ۱۳۹۶ ساعت: ۴:۴۰ ب.ظ

مهارت همراهی وهمسویی با هدف های بزرگ
 بیایید باور کنیم که اگر مملکت ما عقب مانده است و هر روز بیش از گذشته در گرداب فقر،اختلاف ،عقب گرد وبه نوعی دور ماندن از قافله تمدن غوطه ور می شود بدین علت است که
1- هدفی نداریم 
2- اگر هم دنبال مشخص نمودن اهدافی باشیم سعی می کنیم که اهدافمان دم دستی و کوچک باشد
 وازاین روست که دور خود می چرخیم و بدون آنکه بدانیم روز بروز بحران های بسیار مهلکی دور وبرمان را پر می کند ومیدان را برای مانور ما تنگ می کند به مسائل روزه مره ای مشغول می شویم و چون مدتی از داغی موضوع می گذرد با این حس که توانسته ایم توفیق و پیروزی قابل ملاحظه ای کسب بکنیم از کنار آن رد می شویم 
 برای مثال به اتفاقاتی که در اطراف ما می گذرد توجه کنید و با امکانات و توانی که داریم به میزان مشارکتی که در آنها می یابیم ورود کنید تا ببینید که ما چگونه از محل نداشتن هدف و یا بی توجهی به وزن هدفی که داشته ایم چگونه هرروز بیش از گذشته خودمان را در گیر با اتفاقاتی می کنیم که چون عاملی آویزان ما را به زیر می کشد 
 همانگونه که می دانید امروزه در جهان توسعه یافته توانایی وبرتری نه به مساحت است ونه به میزان تفنگ و اسلحه و نه حتی به میزان نیروهای نظامی کار آزموده تا جایی که آلمان وژاپن در عمل بدون برخورداری از جنگ افزارهای امحا جمعی و ارتش بیسار توان مند در معادلات جهانی حرف اول را می زنند و رای آنها برابر و یا شادید هم مهمتر از رای کشوری چون روسیه خریدار و مدافع می یابد چرا چون این کشورها تکیه خود را برسهم بری از تولید ناخالص جهانی گذارده اند و با همه توان می کوشند تا دراین عرصه صاحب همه تاثیر گذاری باشند 
 آیا به نظر شما آلمان ویا ژاپن در جهان دشمن ندارند و نیستند کشورهایی که می کوشندو یا باید بکوشند که دایره عمل آنها را محدود کنند مثلا به نظر شما آیا امریکا با آن تعاریفی که ما ازآن می کنیم راضی است که آلمان از اقتصاد جهانی سهمی معادل و یا بعضا بالاتر از امریکا ببرد ویا ژاپن آنچنان از اقتصادی قوی برخوردار باشد که هیچ تند بادی نتواند آن را نامتعادل کند تا ازاین موقعیت امریکا سود ببرد
 دوستان امروز ژاپن در امریکا دارای یک میلیون فرصت شغلی می باشد که از محل آن یک صد میلیارد دلار سود و در آمد می برد ثروت ودرآمدی که اگر جلو دریا بریزی سدی ناشکستنی در مقابل آن می شود و ژاپن می تواند با آن همه کشورهای شرق آسیا را تحت انقیاد خود در آورد اما چرا چنین فکری و هدفی برای ژاپنی مهم نیست چون ژاپن درآرامش تمام جهان را تحت سیطره خود در آورده است به نحوی که همه دنیا کار می کنند ودرآمد خود را به ژاپن می دهند تا محصولی فیزیکی و یا فکری ازآن بخرند
 ببینید من نمی گویم که سیاست ورزان ما آنچه را که من می بینم نمی بینند بلکه می گویم که آنها می توانند بهتر از این با مسائل مواجه شوند وحرکت کنند وهدف هایی بسیار بزرگتر واثر بخشترازآنچه که انتخاب کرده اند داشته باشند
 باید به خاطر داشت که در زندگی شخصی نیز حکایت ما ازاین دست است یعنی در زندگی شخصی هم ما دچار مشکلیم زیرا که یا هدفی را دنبال نمی کنیم ویا در جایی که می توانیم از محل آرزوهای طلایی و بزرگ اهداف گر انسنگی را انتخاب ودنبال کنیم همه انرژی و منابعمان را صرف دست یابی به اهدافی می کنیم که اگر دنبال نمی کردیم وبدست نمی آوردیم بسیار وزینتر بودیم 
 بلی این مشکلی فرهنگی می باشد که باید برای آن فکری اساسی بکنبم و تا این مشکل حل نشود به یقین نمی توانیم تغییری متناسب با جایگاه تاریخی وفرصت جهانی در خودمان ایجاد کنیم


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: سه شنبه ششم تیر ۱۳۹۶ ساعت: ۴:۳۹ ب.ظ

هرچند که در حسن و ملاحت، فردی
از تو بنماند، در دل من دردی
سویت نکنم نگاه، ای شمع اگر
پروانهٔ من شوی و گردم گردی
 خود خواهی وخود محوری در نزد انسان صفت بسیار نکوهیده ومذمومی شناخته می شود زیرا که باعث می شود تا فرد با چشم بستن به همه خوبیهایی که طرف متقابل ودر ارتباط دارد حرف خود را بزند و تمنیات خود را داشته باشد وبا تمام حرص وولع آن را دنبال کند 
 برای مثال آنکه با همه از خود گذشتگی هایی که طرف مقابلش دارد باز رضایت نمی دهد وتمناهای بیشماری را ردیف می کندومی شمارد آیا لیاقت اعتماد کردن و اعتقاد یافتن دارد و یا می توان به او اعتماد کرد وتکیه گاهی برای روزهای سخت محسوبش داشت؟
 مسلم است که جواب این سئوال نه می باشد زیرا که اوآمده است تا بکند و ببرد و یا دلداده است تا به همه خواست های خود برسد وچنین فرد تمامیت خواهی مسلم است که بوقت ضرورت و نیازباز خود خواه بوده ودنبال مطامع خود خواهد گشت وکمکی حتی اگر عنوان کمکمرگ وزندگی یابد و از دستش برآید نخواهد کرد 
 ازاین روی در انتخاب دوستی وهمراهی باید بدنبال کسانی بود که اگر برایشان مردی حداقل به تبی برای تو وبه یاد تورضایت بدهند و قدمی پیش گذارند وگرنه آنکه تورا به حال نذاری دید راه خود کج می کند و به قولی در می رود شایسته دوستی ونزدیکی نخواهد بود
 وامروز باید باور داشت که بیشترین مشکل ما با کسانی است که چون به سلامشان علیک می گویی ویا به ندایی که دارند لبیک عرض می کنی تقاضای سر می کنند و چون سئوال می کنی گه من اگر مشتاقم ومتعهدانه بدنبال تومی آیم بدان خاطر است که عالمانه وعلاقلانه انتخابت کرده ام واین از سر و مغز من است واگر خواهان آنی تا متعهدانه در پیت مانم بگذار سر بماند تا هدایتم کند به فریاد برمی آیند که این عدم تمکین نشانه عدم تعهد وعدم اخلاصت است


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: سه شنبه ششم تیر ۱۳۹۶ ساعت: ۴:۳۹ ب.ظ

مهارت نبدیل قلمرو به میدان وعرصه فعالیت های با برنامه 
 در فرهنگ سیاسی زمانی که از کلمه قلمرو بحثی به میان می آید این مفهوم مستفاد می شود که محدوده ای با ویژگی های مشخص در میان مجموعه ای بزرگتر وجود دارد که ممکن است از منظر دست یابی به نرخ رفاه و توسعه از دیگر مناطق آن مجموعه وکشور ضعیف تر باشد ودلیل آن دراین است که ساکنان و یا قدرت مداران آن با تعریفی که از قلمرو داده اند و محدودیت هایی که تعریف کرده اند اجازه نمی دهند که ورودیهای غیر موافق با خواست و امیال آنها به قلمرو وارد شود و یا حتی اجازه نمی دهند تا ازنظر تعداد نیز مجموعه با افزایش اعضاء مواجه شود زیرا که منابع و امکانات موجود را تنها برای آن تعداد محدود از افراد و اعضاء مناسب و کافی می دانند 
 حال اگر همین مفهوم را به محدوده های رفتاری اعضای جامعه تعمیم دهیم به این و اقعیت خواهیم رسید که افراد معتقد وعامل به تعیین قلمرو با بستن راه تعامل وممانعت از ورود عوامل تغییر به نوعی راه ارتباط با عناصر و عوامل پیرامون را می بندند و با این محدودیتی که ایجاد می کنند در عمل از دست یابی به تعاریف نو از آنچه که باید محقق شود تا مفهومی به نام زندگی شکل بگیردخود را محروم کرده و در عمل خویشتن را درشرایطی قرار می دهند که برون رفت ازآن ناممکن ویا حتی پیدایش کمترین تغییر و بهبود طاقت فرسا می شود 
 در حالی که اگر انسان بتواند محل حضور و اثر گذاری خود را به میدانی تشبیه نماید که تنها امکان بقاء توام با توفیق وبهبود در آن ورود و عرضه توان مندی های خود برای رقابت با توان مندان دیگرمی باشد واو برای اثبات ظرفیت ها و خلاقیت های خود محتاج به تعامل با دیگرانو داشتن انعطاف در برابر ورودی های دیگر است مشخصا در چنین حالتی فرد نه تنها از مواجه با رخدادهای جدید و نووحشت نمی کند بلکه با و لع خاصی بدنبال آنها می گردد تا بتواند به میزان قدرت مانور خود بیافزاید تا در زمان رویارویی با رقبا برای باز کردن فضایی نو از هم اندیشی و هم افزایی از توان اثر بخشی بالایی برخوردار باشد تا بتواند نام خود تاریخی گرداند
 براستی چرا برخی از انسان ها به جای تولید جرات ومهارت هماوردی با دیگران برای اثبات لیاقت واستحقاق خود سعی می کنندکه با بستن مرزها و ارائه تعریف خاص ازقلمرو آنهم نه در تعاریف وسیع و با مختصات قابل اتکاء محدوده ای را مشخص دارند که در آن همه موجودیت ها می باید تنها دراختیار و تحت فرمان او باشند حتی اگر این قلمرو از نظر نرخ برخورداری فقیر وقابل ترحم باشد ؟


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: سه شنبه ششم تیر ۱۳۹۶ ساعت: ۴:۳۸ ب.ظ

دوستان با توجه به فرا رسیدن عید فطر اجازه بدهید  موضوع بحثی عقیدتی را طرح بکنیم و بپرسیم که مفهوم عید در تفکر اسلامی چیست و اساسا فلسفه مشخص کردن روزی تحت عنوان عید چه می باشد ؟

عِيد : ج أَعْيَاد [ عود ]: روزيكه در آن حادثه يا اتفاق مهمّى در سال رُخ داده باشد كه در هر سال آنرا به ياد گيرند ، موسم و فصل ، آنچه از بيمارى و يا غم و اندوه كه همواره بر شخص وارد شود

واژه ی عید، تنها یک بار در قرآن به کار رفته است:
اللهم انزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیدا لاولنا و آخرنا و آیة منک (سورة مائده/آیه 1144) در تفسیر نمونه، ذیل این آیه گفته شده است: «عید، در لغت از ماده ی عود به معنی بازگشت است، و لذا به روزهایی که مشکلات از قوم و جمعیتی بر طرف می شود و بازگشت به پیروزی ها و راحتی های نخستین می کند، عید گفته می شود و در اعیاد اسلامی به مناسبت این که در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه ی بزرگ حج، صفا و پاکی فطری نخستین به روح و جان باز می گردد، و آلودگی ها که برخلاف فطرت است، از میان می رود، عید گفته شده است

امام علی (ع) فرمود: «انما هو عید لمن قبل الله صیامه، و شکر قیامه، و کل یوم لایعصی الله فیه فهو یوم عید» ، «امروز تنها عید کسی است که خداوند روزه اش را پذیرفته، عبادتش را سپاس گزارده است، هر روزی که خداوند مورد نافرمانی قرار نگیرد، عید راستین است .»

با عنایت به سخن امام معصوم تافرمانی نکردن از خداوند بسیار سخت است تا جایی که اگر در روزی چنین مهمی حادث شود باید آن روز را عید نامید

آنهایی که فکر می کند بر گزیده خداوند و مورد تایید اومی باشند ویا کسانی که توسط متملقان و مداحان برگزیده خداوند نامید می شوند باید هرروزشان عید باشد زیرا که نافرمانی نکردن از خداوند یکی از مهمترین عوامل تایید آدمی از جانب خداوند است براستی آیا چنین فردی را می توان پیدا کرد که بتواند نه در سال هرروز بلکه 
در همه عمرش چند روز مشخص را عید برای خودش درست کرده باشد ؟


نويسنده :حسن اسدی
تاريخ: سه شنبه ششم تیر ۱۳۹۶ ساعت: ۴:۳۶ ب.ظ

 اگر بپذیریم که رای من وما تعیین کننده اهمیت جایگاه ها وامنیت و اقتدارافراد مستقردرآنهاست درعمل باید متعهد در قبال حفظ ارزشمندی وقداست رای منبعث از شخصیت و ارزش تک تک افراد وانتخاب صورت گرفته از جانب آنها باشیم 
 هرچند که درعمل به این تعهد باید به این نکته توجه داشت وآن را مبنای عمل قرار داد که در نظام های مردم سالارکه با مفهومی تحت عنوان دمکراتیک شناخته می شوند رای در عمل نوعی اعلان حمایت ویا بیعت است که از سوی مردم بکار گرفته می شود تا به مسئولان مسجل شود که آنچه که واگذار شده است نوعی امانت است که او در صیانت ازآن می باید بسیار دقت و توجه داشته باشد یعنی در اصل رابطه بین مردم و مسئولان رابطه متقابلی می باشد که محوریت آن بر واگذاری امانت از سوی مردم به مسئولان بنیاد می گیرد برای استفاده ازآن جهت خدمت به مردم و تعالی بخشی به شان شهروندی آنها که دراین امر مسئولان عاملند و مردم ناظر تا هدف محقق شود
 حال سئوال این است که امانت مورد اشاره و یا آنچه که واگذار می شود از چه جنسی می باشد و یا به زبان ساده این امانتی که واگذار می شود ودر اصل مال مردم است چیست که این مقدار اهمیت دارد و یا باید مهم انگاشته شود ؟
 در پاسخ می توان گفت که این امانت همانا قدرت نام دارد که از محل تجمیع اراده مردم که تبلورش در هوشمندی و درایت مسئولان به چشم می آید ایجاد می شود تا با فراهم آوردن امکان دخل و تصرف در منابع و فرصت های زندگی حرکت مردمان را به سوی ایجاد زندگی در شان انسانی تسهیل نماید 
 پس انتخابات که در اصل با هدف انتقال قدرت صورت می گیرد در اصل برای دو امر مهم به انجام می رسد که عبارتند از
1- تجمیع اراده مردم و هدایت آن در مسیر ایجاد زندگی مترادف با شان انسانی 
22- واگذاری اختیار دخل وتصرف در منابع و فرصت های زندگی به مسئولان برای فراهم آوردن امکان تسهیل در شکل گیری اراده و حرکت مردم به سوی داشتن زندگی در شان انسان
 حال اگر به این دو هدف متعالی و بسیار وزین توجه شود نا خودآگاه با این واقعیت بزرگ و تعیین کننده مواجه می شویم که در پیگیری این اهداف مشخصا رنگ نقش وحضور مردم بسیار متفاوت تر از نقش و حضور آنها در امور عادی ومختص زندگی فردی آنها می باید باشد 
 اما چون همه مردم بدلیل برخورداری از دانش و آگاهی با مراتب مختلف نمی توانند در پیگیری این اهداف حضوری هم عرض و مساوی با هم داشته باشند پس در عمل هر یک از مردمان به نسبت سطحی از برخورداری می باید به صحنه های تعیین و ضعیت ویا مشخص نمودن خط مشی وارد و یا فراخوانده شوند تا در عمل بهترین و به صرفه ترین انتخاب ها صورت گیرد 
 ویا به عبارتی این گونه نیست که بگوییم چون نام حکومت ویا سیستم اداره اجتماع جمهوری و یا مشی مورد استفاده برای اعمال اراده عمومی دمکراتیک می باشد پس همه مردم می توانند ویا باید از یک سهم مساوی در تصمیم سازی ها برخوردار باشند ویا به نوعی همه باید در هر زمینه ای حرف و نظر بدهند تا از میان آنها بهترین ها انتخاب شود بلکه این میزان آگاهی ودرک از شرایط است که اجازه ورود و یا دعوت از مردم را می دهدتا جایی که در اسلام مفهومی عمیق تحت عنوان اوالامر(نه یک تخصص بلکه همه تخصص ها) واطاعت ازآنها برای تبیین نوع و کیفیت مشارکت وارد شده وهمگان به تبعیت ازآن ویا در تصمیم گیری ها تاسی بدان فراخوانده شده اند
 با این تفاسیر خواستم بگویم که بر مبنای منطق حیات اجتماعی قرار براین گذارده نشده است که در تصمیم سازی ها که مرحله عمومی مشارکت مردمی می باشد 
 اولا همه مردم با هر سطحی از دانش و آگاهی ودر هر امری ورود و دخالت داشته باشند زیرا که دخالت در این سطح به همگان سپرده شده است وهمگان هنوز از مادر زاده نشده اند 
 ثانیا تصمیم سازی مراحل خاص خود را دارد و باید درآن مراحلی طی شود که در بسیاری از امور مخصوصا امور مهم سپری کردن این مراحل به تخصص های لازمه و حتی اماکن خاصی چون دانشگاه و مراکز مطالعاتی با برنامه های کاملا مدون نیازمند می باشد که ورود افراد با هر سطح از سواد و دانایی بدان مراکز ومراحل امکان پذیر نمی باشد
 پس چگونه است که ما میدان حضور و اعلان موجودیت اجتماعی را چنان فراخ و بی مرز می گیریم که همه می توانند و رود کنندو با صدای بلند به ترویج افکار و آراء خود اقدام نمایند؟

دوستان مبادا این نوع از نگاه و نگارش به مذاق تعدادی خوش بیاید و بگویند که نگارنده با حضور مردم در همه عرصه ها و صحنه ها مخالف است واین را مستمسکی بنمایند براین که خوب ما هم با میدان ندادن به همه مخصوصا آنانی که غیر خودی خوانده می شوند همین راه را می رویم بلکه من می گویم که اگر از عرصه وصحنه سخنی به میان می آید حتما باید در آن سخن مختصات عرصه وصحنه هم معین گردد تا برای ورود در آنها افراد صلاحیت های خود را بیان دارند و یا به نوعی برهان خود را در اینکه باید ورود داشته باشند نشان دهند تا قضاوت جمع در خصوص داشتن صلاحیت در وروداعلان شودواینگونه نباشد که 
هرکسی که توانست مشتی گره کند
ارتعاش صدای خود را قوی گرداند
بی محابا از ادبیات تلخ ومروج بد اخلاقی استفاده کند
ودر نهایت اطمینان به مصونیت از گزند مواخذه وپرسش داشته باشد
خود را محق به بیان نظر و جا انداختن آن بداند و از هر اسبابی و هر جایی برای اثبات خود بهره ببرد 
زیرا که دراین صورت دیر نخواهد بود که 
اولا صدای صاحب نظران و اقعی دراین میان گم خواهد شد
ثانیا جراتی برای ابراز نظر و بیان آرام نقطه نظرات نخواهد ماند
ثالثا هزینه های ستجه گزاری بر درستی و یا نادرستی نظر های ارائه شده و استفاده ازآنها افزون خواهد گردید 
ودر نهایت اینکه راهی برای برون رفت از التهاب و رسیدن به ثبات باقی نخواهد ماند ونتیجه این خواهد شد که ما سالها همی خواهد گذشت ودریافت ما به این نکته منتهی خواهد شد که سال سال دریغ از پارسال